اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, February 23, 2011

دردِ دین

اطلاعات و گزارشات ما از ایران باستان بسیار ناچیز است، ولی‌ نیک میدانیم که در ایرانِ قبل از اسلام کتابخانه های بسیاری وجود داشته و فلسفه یونان و شرق در مدارس تدریس میشده ا‌ند. همچنین میدانیم که بزرگمهر حکیم از نوادر روزگار بود که به پیشرفت تمدن ایران کمک های شایانی کرد. از وجود مزدک آگاه هستیم که قرنها قبل از مارکس، روش زندگی‌ متفاوتی را که امروزه به آن سوسیالیزم مینامیم پایه گذاری کرده بود. شاید ارژنگ مانی که به عنوان کتاب مذهبی‌ مصور به ما معرفی‌ شده است، اولین اثر داستان/ تصویری بوده است. شهرت باربد و نکیسا آنچنان است که مشخصا آنها بتهون زمان خود بودند. ولی‌ همانطور که گفته شد اطلاعات رسیده به ما قرنها بعد و بیشتر از طریق کاوش های باستان شناسی‌ بوده است. ماخذ دیگر ما نوشته های تاریخ نویسان یونانی و رومی می‌باشد که در مورد دانش ایرانیان بسیار نوشته‌اند. اگر ایرانیان با دانش بودند و فرهنگ قدیمی‌ و گسترده ای را در روبرو داشتند چرا آثار مکتوبی از آنها باقی‌ نمانده، و باید برای دریافت فرهنگ آن دوران به سنگ نبشته ها و لوحه ها و اسناد و مدارک بازرگانی مراجعه کنیم؟
پاسخ این پرسش را میتوانیم از نوشته های تاریخ نویسان بعد از اسلام، مانند طبری و راوندی و ابن اثیر در یابیم. امرای اسلام که اکثرا سواد خواندن و نوشتن نداشتند به سربازان خود دستور کتاب سوزان داده بودند، با این توجیه که احتیاج به کتابی‌ غیر از قرآن نیست چرا که همه چیز در قرآن است! البته با خواندن قرآن و مقایسه مطالب مذبوهانه و خرافی آن با آنچه که به صورت نقل قول از کتب باستانی ایرانی‌ در کتابهای دیگر آمده می‌توان به فاجعهٔ عظیمی‌ که این سربازان اسلام دست زدند پی برد. کتاب سوزان منحصر به سربازان اسلام نبود، و در ایران باستان هم به نمونه های آن برمیخوریم. حکومت اشکانیان طولانی‌ ترین مدت فرمانروایی را در مقایسه با سایر سلسله های ایران باستان، و سلسله های بعد از اسلام با چنان گستردگی جغرافیای، دارا بودند. گزارشات باقی‌ مانده از اشکانیان بسیار ناچیز تر از آنِ سلسله های قبل از آنها، سلوکیان، هخامنشیان، مادها، و سلسله بعد از آنها، ساسانیان است. با تحقیق پی می‌بریم که ساسانیان گزارشات آنها را نابود کرده و حتّی تاریخ کشور داری آنها را هم کوتاه تر کرده بودند. دلیلش متون زرتشتی در مورد سوشیانس (تقلید آن در مسیحیت و اسلام در مورد بازگشت مسیح یا امام زمان) است، که پیش بینی‌ شده بود که سوشیانس هزار سال بعد از ظهور زردشت برای نجات بشر میامد. چون پایان این هزار سال به دوران ساسانیان منتهی‌ میشد، تاریخ را تحریف و کتبی را که نشانی‌ از آن داشتند نابود کردند! آنها که مروج دین زرتشتی بودند، تنها راه را در این دیدند که اسناد تاریخی‌ اشکانیان را از بین ببرند تا طول مدت ظهور زرتشت تا زمانِ خود را، به نیمی از زمان اصلی‌ کاهش دهند. بنابر این دسترسی نداشتن به تاریخ پدرانمان به دلیل اعتقادات ارتجاعی اسلامی و زردشتی حکومت های مذهبی‌ بوده است.

دردِ دین بیماری بسیار قدیمی‌ است که ویروس وار در بدن کسانی‌ جا می‌گیرد که به واکسن دانش مجهز نیستند. یکی‌ از بزرگان گفته است که شروع دین زمانی‌ بود که اولین شیاد به اولین ابله رسید. بسیاری از پیغمبران از جملهٔ این شیادان بودند که به منظور منافع شخصی‌ خود، و گاهی با کمی‌ تردستی، توانستند طبقه نا آگاهی‌ را به دنبال خود بکشند. اخیراً ثابت شده است که آن تعدادی از پیامبرانی که شیاد نبوده و تا حدی راست کردار بودند، به امراضی دچار بودند که امروزه به نامهائی چون منیک دیپرشن (افسردگی حاد) و بای‌پلاریزم (دوقطبی) و شیزوفرنی (جنون جوانی) شناخته شده‌اند. هر چه شخصی‌ شیاد تر باشد و در محیطش افراد بیسواد تری باشند، احتمال پیشرفت دینی او بیشتر است. بزرگترین مشکل دین ایجاد جامعه ای خونخوار، خشن، و سبع صفت است. با توجه به اینکه نا آگاهی‌ شرط اول تدین است، پیغمبران و نمایندگانشان بیسوادی و خرافات را رواج میدهند. تحریک عوام بر نابودی دگر اندیشان از استعداد های بزرگان دینی است. بزرگترین غریزه هر موجود زنده ای بقا است. ما از بدو تولد برای بقای خود تلاش می‌کنیم، با امراض و بیماری های گوناگون میجنگیم، با تهیه غذا و پوشاک خود را سالم نگاه میداریم، و با پیشرفت دادن دانش و کشف داروها به طول عمر خود کمک می‌کنیم. در حین این تلاش و مبارزه با عوامل طبیعی و خارجی‌ برای بقا، شخصی‌ صرفا به دلیل اینکه ما هم عقیده او نیستیم در پی نابودی ماست. البته تا به حال نشنیده ایم که کسی‌‌ به دلیل عدم شراکت در عقیده علمی‌، هنری، سیاسی (در یک دمکراسی)، و حتی اجتماعی در پی نابودی شخص دیگری باشد. فقط عقیده مذهبی‌ است که جواز کشتار کسانی‌ را که متفاوت می‌ اندیشند تحت عنوان کافر، مرتد، بیدین، قرمطی، و سایر القابی از این نوع میدهد. درد دین از طاعون بدتر است. در اروپای قرون وسطی، نمایندگان مذهبی‌ شیوع بیماری طاعون را به گردن اقلیتها، و اگر با کمبود اقلیت مواجه بودند، به دلیل جادوگری زنان اعلام میکردند، در حالی‌ که کلید بهشت را میفروختند. می‌گویند شخصی‌ که اوضاع مادی خوبی‌ داشت به یکی‌ از کشیشانی که کلید بهشت را میفروخت مراجعه کرد و از او پرسید که آیا کلید جهنم را هم میفروشد یا خیر. کشیش که بی‌نهایت تعجب کرده بود از مرد متمول پرسید چرا میخواهد کلید جهنم را بخرد در حالیکه کلید بهشت هنوز هم موجود است، که پاسخ درستی‌ نشنید. کشیش که میدانست این مرد متمول است به اطلاع او رسانید که کلید جهنم هم فروشی است و البته چون کسی‌ نمیخواهد به آنجا برود، خیلی‌ ارزان است. مرد متمول اظهار کرد که چون قیمت ارزان است او مایل است که کلید تمام مناطق جهنم را بخرد. کشیش هم شادمانه مبلغی برای فروش تمام جهنم خواست، که مرد متمول پرداخت کرد و با کلید جهنم به سراغ مردم رفت. در میدان شهر زمانی‌ که همه شهروندان جمع شدند به اطلاع آنها رسانید که هیچ کس دیگر به جهنم فرستاده نخواهد شد چرا که او تمام املاک جهنم را خریده است. بنا بر این هیچ احتیاجی نیست که کسی‌ کلید بهشت را بخرد چون او کسی‌ را به جهنمش راه نخواهد داد! و به این ترتیب بازار کلید بهشت فروشی کشیشان را کساد کرد. قابل توجه ابلهانی که پول در امامزاده و چاه جمکران میریزند.
جنگ های هندو و مسلمان و یا سنی و شیعه نه تنها در تاریخ نمونه های فراوانی‌ دارند، بلکه امروزه نیز نمونه هایش را در هر نقطه ایاز  کشورهای جهان سوم که درجه دانش پائین تری دارند می‌توان یافت. از آنطرف از انکیزیسیون قرون وسطی، جنگ های صلیبی، و جنگ های متعدد کاتولیک و پروتستان (آخرین آن اخیراً در ایرلند) در کشورهای به اصطلاح جهان اول اروپا آگاهی‌ داریم. جالب این است که بر خلاف انتظارمان، در اواخر سال ۱۹۷۸ گزارشی تمام روابط ارتباط جمعی‌ را در بر گرفت که خبر از یک فاجعه مذهبی‌ در کشور پیشرفته ای مانند آمریکا میداد. جیم جونز رهبر یک اقلیت مذهبی‌ که به آن “کلت” می‌گویند قبل از خودکشی‌ (به دلایل گرفتاریهای های سیاسی و جرم قتل یک سناتور  و اعتیاد به مواد مخدر) نزدیک به هزار نفر از طرفدارانش را مجبور کرد که با خوردن شربت سیانور خودکشی‌ کنند. در اویل سالهای ۱۹۹۰ یک دیوانه دیگر که خود را دیوید کورش مینامید باعث کشته شدن یک عده نا آگاه دیگر میشود. از اواخر سالهای ۱۹۷۰ که مذهب در تمام نقاط دنیا با نیت خاصی‌ پیشرفت کرده است، جنگ های مذهبی‌ نیز به طرز وسیعی گسترش یافته ا‌ند، که هنوز هم در افغانستان، عراق، و پاکستان، به رهبری ابر قدرت آمریکا در جریان است.آیا فرقی‌ بین درد دین در کالیفرنیا یا تکزاس یا ایران است؟ پاسخ این است که درد دین مرز نمیشناسد. در هر نقطه ای که بی فرهنگی، بیسوادی، عدم علاقه به مطالعه، و پیروی از فرهنگ مصرفی با لذت های آنی‌ که حکومت ها برای استثمار عوام رواج میدهند پا گرفت،  درد دین بروز می‌کند.
باید فرهنگ را از امید به غیر ممکن و عدم تعقل پاک کرد. باید زبان را از واژه هائی از قبیل ایمان (اعتقاد صرف بدون تعقل و مطالعه)، برکت (دریافت بدون زحمت)، قسمت (عدم تاثیر دخالت بشر)، و واژه های مشابه زدود. روانپزشکان کسانی‌ را که به بیماری های روحی‌ مبتلا هستند با روش های متفاوت روانکاوی معالجه میکنند. درد مذهب که بسیار اسفبار تر است و عواقب وخیم تری دارد (چرا که کسی‌ را که دیوانه مینامیم به ندرت به دیگران آسیبی می‌رساند)، میتواند توسط خود شخص درمان یابد و الزاما به روانکاو احتیاجی نخواهد داشت. کسانی‌ را که به دلیل نداشتن مسکن در خیابان زندگی‌ میکنند، یا در بیغوله‌ها اوقات خود را میگذرانند، یا با خودشان حرف میزنند، یا رفتاری میکنند که با هنجارهای جامعه همخوانی ندارد، احتمالا دیوانه مینامیم. ولی‌ کاتولیکی‌ را که چهار دست و پا بر روی زمین خود را به طرف امامزاده میکشاند، یا مسلمانی که از یک لاشهٔ چند صد ساله درخواست بهبودی دارد، یا با ریتم خاصی‌ به سینه اش میزند و یا بدن خود را در یک حالت هیستریک مجروح می‌کند، یا دینداری که با لاوجودی که اعتقاد دارد در آسمانهاست درد دل می‌کند، به جای دیوانه، مذهبی‌ مینامیم و به دلیل مذهبی‌ بودن به او احترام میگذاریم.
بزرگترین عاملی که به پیشرفت دین کمک می‌کند عدم مطالعه است، که البته عامه مردم اطلاعات خود را نه از مطالعه بلکه از طریق کسانی‌ که به عقایدشان اعتقاد دارند به دست میاورند. بنا بر این طرز فکر متفکرین هر جامعه‌ای در مورد مذهب بر اکثریت مردم تاثیر گذار خواهد بود. متاسفانه به کسانی‌ بر می‌خوریم که به عنوان متفکر شناخته میشوند و به آنها عالم مذهبی‌ می‌گویند، و خودشان درد مذهب دارند. باید توجه کرد که “عالم مذهبی‌” جز یک مغلطه چیز دیگری نیست، چرا که علم و مذهب در دو قطب مخالف قرار دارند. از این جمله هستند شریعتی‌ و سید حسین نصر رئیس دانشگاه آریامهر (پدر و پسرش به نام ولی‌ نصر، که دومین ولی‌ نصر در تهاجم آمریکا به عراق به منظور ایجاد جنگ قبیله ای و مذهبی‌ نظریه پرداز بوش بود) در رژیم قبلی‌، و سروش در رژیم فعلی‌. همچنین در خارج از ایران می‌توان از فیلیپ جانسن مخترع “طرح هوشمند” نام برد. اینها عامه را سرگردان میکنند و این تصور را به وجود میاورند که چون اینان دانشمند هستند (به اصطلاح) پس حتما فلسفه دین درست است! آیا به تصور کسی‌ نمی‌ گنجد که اگر این “علما” که در هر مذهبی‌ وجود دارند واقعیت را می‌گویند و دینِ مورد نظر آنها تنها دین به حق هست و تنها آنها به بهشت میروند، پس چرا با وجود این همه مذاهب، خدا یکی‌ است؟! با افزایش دانش و پذیرفتن این نکته مهم که تا کنون ماورالطبیعه و متا فیزیک و نیروی خارج از طبیعت نه تنها ثابت نشده، بلکه از نظر علمی‌ غیر ممکن است، شاید بتوان درد دین را علاج، و جهان را که از این طریق به سمت نابودی میرود نجات داد. هم اکنون که ملت های استعمار زده یکی‌ بعد از دیگری‌ بر پا میخیزند و از دولت های فاسد احقاق حقوق میکنند، باید پایه دیگر ارتجأع یعنی‌ مذهب را نیز هم زمان فرو ریزند. این امر البته در ایران بطور طبیعی صورت خواهد گرفت.

No comments:

Post a Comment