اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Saturday, September 21, 2013

مذاکرات هسته‌ای


پاسخ اوباما به روحانی (شاعر ناشناس)
 

ای فریدون خان روحانی شده
شعرهایت بند تنبانی شده
گودِ تو مورنینگ و مورنینگِ تو گود
نامه ات ما را بسی حیران نمود


 سالها بودی تو در پستو نهان
سیدعلی اینک تو را کرده عیان
 من گمان دارم ترا ای خنده رو
سیدعلی آورده بهر گفتگو
 تو همان بودی که در بحث اتم
روضه میخواندی توی فردوی قم
چون تو بودی پیرو خط امام
 کرده ام "فالو" تو را بنده مدام
من خودم یک شیعه زاده بوده ام
از طرفداران حزب توده ام
من برای حفظ تنبان خودم
مدتی هستش که لامذهب شدم
 تو برای وقت کشتن آمدی
"جاست فور" خر کردن من آمدی
 چون هنوز آماده نَبوَد بمبتان
لاجرم می جنبد اکنون دمبتان
 لاکن ای کله کدوی گچ سرا
فکر کردی می کنی "دانکی" مرا؟
 دلخورم از رهبر مستضعفین
بارها "مای فیس" را زد بر زمین
 کرد او یک بچه پر رو را رئیس
کله پوکِ بیسوادِی مثل "دیس"!
 هشت سال آن بچه پُر روی بَبو
خاک می پاشید در چشم "عمو"
 در همان ایام "آقای" شما
شِکوه می فرمود از تحریم ها
 رفت آن اَنچوچک و تو آمدی
حرفهای "اینتِرِستینگی" زدی
 گرچه بی بی سی بود اِسپانسرت
"فاین" باشد گفته ها و زِر زِرت
 لاکن ای شیخ الرئیس گنده "هِد"
هست بی بی سی برای بنده "دِد"
 طالبی گر "اِندِ" تحریمات را
صرف "دیسکاشِن" نکن اوقات را
 آخرین "اَدوایزِ" ما را گوش کن
گوش خود را باز و این را توش کن
 من خودم بر ماندن تو راضی ام
گرچه ناراضی ز هسته بازیم
 هسته را ول کن عمو، نان را بچسب
قدس را "فورگِت" کن، ایران را بچسب
 بیش از این با من مکن اَمّا و "ایف"
دست بردارید از بمب کثیف
 چاره تان دیگر نباشد التماس
یک غلط کردم بگوئید و خلاص


پاسخ روحانی به اوباما!
ای اوباما ای رئیس جمهور غرب
نامه پوتین چه نرم بود و چه چرب
“توی پستو” گفته‌ات بس نادرست
گفته سهراب “چشم را باید شست”
گوگلم کن تا ببینی‌ دست کم
اسممو تو دَه هزار جا بیش و کم
 
شعر تو به فارسیه اما چرا
مزه پَروندی لاتینی جا به جا
نوچه‌هات تو ماهواره‌ها هم مدام
میندازن فرنگستونی‌ تو  کلام
دکترا، پروفسور های جور وا جور
فنگلیسی می‌کنن مدام بلغور

کارشناسات را نپرسیدی که من
چند ساله باشون تو کار اتُمَم
ما دنبال صلحیم و تو جنگ میخوای‌
مثل محمودی، مرد الدنگ میخوای‌
تا بجائی میرسید مذاکرات
اصل مطلب را میکردی منکرات
هی‌ میذاشتی تو ما را تو حاشیه
سبدت پُره از مارِ غاشیه
میشنیدیم صدای بوق و دَفت
ما میدونستیم که جنگه هدفت
 
 یه سوال دارم بگو جون حاجی
بدون سفسطه و بی‌ وراجی
کارشناسای اتاق فکریَت
از ایرانی،‌ از عَرَب، تا کُردیَت
دهها ماهواره‌ی ایرانی‌ نما
شاهی‌های مستقر در پاناما
تینک تنک های تو واشنگتن یا اروپ
پایگاههای” دِرُنی”، تانک و توپ
جاسوس‌ات تو اِن اِس اِ و تو “سیا”
جیره خوارات تو همین ایرانِ ما
ریپُرتِ این مفتخورا نیومده
“کار انگلیس” تَقِش در اومده
بس کن این هوچیگریها را داداش
کودتاهای تو دنیات گشته فاش
تو افغان و تو عراق که گند زدی
القأعده به لیبی‌ پیوند زدی
خواستی سوریه هم بمب بارون کنی‌
حقایق را دوباره وارون کنی‌
این دفعه هیشکی باهات  همرا نشد
گذشت اون روز که دنیا آگا نشد
 
چند هزار تا هسته‌ای خودت داری
صدای اسرائیل را در نمیاری
شرکتهائی که گذاشتنت تو کار
میدونن مردم دارن میشن بیدار
اسلحه فروشی ترفندِ دیگه
میخواد، تا تو کفششون پُرِ ریگه
مجاهدا را خوابوندی تو نمک
تا ایران چون سوریه بره دَرَک
به دیکتاتورات تو منطقه بگو
کمتر از ایرونی بسازَن لولو
دورهٔ جدیدیه تو این دنیا
امپراطوری نمیمونه بجا