اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Sunday, September 21, 2014

شاعره جرالدین مور- نوشتهٔ تونی کیِد

جرالدین در گوشه‌ای ایستاد تا جورابش را بالا بکشد. کِش‌هائی را که به جورابش بسته بود تا آنها را نگه دارند باعث خراش پاهایش میشدند. کتابهایش را زمین گذاشت تا خوب پاهایش را بخاراند. موقعی که جوراب پای چپش را بالا می‌کشید، دو انگشتش داخل قسمت فوقانی آن شدند. در حالیکه کتابهایش را بر میداشت و بر خلاف جهت همه در پیاده رو میرفت با خودش زمزمه کرد: “سگ احمق. اول لباس ورزشی را جوید و باعث شد که به دردسر بیافتم، و اکنون این جورابها.”