اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Saturday, July 25, 2015

هدف آمریکا از توافق هسته‌ای از دید یک مامور سابق سیا

برت بائر طی سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۷ برای آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) کار می‌کرد. او به عنوان مامور در بسیاری از کشورهای خاورمیانه حضور داشته و زبان‌های عربی، فارسی، فرانسه و آلمانی را به روانی صحبت می‌کند. ژورنالیست آلمانی رامون شاک از تارنمای اینترنتی تله‌پولیس، با این مامور سابق اطلاعاتی آمریکا در مورد توافق هسته‌ای وین مصاحبه کرده است

رادیو زمانه - بائر تا کنون چند کتاب پرفروش بر اساس تجربیات‌اش در سیا نوشته که دو کتاب دست‌مایه فیلمی سینمایی به نام سیریانا با بازیگری جرج کلونی شده‌اند. بائر این بار هم برداشتی جنجالی طرح می‌کند و می‌گوید توافق هسته‌ای با هدف نیاز به ایران برای مهار عربستان سعودی انجام شده است.
• رامون شاک: آیا به نظر شما توافق وین که بعد از سال‌ها مذاکره به‌دست آمد، در رابطه با آینده منطقه خاورمیانه یک نقطه عطف است؟
رابرت بائر: دقیقا. توافق وین نه تنها ایران، بلکه تمام منطقه خاورمیانه را تغییر خواهد داد. ایران به وضوح نقش موثرتری بدست خواهد آورد، امری که متناسب با ظرفیت سیاسی، جمعیتی و فرهنگی این کشور است.
تقریبا می‌توان از رنسانس نقش «سرزمین پارس» در منطقه صحبت کرد که در قرن‌های گذشته تحت نفوذ عرب‌ها بود. این موضوع برای آمریکایی‌ها نکته کم اهمیتی نیست که احساسات ضدآمریکایی مدت‌هاست که از ایران رخت بر بسته و علاوه بر این هیچ جامعه‌ای در بین کشورهای مسلمان منطقه، به اندازه جامعه ایران طرفدار آمریکایی‌ها نیست.
• این توافق چه تاثیری بر نیروهای تندرو در تهران دارد؟
تندروها اهمیت‌شان را از دست می‌دهند، آن‌ها از شرایط تحریم سود می‌بردند. طی این سال‌ها سپاه پاسداران و قاچاقچیان عادی در همکاری با یکدیگر ثروت هنگفتی به جیب زدند. چیزی که در باره خامنه‌ای باید گفت: علیرغم شعارهای گاه و بی‌گاه علیه آمریکا، بدون او مذاکرات وین به نتیجه نمی‌رسید.
این مورد را باید نشانه یک عمل‌گرایی رشد یافته دید. این پراگماتیسم ناشی از فشار جامعه‌ای است که آزادی‌های بیشتری طلب می‌کند. خامنه‌ای تشخیص داد که کشور فقط در صورتی می‌تواند نقشی موثر در سیاست خارجی ایفا کند که بحران بین حکومت و مردم جویای آزادی‌‌های بیشتر حل شده باشد. به همین دلیل روحانی می‌تواند برنامه‌های اصلاحی‌اش را آسان‌تر اجرا کند.
• آیا از نفوذ عربستان سعودی کاسته خواهد شد؟
بله. بالاخره در واشنگتن به این نتیجه رسیدند که عربستان سعودی برای تبلیغ وهابیت، منطقه را تبدیل به کویر کرده است و سیاست این کشور بیش از پیش از منافع غرب دور می‌شود.
به ایران برای توازن قدرت در مقابل عربستان سعودی و همچنین برای جنگ علیه داعش نیاز است، چنان‌که جنگنده‌های آمریکا از طریق هوا و سربازان تحت فرماندهی ایران از طریق زمین در نبرد علیه داعش با یکدیگر همکاری می‌کنند. محاسبات غلط غربی‌ها و ارسال تسلیحات، به افزایش نفوذ حکومت ریاض در منطقه منجر شده است.
• به چه دلیل دیدگاه آمریکا در مورد ایران تغییر کرد؟
اول اینکه به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست خاورمیانه‌ای واشنگتن شکست خورده است. ایالات متحده آمریکا تا ۹۰ درصد مسئول هرج و مرج فعلی‌ست. یاوه‌گویی‌های جرج بوش در باره «فانوس دریایی دموکراسی» چه شدند؟
دوم به خاطر علاقمندی‌های اقتصادی… شرکت‌های آمریکایی مدت‌هاست صف کشیده‌اند، زیرا اقتصاد ایران و بیش از همه صنعت نفت شدیدا نیاز به نوسازی دارد.
سومین دلیل هم نوعی خستگی مفرط نظامی و استهلاک، به همراه اشتیاق آمریکایی‌ها برای عقب‌نشینی از خاورمیانه است.
• یعنی ایران تبدیل به یک ابرقدرت می‌شود، همان طوری که در کتاب‌تان «شیطانی که ما می‌شناسیم» تجزیه و تحلیل کرده‌اید؟
حداقل در حد یک ابرقدرت منطقه‌ای! ایران هم‌اکنون هم تاثیر عظیمی دارد، از خلیج فارس تا دریای مدیترانه، در عراق، سوریه، لبنان، یمن و همچنین در افغانستان. سقوط عربستان سعودی که دیگر اجتناب‌ناپذیر است، موجب تقویت جایگاه ایران می‌شود.
ایران در مقایسه با کشورهای همسایه، جزیره ثباتی در این منطقه ناآرام است. آنها ملتی با توانایی عظیم هستند که تا کنون از تمام ظرفیت آن استفاده نشده است، با مرزهای طبیعی، ساختاری با ثبات و ارتشی قوی.
• این توافق چه تاثیری بر جنگ داخلی سوریه خواهد داشت؟
مثبت. ایران به عنوان قدرت حامی سوریه، اکنون می‌تواند بدون اسد مستقیما با غرب به راه‌حلی سیاسی دست یابد. توافق هسته‌ای به تنهایی به صلح در منطقه نمی‌انجامد، زیرا رابطه ایران با اسرائیل ناروشن مانده است. در این مورد ضروری‌ست که ایران از تبلیغات ضد اسرائیلی بکاهد و همچنین تاثیری تعدیل‌گرایانه بر حزب‌الله در جنوب لبنان بگذارد.
• آیا در این صورت رضایت خاطر دولت اورشلیم فراهم خواهد شد؟
داستان از این قرار است: درکی در اسرائیل جا افتاده که داعش در کنار مرزهای آنها خطر بزرگ‌تری از حکومت اسد است. در هرم بالایی مدیران سازمان اطلاعاتی اسرائیل، هیچگاه تفاهمی با گمانه‌زنی‌های نتانیاهو در رابطه با خطر ایران وجود نداشت
Source:  http://news.gooya.com/politics/archives/2015/07/200068print.php

Saturday, July 4, 2015

July 4th Special

1. Conservatives opposed the Founding Fathers, the American Revolution and a lot of other righteous stuff as well. By definition a conservative is one who wishes to preserve and/or restore traditional values and institutions, i.e. to “conserve” the established order. No surprise then that 18th century American conservatives wanted no part of breaking away from the British Empire and the comforting bonds of monarchical government. Those anti-revolutionary conservatives were called Tories, the name still used for the conservative party in England. The Founding Fathers? As radically left-wing as they came in the 1770s. The Boston Tea Party? The "Occupy Wall Street" of its day.
Some of the other "traditional" values supported by conservatives over the course of American history have included slavery (remember that the Republican Party was on the liberal fringe in 1860), religious persecution, the subjugation of women and minorities, obstacles to immigration, voter suppression, prohibition and segregation.  Conservatives started off on the wrong side of American history, and that's where they've been ever since.

Wednesday, July 1, 2015

آرزو

گرمای تابستانِ تهران سالی‌ یکی‌ دو هفته به بالای چهل درجه میرسید. کرکره را کشیده بودم که تیغ سوزان گرمای آفتاب را بیرون نگه دارد، ولی‌ از پنجره میشد موج حرارت را دید. زیرِ خنکای مرطوب کولر دراز کشیده بودم و جمعه را به تنبلیِ دلچسب و بطالتِ نشئه کننده‌ای میگذراندم. در ذهنم زمستان و برفهای سنگین را تصویر می‌کردم که در آن سوزِ کرخت کننده باید در تاریکیِ صبح هر روز پیاده به مدرسه میرفتم و با توجه به برف سنگینِ روی زمین و سرمای زیر صفر، مسافتِ بین خانه تا مدرسه کش میامد و مدت زمانِ هر مسیر یک قرن به نظر میامد. و در این فکر بودم که چگونه چنان سرمائی به چنین گرمائی تبدیل میشد. افکارم کم و بیش از واقعیات دور و به رویا نزدیک میشدند، و پلک‌هایم در حال سنگین شدن بودند که آوای هندوانه فروش مرا از جایم پراند. کوچه کاملا خلوت بود بطوری که صدای سُم الاغ هندوانه فروش بگوش میرسید. سعی‌ کردم گوش ندهم تا چرتم ادامه یابد. ولی‌ صدای آوازِ به شرط چاقوی او قطع نمی‌شد و چشم پوشی کردن و به روی خود نیاوردن غیر ممکن بود. پنجره را باز کردم و فریاد زدم: “آخه باباجون این موقع بعد از ظهر که مردم خوابیدن صدات رو ول دادی که چی‌ بشه. این ساعت که کسی‌ هندونه نمیخره. فقط اعصاب همه رو خورد میکنی‌.” هندوانه فروش که خیس عرق بود و شاید آرزو میکرد که وسعش میرسید و میتوانست خودش از هندوانه‌هایش کامی‌ بگیرد،  پاسخی نداد و به سکوت به راهش ادامه داد. آخوندی آن طرف کوچه با عجله به سمت خیابان میرفت. در حالیکه با همان شتاب قدم بر میداشت رو به من کرد و گفت: “یه موقعی برسه که آرزوی یه همچین بعد از ظهری رو بکنی‌.”