Pages صفحات مستقل

Wednesday, September 24, 2025

پایان یک امپراطوری

یکی‌ از راه‌هائی که می‌توان سرنوشت یک امپراطوری را قدم به قدم دنبال کرد، انتخاب رهبران آن امپراطوری و روش رهبری آنان است. آمریکا برای چند دهه پُرنفوذ‌ترین و پُرقدرت‌ترین کشور دنیا بوده است. ثروتمند‌ترین و وسیع‌ترین کشور‌های دنیا تابعیت این امپراطوری را پذیرفته، و خط سیاسی خود را همواره بر مبنای سیاست‌های دولت آمریکا قرار داده‌ا‌ند. بزرگ‌ترین کشورهائی که در قارّهٔ آمریکا قرار دارند مانند کانادا و مکزیک، کشور‌های بزرگ اروپائی مانند انگلیس و فرانسه، کشور‌های بزرگ آفریقائی مانند مصر و افریقای جنوبی، و کشور‌های بزرگ آسیایی مانند عربستان سعودی و پاکستان، همه گوش به فرمان رئیس جمهور آمریکا هستند.ا

با انحلال امپراطوری شوروی در سال هزار و سیصد و شصت و هشت خورشیدی، و یا هزار و نهصد و نود و یک میلادی،
 آمریکا یک امپراطوری بی‌رقیب شد. البته سالها بعد، با تمهیدات اقتصادی صحیح و روش سیاسی عاقلانه، دولت چین توانست ابرقدرتیِ جهانیِ خود را بازیابد؛ و این در زمانی‌ است که کشور ما ایران که در دوره درخشش خود، قرن‌ها پیش، هم‌پایه و حتی جلوتر از چین بود، اکنون به رهبریِ ملاها، از هر نظر سیر شدید نزولی داشته است.ا

بحث ما اکنون در مورد سقوط یک امپراطوری، یعنی‌ امپراطوری آمریکا است که به طرز غریبی در حال افول است. شاید نخست باید نگرش کوتاهی‌ داشته باشیم به زمانی‌ که این کشور سیر صعودی خود را آغاز کرد. به منظور این مقایسه می‌توانیم انتخابات ریاست جمهوری دوران درخشش را با انتخابات فعلی مقایسه کنیم. سی‌ودومین رئیس جمهور آمریکا، فرنکلین روزولت، یکی‌ از محبوب‌ترین رؤسای جمهور این کشور بود که چهار دوره انتخاب شد، و در انتخابات سال هزار و نهصد و سی‌ و شش، از چهل و هشت ایالت، آرائ چهل و شش ایالت را به نام خود کرد. او که کاندید دمکرات‌ها بود، توانست در هر کدام از انتخابات بین پنجاه و سه تا شصت درصد آرا را بدست بیاورد. در نخستین انتخاباتش در سال هزار و نهصد و سی‌ و شش، او بیش از شصت درصد آرا، که به آن رائ محبوبیت می‌گویند، را به دست آورد. بجز لیندون جانسون، این آخرین باری بود که یک کاندید ریاست جمهوری چنین رائ بالائی را از آن خود کرد. جان کندی که در مدت کوتاهی‌ که در این مقام بود و به عنوان یکی‌ از محبوبترین رئیس جمهور‌ها شناخته می‌شود حدود پنجاه درصد رائ آورد. بایدن و ترامپ هر کدام به ترتیب پنجاه و یک و پنجاه درصد رائ آوردند. مشخصا این آمارها نمی‌توانند محبوبیت یک رئیس جمهور را اندازه‌گیری کنند، چرا که سرمایه‌های عظیمی‌ پشت هر کاندیدایی خوابیده‌ا‌ند که تعداد رائ برای هر یک از این کاندیدا‌ها را این سرمایه‌ها تعیین می‌کنند. در ضمن، محبوبیت یک کاندید ریاست جمهوری زمانی‌ آشکار می‌شود که رئیس جمهور است و نه کاندید این سِمَت. اصولا زمانی‌ که از رئیس جمهور مناسب این مقام، و محبوب نام برده می‌شود، مردم آمریکا لینکلن را به دلیل رفتار خردمندانه‌اش در جنگ‌های داخلی‌، جرج واشینگتن را به دلیل رهبری عاقلانه‌اش در تاسیس این کشور، فرنکلین روزولت را به دلیل برنامه‌های اقتصادی مناسبش در دوره رکود اقتصادی، و به دنبال او تئودر روزولت را به عنوان رهبری مناسب می‌شناسند؛ و علاوه بر آن کندی را در آمارگیری سال دوهزار و بیست و سه به عنوان محبوب‌ترین رئیس جمهور انتخاب کردند.ا

بطور کلی‌ نماد‌های صعود و افول یک امپراطوری به تدریج نمایان می‌شود. کشور آمریکا که از آغاز قرن بیستم شروع به پیشرفت سریع کرد، و این پیشرفت پس از جنگ دوم جهانی‌ توسط امپراطوری در حال اضمحلال، یعنی‌ انگلیس، تائید شد، پس از سقوط شوروی به بالاترین نقطه صعود کرد. از آنجائی که هر صعودی در اوج خود باز می‌گردد و به سمت پایین سقوط می‌کند، این بلّیه در اواخر قرن  پیشین در آمریکا پدیدار شد.ا

حدود یک دهه و نیم پیش کتابی‌ بیرون آمد تحت عنوان پایان قرن آمریکا. نویسنده این کتاب، دیوید مِیسون، در این کتاب توضیح می‌دهد که چگونه قرن بیستم که دوران امپراطوری آمریکا بود و او آنرا قرن آمریکا لقب داده است، به پایان رسیده است. در صفحهٔ چهل و سه کتاب نویسنده به آماری از طرف سازمان آمارگیری گلوپ اشاره می‌کند که زمانی‌ که از کسانی‌ در آمریکا که به این آمارگیری پاسخ دادند پرسش شد که آیا مسئولیت دولت است که مطمئن شود که کلیهٔ اهالی کشور از حداقل احتیاجات زندگی‌ برخوردارند، پنجاه و شش درصد آمریکائیان پاسخ مثبت دادند.  در صفحهٔ پنجاه و چهار نویسنده در مورد جرم و جنایت در این کشور سخن می‌گوید. در اینجا با چند آمار نشان می‌دهد که در سال دو هزار و چهار، در هر بیست و سه ثانیه یک خرابکاری یا جُنحه، و در هر سی‌ و سه دقیقه یک قتل یا جنایت در این کشور روی داده بود، که البته این ارقام هر سال گسترش پیدا کرده‌اند. در صفحهٔ هفتاد و سه نویسنده در مورد مذهب در آمریکا، در مقایسه با کشورهای اروپائی صحبت می‌کند. به عنوان مثال طبق آماری که در اولین سال این قرن به دست آمد، نود و چهار درصد آمریکائیان به خدا اعتقاد داشتند، در حالیکه در آلمان فقط نیمی از مردم به خدا اعتقاد داشتند. در آمار دیگری، چهل درصد آمریکائیان بطور منظم به کلیسا می‌روند، در صورتیکه این رقم در انگلیس بیست درصد است. اما مهمترین نشانه‌ای که در این کتاب به اضمحلال دولت آمریکا اشاره می‌کند تکروی دولت‌های آمریکا است. در چند دهه اخیر، بخصوص از آغاز این قرن، دولت‌های اروپائی به همکاری با یکدیگر کوشیده‌ا‌ند و به یکدیگر در آنچه که هر یک تجربه و یا تخصص دارد کمک می‌رساندند. دولت آمریکا، از طرف دیگر، به یکه‌تازی خود ادامه می‌دهد و خود را هر چه بیشتر از کشور‌های اروپائی جدا می‌کند. این پدیده، علاوه بر مثال‌ها و آمارهای این کتاب، در سال‌های اخیر پیشرفت بیشتری کرده است، و به عنوان مثال دولت ترامپ در نسل کشی‌ فلسطینیان با اسرائیل همکاری می‌کند. در حالی‌ که اکثریت عظیمی‌ از دولت‌ها، و بخصوص مردم در سراسر جهان نسل کشی‌ نتنیاهو را تقبیح کرده‌ا‌ند. حیرت‌آور  است که کشوری که به دلیل ظهور فاشیزم در اروپا و ضدیت آن رژیم با قوم یهود و سپس سرنگونی آن، می‌تواند در فلسطین به وجود بیاید، رژیم چنین کشوری خود فاشیستی می‌شود!ا

نکتهٔ دیگری که این امپراتوری را به پایان قدرت جهانی‌ خود سوق می‌دهد، انتخابی است که در مورد رئیس جمهور جدید صورت گرفت. ترامپ، از زمانی‌ که انتخاب شد، به از میان برداشتن برنامه‌های رفاهی و خدماتی دولت آمریکا پرداخته است. نخست این قدرت اجرائی یک رئیس جمهور را نشان می‌دهد که چگونه او یک‌تنه و بدون نظرگیری از سایر سازمان‌های نظارتی، مانند دو مجلس، می‌تواند کلیه سیستم‌های عام‌المنفعه را از بُنیاد برکَنَد، و حتی یک کمدین مثل جیمی کِمِل را که از او انتقاد کرده بود از کار برکنار کند. بگذریم از قتل چارلی کِرک که به نظر می‌رسد که طبق دستور مقامات بالا بوده است. لغو معافیت مالیاتی سازمان‌های غیر انتفای و پایان دادن به کمک‌های دولتی به این سازمان‌ها فاصله فقیر و غنی را هر چه بیشتر افزایش می‌دهد. اگر این منتهی‌ به یک جنگ خیابانی نشود، حداقل تعداد بی‌خانمانان و خانه‌بدوشان را افزایش می‌دهد. و این به پیشرفت نزولی، و یا پَسرفت این کشور در سطح اقتصادی، فرهنگی‌، و معیشتی، و به ارتقائ جرم و جنایت کمک شایانی می‌کند.ا

علاوه بر اینکه فراز و افول امپراطوری‌ها همیشه و همواره بطور سیستماتیک در تاریخ ثبت شده است، این فراز و افول به اشکال مختلف و تحت شرایط مشخصی‌ بروز می‌کنند. از نظر تاریخی‌، شکوفایی امپراطوری‌ها به دلیل مدیریت صحیح و برنامه‌ریزی شده صورت گرفته است. تاریخ ایران و روم و یونان و چین و مصر و انگلیس، و سایر امپراطوری‌ها، به راحتی‌ صعود و سقوط و یا فراز و افول آنها را به تفصیل بیان کرده است. جای نگرانی در این است که افول یک امپراتوری از نظر تاریخی‌، همواره پس از یک جنگ صورت گرفته است. آمریکا تنها کشوری است که از نیروی اتمی‌ خود در جنگ استفاده کرده، و احتمالا از دست زدن مجدد به این امر به منظور بقأ خود تردیدی نخواهد داشت، و این نگران کننده است.ا

No comments:

Post a Comment