اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Tuesday, September 21, 2010

دموکراسی در ایران ۳

سالهاست که ما به دنبال پاسخی برای این پرسش هستیم که چگونه میتوانیم از دست استبداد رهائی پیدا کنیم. گروهی باور دارند که ما حافظهٔ تاریخی‌ نداشته و از آنچه در طی قرون و اعصار بر سرمان رفته است آگاهی‌ نداریم، و تلاشی هم برای خود آگاهی‌ نمی‌کنیم. عدهٔ دیگری فرهنگ میهمان پرستی‌ ما را سرزنش میکنند که در نتیجهٔ آن به راحتی‌ تحت انقیاد دیکتاتورها قرار میگیریم. بعضی مذهب را دلیل عقب ماندگی و جهل ما میدانند. پاره‌ای موقعیت جغرافیائی و سیستم ژئو فیزیکی‌ یا زمین و آب و هوا را مقصر میدانند. گروهی دیگر تسلط امپریالیست های شرقی‌ و غربی بر کشور ما را دلیل میاورند. بعضی اختلاط نژادی ما را با نژاد های پست تر عنوان میکنند. جامعه ما مانند سایر جوامع دیگر، ترکیبی‌ است از گروه های مختلف که ایدئولگ ها این مظاهر را مورد بحث قرار میدهند، نفع پرستان منافع شخصی‌ خود را در نظر میگیرند، لمپن ها عوامل دیکتاتورها هستند، و بیسوادان به راحتی‌ تحت تاثیر ایدئولوژی های مختلف قرار میگیرند. ولی‌ همیشه تعداد انگشت شماری هستند که جان خود را برای حصول به یک دمکراسی بر اساس یک ایدهٔ شخصی‌ به مخاطره میاندازند. اینها معمولا اشخاص فرهیخته ای هستند که در موقیت های خطیر تاریخی‌ تعدادشان به حدی می‌رسد که میتوانند یک جنبش را بر علیه مرتجعین هدایت کنند. برای بررسی بهتر باید تک تک این نظریات را شناخت. توجه به این نکته لازم است که هر شخصی‌ منحصر به فرد است و گنجاندن افراد در گروه های مختلف هدف این بحث نیست، و دسته بندی کردن برای تسهیل در تجزیه و تحلیل است.

مذهب: در موردمذهب، فواید مذهب و مضرات آن، خدا شناسی‌ در مقابل مذهب رسمی‌، و دین بطور کلی‌، ‌نوشته های بسیاری منتشر شده است. در این که مذهب به دلیل دگمی که ماهیتاً در آن نهفته است و همواره نظر به ماسبق دارد و بنا بر این باعث عقب ماندگی یک جامعه میشود، هیچ شکی‌ نیست. ما در زمانی‌ زندگی‌ می‌کنیم که علوم و اختراعات و کشفیات جدید به طور سریعی جامعه را به جلو میبرند. علوم بر منطق استوارند و مذهب هیچ رابطه منطقی‌ با جهان فعلی‌ ندارد. اصولا مذاهب بر دو اصل استوارند، ماورالطبیعه و اخلاق. علاوه بر اینکه ماورالطبیعه هیچ رابطه عقلایی با جهان مادی (یعنی‌ جهانی‌ که با حواس پنجگنه ما قابل شناخت است) ندارد، شاید احتیاج به تاکید نباشد که اصولا هر فرضیه متافیزیکی مخالف جهان مادی و فیزیکی‌ است. چون ما در جهان فیزیکی‌ زندگی‌ می‌کنیم هر گز نخواهیم توانست با جهان متا فیزیکی‌ (اگر وجود داشته باشد) ارتباط بر قرار کنیم. از این گذشته، مسائل روحی‌ و غیر حیاتی که مذاهب عنوان میکنند همیشه در حد یک باور بوده ا‌ند و هیچ گاه اثبات نشده ا‌ند، و البته نخواهند شد. بنا بر این، این توهمات در حد باور هائی شخصی‌ هستند و هیچ گاه نباید قوانین مدنی را بر پایه آنها قرار دهیم. در این صورت باید در مورد دروس اخلاقی‌ مذاهب به گفتار پرداخت. نه تنها امروزه با جنگ هائی که در نقاط مختلف دنیا گریبانگیر بشر است، بلکه با مراجعه به تاریخ متوجه میشویم که اخلاق در مذاهب در سیطره جغرافیائی فرهنگ مولد آن مذهب عمل می‌کند، و به دلیل تضادش با همان اخلاقیات محلی، در مناطق جغرافیائی دیگر باعث جنگ و آشوب و نا بسامانی میشود، و نتیجتاً از سیطره اخلاقیات دور میافتد. در بارهٔ آزار قوم یهود در دوران باستان بسیار شنیده ایم. دلیل آگاهی‌ ما از آن نقش تورات در نگاشتن وقایع مربوط به آن بوده است. با اطمینان می‌توان گفت که سایر ادیانی که در اقلیت بودند چنین سرنوشتی داشتند، ولی‌ به دلیل مکتوب نبودن وقایع اطلاع درستی‌ از آنها نداریم.


به گفته ریچارد فرای در کتاب میراث باستانی ایران ترجمه مسعود رجب نیا، دین زرتشتی که از اولین ادیان تک خدایی بود و به احتمال سر مشق سایر ادیان قرار گرفت “.. به هر پایگاهی که در پایان دوران هخامنشیان رسیده باشد در آغاز فروانروایی سلوکیان به تنزل گرائید. روایت پارسیان دورانهای بعد حاکی‌ است که این دوره در تاریخ دین بهی‌ دورانی تاریک بوده است.” شاید احتیاج به توضیح نباشد که سلوکیان که از بازماندگان اسکندر بودند مذهب زرتشتی را در سایه مذهب خود قرار دادند. ولی‌ پس از سلوکیان و در زمان پارتیان، آثار مذهب زرتشتی مجددا نمودار میشود. میدانیم که در زمان ساسانیان، دین زرتشتی به حد اکثر قدرت رسید و مغ های زرتشتی با زیر سلطه گرفتن حاکمان، در بالاترین سطوح سیاسی کشور قرار گرفتند. جنبش های مردمی مانند جنبش های مانی و مزدک توسط آنها تار و مار شدند. فراز دین زرتشتی خواه نا خواه در نهایت باعث اضمحلال امپراطوری پهناور ساسانیان شد. جالب اینکه با هجوم تازیان زیر لوای مذهب، این دین تقریبا از تمام ایران رخت بر بست. قبل از آن نیز در روم، مذهب مسیحیت به دلائل سیاسی بر مردم تحمیل شده بود. داستان های قرون وسطی بر همه روشن است و احتیاجی به تکرار آنها نیست. خشونت در حد نهایت بر کسانی‌ که خود دین کلیسا را باور داشتند ولی‌ به انجام ندادن یکی‌ از فرایض دینی مظنون بودند عمل میشد. از هم پاشیدن استبداد کلیسا تنها به وسیله کشیشانی میسر بود که در دین بدعت گذاشتند، مانند مارتین لوتر و بطور کلی ‌سردمداران کلیه ادیانی که اکنون به پروتستان مشهورند. در تاریخ جنگ های صلیبی با قتلهای پیوسته ای که طی چند قرن انجام شد، آثار تمدن در غرب و شرق برای قرن ها مدفون شدند. هنوز هم از مسلمان آدمخواری مثل صلاح‌الدین ایوبی و مسیحی‌ آدمخواری مثل ریچارد شیر دل با عناوین قهرمانانه نام برده میشود. خون جنگ های خانمان بر انداز مذهبی‌ از هر کتاب تاریخی‌ میچکد. شمع آجین کردن مزدکیان و مثله کردن مانی‌ به دست زرتشتیان، فقط گوشه هائی از تجاوز آنها را به کسانی‌ که فقط باور مشابهی نداشتند نمایان گر است. کشتار مازیار و بابک و قطعه کردن اندام بدن ابن مقفع توسط مسلمانان اخلاقیات این گروه را نشان میدهد. اینها فقط گوشه هائی کوچک از قتل های فجیعی هستند که ادیان همواره برای بر اندازی دگر اندیشان به کار برده ا‌ند.


این پرسش پیش میاید که آیا این ادم کشیها صرفا برای اجبار مردم به اعتقاد به باورهای مهاجم است؟ پاسخ را می‌توان از طبری گرفت، که در جلد پنجم تاریخ خود در تقسیم غنایم مدائن میگوید: “سعید گوید: سعد خمس را فراهم آورد و هر چه را که می‌خواست عمر از آن شگفتی کند از جامه ها و زیور و شمشیر خسرو و امسال آن، به آن بیفزود با چیز ها که دیدن آن برای عربان خوش‌آیند بود. از خمس به کسان چیز داد و پس از تقسیم میان کسان و برداشت خمس، فرش بجا ماند که تقسیم آن میسر نبود، به مسلمانان گفت: موافقید که چهار خمس آنرا به دلخواه واگذاریم و آنرا پیش عمر فرستیم که هر چه خواهد کند که تقسیم آن میسر نیست و پیش ما اندک مینماید و در نظر مردم مدینه جلوه می‌کند؟ گفتند: آری، برای خدا چنین کن. سعد فرش را بر این قرار فرستاد. فرش شصت ذرع در شصت ذرع بود. یکپارچه، به اندازهٔ یک جریب که در آن راه هائی مصور بود و آب نما چون نهرها، و لا به لای آن همانند مروارید بود و حاشیه ها چون کشتزار و سبزه زار بهاران بود، از حریر بر پودهائی طلا که گلهای طلا و نقره و امسال آن داشت. وقتی‌ فرش را پیش عمر آوردند، از خمس به کسان چیز داد و گفت: از خمس به همه جنگاورانی که حضور داشته ا‌ند یا میان حصول دو خمس کوشا بوده ا‌ند باید داد و گمان ندارم از خمس بسیار داده باشند. آنگاه خمس را به مصرف آن تقسیم کرد و گفت: در بارهٔ این فرش چه رأی میدهید؟ جماعت هم سخن شدند و گفتند: این را به رأی تو وا گذاشته ا‌ند رأی تو چیست؟ اما علی‌ گفت: ای امیر مومنان، کار چنانست که گفتند، اما تامل باید که اگر اکنون آنرا بپذیری فردا کسانی‌ به دستاویز آن به ناحق چیزها بگویند. عمر گفت: راست گفتی‌ و اندرز دادی. و آنرا پاره پاره کرد و به کسان داد.” آفرین به این هوش و استعداد که فرشی به آن عظمت را قطعه قطعه کرد که جنگاورانی که فقط برای غنیمت به جنگ آمده بودند هر کدام نصیبی از آن ببرند! این البته درک هنری سرداران اسلام را نشان میدهد! ریچارد داوکینز در کتاب مشهور خود تحت عنوان “توهم خدا” از تجربهٔ شخصی‌ به نام پال بل و آزمایش او میگوید. پال بل عضو انجمنی است که اشخاص با ضریب هوشی بالا در آن عضویت دارند. بر طبق گزارش داوکینز: “ پال بل مطالعه ای انجام داد تا رابطهٔ بین تحصیلات باضافه ضریب هوشی بالا را با اعتقادات مذهبی‌ بسنجد. بل نتیجه گرفت که از 43 مطالعه که از سال 1927 در مورد نسبت بین اعتقاد مذهبی‌ و ضریب هوشی باضافه تحصیلات صورت گرفته است، همه مطالعات منهای چهار تای آنها نسبت معکوس بین این دو یافتند. به این معنی که هر چه ضریب هوشی و تحصیلات یک فرد بالا تر باشد، ایمان مذهبی‌ در او کمتر است.” زنده یادِ شجاع‌الدین شفا در کتاب “تولدی دیگر” مذاهب ابراهیمی را مورد مطالعه قرار میدهد و فساد مشترک در هر کدام از این ادیان را بررسی می‌کند.


از زمانی‌ که ولتر دین مسیحیت را به طور علنی مورد حمله قرار داد (چرا که در همه ادیان از جمله در ایران اسلامی همیشه دانش ورزان بر علیه خرافات دینی برخاستند ولی‌ صدای آنها با خشونت امرای متدین خاموش شده است) تا امروز این امر کاملا مشخص است که جوامعی که دین در آنها کمتر نفوذ دارد، پیشرفته تر هستند. ولی‌ توجه به این نکته کاملا ضروری است که اگر محمد زکریای رازی‌، به عنوان مثال، با آزاد اندیشی‌ بر ضد خرافات و خفقان دینی برخاست، امرای وقت که از دین برای تحمیق توده ها و تسلط بر آنان استفاده میکردند، نوشته هایش را سوزاندند. نگاه داشتن کشورهای دین زده در منجلاب دینی نیز به همین دلیل وسیله ای شد برای تحت سلطه در آوردن و در نهایت غارت منابع طبیعی و استثمار سکنه این کشورها، توسط حکومت های لائیک غربی در قرون اخیر. بهترین و تازه ترین نمونه ها که همه با آنها آشنائی دارند ظهور طالبان و حماس است، چنان که طالبان را آمریکا و حماس را اسرائیل پایه گذاری کردند. رابرت درایفوس کتاب بازی‌ شیطان را با تاریخ همکاری جماالدّین افغانی با انگلیس آغاز می‌کند. بر طبق مدارکی که او از اسناد محرمانه دولت هند به دست آورده، افغانی بر مبنای نخستین گزارش مندرج، در تاریخ 1882 پیشنهاد می‌کند که با دولت انگلیس در هند تماس بگیرد. او مشتاق بود که نظر انگلیس را در مورد تشکیل یک اتحاد اسلامی بین مصر، ترکیه، ایران، و افغانستان بر علیه دولت تزاری روس بداند. با تایید دولت انگلیس، این سر آغازی بود برای یک جنبش اسلامی جهانی‌ در تئوری، و متجاوز در عمل. گروه فناتیک اسلامی شروع به کار، وسپس به رهبری حسن بنا و سایرین (از جمله عبده و رشید و عبدل علی معدودی ) به فعالیت های ارتجاعی که در عمل پیشبرد اهداف انگلیس را ضمانت میکرد ادامه دادند، تا اینکه با قدرت تزایدی با سرپرستی احمد یاسین (که او هم به دلائل روشنی ترور شد) به عنوان حزب اخوان‌المسلمین به فعالیت های آدم ربائی و ترور پرداختند. این گروه با اسامی مختلف در کشور های اسلامی پراکنده شدند، که پُر قدرت ترین آنهاهمین اخوان‌المسلمین بود. از آن زمان به بعد، درایفوس ظهور القاعده و سایر گروه های ارتجاعی و ترریستی اسلامی را، با پشتیبانی‌ غرب، بطور مفصل توضیح میدهد. پس از به وجود آمدن اتحاد شوروی، این احزاب و گروههای فناتیک اسلامی ابزاری برای مبارزه غرب، به خصوص آمریکا، با کمونیسم شدند. در فصل هشتم کتاب، درایفوس به حماس و چگونگی‌ تشکیل آن می‌پردازد. او از ویکتور استروسکی که از ماموران عالی‌ رتبه موساد بوده است نقل قول می‌کند که:” موساد به این نتیجه رسید که اگر به جای سازمان الفتح یک سازمان فناتیک مذهبی‌ در قدرت باشد، این سازمان به هیچ وجه حاضر به مذاکره با اسرائیل نخواهد بود. علاوه بر آن، اسرائیل به عنوان تنها کشور دمکرات در منطقه جلوه خواهد کرد.” به این ترتیب احزاب دست راستی‌ اسرائیل، لیکود و هروت، بر علیه حزب کارگر تبانی کردند و با کوشش مداوم از سال 1978 مشغول به برنامه ریزی شدند، تا این که در سال 1987 حماس را به وجود آوردند.


این نمونه های کوچک تاریخی‌ نشان میدهند که چگونه مذهب در تمام ملل بهترین وسیله برای مستبدین بوده و هست. علاوه بر آن، حکومت های لائیک غربی که خود مذهب را در کشور خود به پشت کلیساها و مساجد و قبرستان ها رانده ا‌ند، آنرا در کشور هائی که قصد نفوذ به آنان را دارند توسعه میدهند. بنا بر این، مذهب به طور کلی‌، و اسلام امروزی بطور اخص، نه تنها جنبه های اخلاقی‌ ندارند، و از نظر مسائل متا فیزیکی‌ افکار خود را به دگر اندیشان حقنه میکنند، بلکه آلت دست مستقیم دولت های غربی هستند. منافع جمهوری اسلامی برای غرب، بطور غیر مستقیم به دلیل سیاست های پوسیده و ارتجاعی و سرکوب گر، و بطور مستقیم در عراق و افغانستان از هیچ کس پوشیده نیست.
 

No comments:

Post a Comment