اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Thursday, July 28, 2011

Physics of the Future(1)

In mythology, the rise and fall of great empires depended on the strength and cunning of one’s armies. The great generals of the Roman Empire worshipped at the temple of Mars, the god of war, before decisive military campaigns. The legendary exploits of Thor inspired the Vikings into heroic battles. The ancients built huge temples and monuments dedicated to the gods, commemorating victories in battle against their enemies.

Saturday, July 16, 2011

حقیقت چیست؟

حدود پنجاه سال پیش در محله ما در خیابان دامپزشکی نزدیک قصرالدشت، مغازه کوچکی بود که لوازم خیاطی میفروخت. این مغازه توسط جوان خوش پوش و خوش زبانی اداره میشد که چون ارتباطش بیشتر با خانم هائی بود که به دوزندگی و خیاطی علاقه داشتند، رفتار و گفتارش هم به قول معروف جنتلمنانه بود! البته من به دلیل سن کم خاطره ای از او ندارم، ولی‌ مادرم که مرتب از او خرید میکرد پس از باز گشت به خانه از حسن رفتار او سخن میگفت، بخصوص از تکیه کلام او که در چانه زدن و تشریح کیفیت اجناسش جملهٔ خود ساخته “به حقیقت سوگند” را بکار میبرد. این تکیه کلام چنان در ذهن من اثر گذاشته بود که هر زمان کلمه حقیقت را میشنیدم به یاد او (و یا در واقع تصویر ساخته شده از او توسط مادرم) میافتادم. تعریف واژهٔ حقیقت هر آینه برای من تغییر میکرد و در سنین مختلف معانی متفاوتی داشت. در ابتدا هر گفتاری حقیقت بود مگر آنکه خلاف آن ثابت میشد. بعدها به نتیجه عکس آن رسیدم، یعنی‌ اینکه هیچ گفتاری حقیقت نداشت مگر آنکه با قسم و آیه همراه بود! با گذشت زمان این طرز فکر هم تغییر کرد و تفاوت بین حقیقت و دروغ بستگی به گوینده داشت، که اگر به سخنان او اعتماد داشتم هر چه که آن شخص میگفت عین واقعیت بود. سالها طول کشید تا به این نتیجه برسم که هر شخصی‌ میتوانست سخنی واقعی‌ یا غیر واقعی‌ بگوید، که بستگی به زمان و موضوع مورد بحث و آگاهی‌ آن شخص از آن موضوع داشت، که گفتار او را میتوانست واقعی یا غیر واقعی‌ بکند. در نتیجه، فردی میتوانست به نظر خودش و صادقانه حقیقتی را بگوید که با واقعیتهای موجود در نظر سایرین در تضاد باشد. در پهنه این تجربه مشاهده کردم که اشخاصی‌ که جز دروغ چیزی نمیگفتند می‌توانستند که در سیطرهٔ این دروغ گوئی واقعیت هائی را هم بیان کنند، و یا بالعکس.

Friday, July 8, 2011

Dr. John Harvey Kellogg

*Dr. John Harvey Kellogg (1852-1943) had a simple slogan: “Eat what the monkey eats, simple food and not too much of it.” His advice went against the grain for large numbers of his fellow Americans, who were then, as now, fond of red meat and white bread. Concerned with the dangers of constipation and a “slow colon,” Kellogg advised that healthy people should give themselves enemas at least three times each week. He published more than fifty books, many of them alerting the public to the dire consequences of masturbation- or “self-pollution,” as he called it- lest it make them idle, spotty, and depressed, and in the case of boys, stunt their height. At 5 feet 4 inches, perhaps he knew something he wasn’t telling. Although Kellogg and his wife, Ella, fostered forty-two children and adopted seven of them, they never had sex. On his wedding night, he sat up into the small hours working on one of his most successful books, Plain Facts for Old and Young, a treatise on healthy living based on the suppression of sexual urges. Kellogg was a virgin when he died, aged almost ninety-two.

Monday, July 4, 2011

مغز پلاستیکی‌!

حدود یک قرن و نیم پیش، دانشمند فرانسوی، “پیر پل بروکا” تئوری جدیدی در مورد مغز ارائه کرد. مطالعات نخستین او روی عوارض استخوان، سرطان، سکته مغزی، و مرگ پیش رس نوزادان بود. سیپس او تحقیقاتش را در ارتباط با مغز ادامه داد و راجع به فعالیتهای تطبیقی مغز حیوانات نوشته های بسیاری منتشر کرد. بروکا تفاوت بین نیمکره راست و نیمکره چپ مغز را تشخیص داد. بر اساس تجربیات او، ما اکنون آگاهیم که سمت چپ به فعالیتهای گفتاری مربوط میشود، که زبان و محاسبات ریاضی‌ در حیطه آن قرار میگیرند. در حالیکه سمت راست به فعالیتهای هنری و تخیلی‌، و همچنین تشخیص مکانی و زمانی‌ اجسام در محیط می‌پردازد. در سال ۱۸۶۸، بروکا تحقیقات خود را در مورد قسمتی‌ از مغز که مسئول هدایت گفتار است، در گرد همائی‌ که در شهر نرویچ انگلستان برگزار شد در اختیار دانشمندان قرار داد. ولی‌ شهرت او زیاد دوامی نداشت، و پس از اینکه او انجمنی در حمایت از تئوری تکامل داروین تاسیس کرد، از طرف کلیسا تکفیر شد! دولت نیز که از کلیسا حمایت میکرد او را به عنوان عنصر نامطلوب طرد کرد. ولی‌ او هم چنان به تحقیقات علمی‌ در کنار فعالیتهای خیرخواهانه ادامه داد، و چون مورد تائید کلیه روشنفکران بود، دولت در رفتار خود نسبت به او تجدید نظر کرد. پس از مرگش، به احترام تحقیقات او روی یکی‌ از قسمت های پیشایی مغز که مسئول گفتار است، این ناحیه را بروکا نام گذاری کردند. مغزِ خودِ بروکا پس از مرگش حفظ شد، که در موزهٔ مردم شناسی‌ پاریس نگهداری میشود. “کارل سِگان”، دانشمند مشهور و خالق سریال کاسموس، سومین کتاب خود را تحت عنوان “مغز بروکا” منتشر کرد(1). سِگان که از این موزهٔ مردم شناسی‌ پاریس دیدن کرده بود، پس از تشریح مفصل قسمتهای مختلف موزه، به زندگی‌ بروکا میپردازد و مینویسد: “او یک جراح و یاخته شناس و مردم شناس بود… که به مداوای فقرا میپرداخت. بروکا با در مخاطره گذاشتن زندگی‌ اش توانست ۷۳ میلیون فرانک پول را که در خطر غارت بود زیر کیسه های سیب زمینی مخفی‌ و از فرانسه خارج کند. به دلیل فعالیت های اجتماعی ارزنده اش، در اواخر عمر به مجلس فرانسه راه یافت.” در حقیقت بروکا پدر مغز شناسی‌ علمی‌ است، که اکنون  به شاخه های مختلف تقسیم شده است.