اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Sunday, April 8, 2012

در جستجوی حقیقت

افراد و سازمانهائی که در انقلاب سال ۵۷ ایران شرکت کردند در یک هدف مشترک بودند و آن آزادی بیان عقیده بود. در پیرو این هدف، خواسته آنها رهائی کشور از وابستگی به غرب بود. گر چه کشور ایران به دلیل ۱۴ قرن سیطره اسلام به اعتقادات مذهبی‌ پایبند بود ولی‌ هیچگاه نفوذ و رهبری اسلام هدف انقلاب نبود. در حقیقت بجز طرفداران‌ خمینی و لیبرالهای مذهبی‌ کسی‌ از کمبود قوانین اسلامی در کشور گله و یا شکایتی نداشت. ولی‌ چنان که میدانیم، مذهبیون انقلاب را از همان نخست از هدف اصلی‌، یعنی آزادی عقیده منحرف کردند. آمریکا که از ابتدا با هوشیاری به انقلاب ایران توجه داشت، شاه را در این بازی‌ سیاسی بازنده میدید و همّ خود را مصروف حمایت از اسلامیون کرد، چرا که میدانست که اسلامیها بهتر می‌توانستند اهداف آمریکا را که از ریشه بر انداختن چپ و ملی‌ گراها بود دنبال کنند. شعار انقلاب که استقلال و آزادی بود همچنان توسط طرفداران خمینی تکرار شد، و زمانی‌ که او رهبری جنبش را به دست گرفت، جمهوری اسلامی را به این شعار چسباندند. ولی‌ همچنان به مخالفت با امپریالیست جهانی‌ شعار دادند، و این ترفند، چپ را دچار سر در گمی کرد. جنبش چپ میدانست که حکومت مذهبی‌ را نمیخواست ولی‌ نمیتوانست با ادعاهای ضد امپریالیستی آنها مخالفت کند. سازمانهای چپ بدین ترتیب دو پاره و سه پاره شدند و به سهولت توسط حکومت مذهبی‌ متلاشی گردیدند.


این سر درگمی همچنان نه تنها برای چپ ایران، بلکه برای کلیه کسانی‌ که از اهداف امپریالستی در ایران و سایر نقاط جهان آگاه نیستند وجود دارد. از طرفی‌ رژیم ایران با اختناق و جو مه الودی که در کشور به وجود آورده است هر گونه نظری را که با نظر حکومت و ولایت فقیه خوانائی ندارد به زنجیر میکشد، و از طرفی‌ به ظاهر با اهداف امپریالیسم جهانی‌ مبارزه می‌کند. دسترسی‌ به نیروی اتمی‌ یکی‌ از ترفند‌های رژیم است که آنرا حق خود میداند، که به نظر می‌رسد که هر کشوری باید چنین حقی‌ را داشته باشد، ولی‌ آنرا پیراهن عثمان برای ادامه خفقان سیاسی داخلی‌ کرده است. در سیاست جهانی‌ از تجاوز آمریکا به کشورهای تضعیف شده مانند افغانستان و عراق و لیبی‌ انتقاد، ولی‌ سیاست های اقتصادی آمریکا را که وابستگی به صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی‌ است دنبال می‌کند.

برای آگاهی‌ از واقعیتها باید به منابعی رجوع کرد که سیاست های غرب و جهان سوم را به خوبی‌ میشناسند و آنها را مورد انتقاد قرار میدهند.  علاوه بر تعداد ناچیزی از بنگاه های خبر رسانی، سایت های مختلفی در اینترنت وجود دارند که باید مرتب به آنها مراجعه کرد. حکومتهای دیکتاتوری عموماً مانند یکدیگر عمل میکنند. آنها یا به یکدیگر کمک میرسانند و یا دیگری را محکوم میکنند. اخیراً گزارشی در شبکه تلویزیونی الجزیره انگلیسی‌ پخش شده است زیر عنوان “فریاد در تاریکی‌”، که در مورد جنبش بحرین و عکس‌العمل حکومت است. مانند سایر حکومتهای استبدادی که گروهی در اقلیت با دست در داشتن مقام و پول، اکثریت را زیر استثمار میگیرند، حکومت بحرین نیز از یک خانواده سنی تشکیل شده است که اکثریت شیعه را در فقر نگاه میدارد. جنبش بحرین با توجه به این مساله و اینکه دولت با ایجاد اختلاف مذهبی‌ سعی در سرکوب آن داشت از نخستین تظاهرات این خط کشی‌ مذهبی‌ را مردود دانست. دولت بحرین، چنان که در جریان بعد از انتخابات ایران نیز شاهد آن بودیم، نیروی پلیس را برای سرکوب مردم به خیابانها فرستاد. هنگامی که نیروی مردم قوت گرفت، دولت عدّه‌ای اوباش و لمپن را برای تجاوز به مردم به خیابانها فرستاد. سپس از گروه ویژه‌ای که از خارج از بحرین وارد شده بودند کمک گرفت. عاقبت با کمک سلاح های ارسالی‌ از عربستان سعودی (ساخت آمریکا) مبارزین را تار و مار، و سران را زندانی کرد. حکومت نظامی و دستگیری کسانی‌ که در تظاهرات شرکت داشتند و ایجاد جو ترس و رعب، پیرو فرمولی بود که در ایران نیز با آن آشنا هستیم. همان گونه که دولت ایران تظاهر کنندگان را جاسوسان اجنبی لقب داد، دولت بحرین هم جنبش را خدعه دولت ایران گزارش داد! برای کسانی‌ که به امپریالیسم جهانی‌ اعتقادی ندارند و دولتهای بحرین (که پایگاه نظامی آمریکا در آنجا مستقر است) و عربستان و پاکستان و شیخ نشین ها را آلت دست امپریالیسم نمیدانند، این ادعاها کلاف سر در گمی بیش نیستند. در ضمن، منظور از عنوان این گزارش (فریاد در تاریکی‌) صدای الله اکبر مردم در روی پشت بامها در شب است که به عنوان تنها راه باقی‌ مانده برای مبارزه از آن استفاده میکنند. در حقیقت، جنبش بحرین، بر خلاف پیشنهاد دولت، دنباله روی حکومت ایران نیست، بلکه ادامهٔ جنبش ضد حکومتی ایران است!

ایرانیان تنها ملتی در خاور میانه هستند که طرفدار دولت آمریکا میباشند. دلیل آن رفتار به ظاهر ضد آمریکایی رژیم اسلامی است. افشا گری های رژیم ایران از دولت آمریکا در بسیاری از موارد با واقعیت منطبق است. ولی‌ این نه تنها دلیل صداقت این رژیم نیست، بلکه روشنگر سالوسی آن است. آیا دولت ونزوئلا که دوست دولت ایران است یک رژیم ارتجاعی مانند ایران است؟ دولت های دیگر مانند افریقای جنوبی را نیز می‌توان به عنوان نمونه آورد که رژیم ایران را به غلط ضد امپریالیست قلمداد کرده و با آن همصدا میشوند. این گمراهی را می‌توان در میان گروهی از روشنفکران غربی نیز یافت، که البته چنان که آگاهی‌ دقیقی‌ از رژیم ارتجاعی اسلامی نداشته باشیم ما را نیز به گمراهی میکشاند. در حقیقت باید توجه داشت که لزوما دوستِ رژیم اسلامی دشمنِ مردم ایران، و بالعکس نیست. باید کردار دولت آمریکا را در صحنه جهانی نظاره کرده، و هر چقدر از رژیم اسلامی تنفر داریم، باز هم حمله آمریکا به کشور ایران را مورد انتقاد قرار دهیم. باید در نظر داشت که هر گونه دخالت بیگانه در ایران چیزی جز ضربه به جنبش زیرِ خاکسترِ ایران نیست.