اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, November 19, 2014

در شگفتم!!

تحیر من واقعا از جنایات دولتها نیست، که البته این تاریخ‌ پیشینی دارد. شگفتی من از عدم مشارکت مردم در انتخابات، بی‌ تفاوتی‌، غفلت، و مجددا (مانند هر بار) آلت دست پول و زور قرار گرفتنِ آنان است. به عنوان مثال، در آخرین انتخابات نوامبر سال ۲۰۱۴ که تا کنون گران ترین انتخابات میان دوره‌ای و با حداقل نسبت مشارکت رأی دهندگان برآورد شده است، جمهوری خواهان هر دو مجلس را به دست آوردند. این بیانیه به خودی خود نشان میدهد تا چه اندازه شرکت مردم در انتخابات حیاتی است. سرکوب رای دهندگان بطور گسترده و با ترفندهای گوناگون در این انتخابات، شاخص دیگری است که اگر مردم تصمیم به شرکت بگیرند، پیروزی نامزد منتخب آنها شانس شایانی خواهد داشت.

در دوره استعمار قدیم، شقاوت و ضرب وشتم کشورهای استعمارگر، به دلیل نارسائی شبکه های رسانه‌ای و تکنولوژی تحول نیافته، در سطح گسترده‌ای پخش نمی‌شد. بنابراین، تنها کسانی که به طور مستقیم تحت تهاجم قرار میگرفتند آنرا تجربه میکردند. به دلیل دسترسی به شبکه های وسیع ارتباطی‌ در فضاهای طبیعی و مجازی، امکان دسترسی به آنچه که در جهان امروز می‌گذرد به سادگی‌ وجود دارد. اطلاع از وجود چنین شبکه هائی و استفاده از آنها مهمترین شرط در دریافت اخبار و گزارشهای درست و بدون قید و شرط است. در کشورهای دیکتاتوری و جهان سوم که استبداد پیش سرمایه‌ داری حاکمست، وسائل ارتباط جمعی‌ بطور آشکار بر مردم بسته میشوند، و با هر گونه فرایند آموزنده در این جهت با شدت عمل زیاد مقابله میشود. در کشورهای سرمایه‌ داری، عوامل رژیم صاحبان چنین وسائلی هستند، و با توسل به انحصارات صاحبان کوچکتر را از بازار بیرون میرانند. دولت در حقیقت حافظ منافع چنین مؤسساتی است و این شرکت های بزرگ که هدفشان سود دهی‌ است از سوی دولتها حمایت، و قوانینی که دولتها وضع میکنند منافع آنها را مَدّ نظر دارند. در نتیجه، منافع مشترک اکثریت و آحاد مردم در سیاست های دولت جایی ندارند و چنان که با منافع موسسات نامبرده در یک جهت نباشند در روابط ارتباط جمعی‌ درج نمیگردند. نهایتاً، رسانه های خبری که بطور گسترده‌ای در دسترس مردم قرار دارند، مانند تلویزیون و شبکه های خبری رادیو و روزنامه و مجلات، وظیفه‌ای جز حمایت از تعداد محدودی از شرکت های بزرگ خبر رسانی جهانی‌ را ندارند. با این حال، بسیاری از رسانه های خبری در فضای مجازی و یا بصورت شرکتهای خُرد محلی، علاوه بر تعداد انگشت شماری از ایستگاههای رادیو و تلویزیون، در ایالات متحده وجود دارند که با حمایت و به نمایندگی از مردم اداره میشوند. به دلیل عادت مردم آمریکا به تبلیغات، و عدم استطاعت چنین مؤسساتی برای تبلیغات وسیع، اکثر مردم از وجود چنین رسانه‌هائی بی‌خبرند.
ما در حال حاضر از بی خانمانی و فقر در سراسر جهان، بیشتر در آسیا (عمدتا خاور میانه) و در آفریقا آگاهی‌ کامل داریم و میدانیم که وسعت بی‌ خانمانی و فقر در حال افزایش است. به ما گفته شده است که ریشه چنین ضایعه‌ای درقساوت و جنگ و نابودی می‌باشد. به ما همچنین گفته شده است که دلیل جنگها تعصبات مذهبی است; بدین طریق که گروهی با اعتقادات اسلامی خشک سعی دارند دین خود را بر دیگران تحمیل کنند. این اظهارات سه پرسش در ذهن ما ایجاد می‌نمایند. نخست اینکه چرا این جنگها فقط در فقیرترین قاره‌های جهان، عمدتا در آفریقا و در آسیا پدیدار میشوند؟ دوم آنکه جنگیدن ارزان نیست! جنگها نیاز به سلاح، پرسنل، کادر نظامی، و برنامه ریزی دقیق دارند. چگونه و توسط چه کسانی‌ جنگها از نظرات مالی و انسانی‌ پشتیبانی‌ میشوند؟ و پرسش سوم آنکه اگر این جنگها برای ارضائ جاه طلبی‌های مذهبی آغاز میشوند، چگونه افراد به آئینی‌ که با کشتار و قتل عام و سر بریدن قصد ترویج دارد جذب میشوند، و چگونه چنین آئینی‌ میتواند گسترش پیدا کند؟ پاسخ به پرسش نخست ساده است. ثروت‌های زیر زمینی دنیا، بخصوص مواد سوختی، اکثرا در قاره‌های آسیا و آفریقا متراکم شده ا‌ند. برای کشورهای غربی که اشتهای بسیاری به مواد زیرزمینی دارند، دسترسی به آنها بسیار حیاتی است. برای دسترسی به این مواد، یا یک دیکتاتور دست نشانده را منتسب میکنند، و یا در آن کشور یک جنگ تمام عیار را شعله‌ور میسازند. برای پاسخ به دو پرسش دیگر میتوانیم به بررسی برخی از آمار و ارقام بپردازیم. آمار و ارقام زیر از موسسه تحقيقات صلح بین المللی استکهلم, سالنامه سال ۲۰۱۳ میلادی، استخراج شده‌اند :


هزینه‌های نظامی در سال ۲۰۱۳
منطقه
مبلغ به میلیارد دلار
درصد تغییر نسبت به سال قبل
آفریقا
۴۴/۹

۸/۳
افریقای شمالی
۱۸/۷

۹/۶

صحرای جنوبی
۲۶/۲

۷/۳

آمریکا
۷۳۶

۶/۸-

آمریکای مرکزی و کارائیب
۹/۶

۶/۰

آمریکای شمالی
۶۵۹

۷/۸-

آمریکای جنوبی
۶۷/۴

۱/۶

آسیا و اقیانوسیه
۴۰۷

۳/۶

آسیای جنوبی و مرکزی
۶۳/۷

۱/۲

آسیای شرقی‌
۲۸۲

۴/۷

اُقیانوسیه
۲۵/۹

۳/۲-

آسیای جنوب شرقی‌
۳۵/۹

۵/۰

اروپا
۴۱۰

۰/۷-

اروپای شرقی‌
۹۸/۵

۵/۳

اروپای غربی و مرکزی
۳۱۲

۲/۴-

خاور میانه
۱۵۰

۴/۰

جمع

۱۷۴۷


۱/۹-


با توجه به جدول بالا بیشترین هزینه های نظامی متعلق به کشورهای آمریکای شمالی است  (تقریبا مطابق مجموع هزینه های نظامی همه کشورهای دیگر). نمودار زیر که هزینه نظامی پانزده کشور را طبقه بندی کرده است نمایانگر این واقعیت است که بودجه نظامی کشور آمریکا ۳۶/۶ درصد کل بودجه جهان است.

ردیف
کشور
هزینه نظامی
(میلیارد دلار)
% تولید ناخالص ملی‌
% هزینه‌های دنیا
۱
آمریکا
۶۴۰/۰

۳/۸

۳۶/۶

۲
چین
۱۸۸/۰

۲/۰

۱۰/۸

۳

روسیه

۸۷/۸

۴/۱

۵/۰

۴
عربستان
۶۷/۰

۹/۳

۳/۸

۵
فرانسه
۶۱/۲

۲/۲

۳/۵

۶
انگلیس
۵۷/۹

۲/۳

۳/۳

۷

آلمان
۴۸/۸

¼

۲/۸

۸

ژاپن

۴۸/۶

۱/۰

۲/۸

۹

هند

۴۷۴

۲/۵

۲/۷

۱۰

کره جنوبی

۳۳/۹

۲/۸

۱/۹

۱۱

ایتالیا

۳۲/۷

۱/۶

۱/۹

۱۲

برزیل

۳۱/۵

۱/۴

۱/۸

۱۳

استرالیا

۲۴/۰

۱/۶

۱/۴

۱۴

ترکیه

۱۹/۱

۲/۳

۱/۱

۱۵

امارات

۱۹/۰

۴/۷

۱/۱



جمع

۱۷۴۷/۰

۲/۴

۱۰۰


جدول مذکور همچنین نشان میدهد که دو کشور چین و روسیه پس از آمریکا بالاترین هزینه های نظامی را داشته‌اند، که البته دولت آمریکا این دو کشور را تهدیدی برای حاکمیت خود میداند. جالب است که عربستان که کاملا تحت حمایت کشورهای غربی (به منظور حفظ ذخایر زیرزمینی‌اش) قرار دارد از نظر هزینه های نظامی در ردیف چهارم جدول است. ولی‌ همین کشور عربستان بیشترین درصد تولید ناخالص ملی‌ خود را صرف تسلیحات می‌کند که با ۹/۳درصد در ردیف نخست، و پس از آن امارات در ردیف دوم میزان تخصیص تولید ناخالص ملی‌ به تسلیحات نظامی قرار دارد. لازم به یادآوری است که هر دو این کشورها تدارک کنندگان اصلی‌ مهمات نظامی عایش و سایر جنایتکاران منطقه میباشند.


دَه شرکت بزرگ تسلیحاتی دنیا در سال ۲۰۱۲
سود ($میلیون)
فروش ($میلیون)
شرکت
ردیف
۲۷۴۵

۳۶۰۰۰

لاکهید

۱

۳۹۰۰

۲۷۶۱۰

بوئینگ

۲

۲۵۹۹

۲۶۸۵۰

بی‌ اِ‌ ای (انگلیس)

۳

۱۹۰۰

۲۲۵۰۰

ری‌تیان

۴

۳۳۲-

۲۰۹۴۰

جنرال داینامیکس

۵

۱۹۷۸

۱۹۴۰۰

نورتروپ

۶

۱۵۸۰

۱۵۴۰۰

ای اِ دی اِس (اروپا)
۷

۵۲۰۰

۱۳۴۶۰

یونایتد تکنولوژی

۸

۱۰۱۰-

۱۲۵۳۰

فین‌مکانیکا (ایتالیا)

۹

۷۸۲

۱۰۸۴۰

ل-۳ کامیونیکیشن

۱۰


نمودار فوق لیستی است از دَه شرکت بزرگ اسلحه سازی آمریکا و اروپا. بیشترین فروش در ردیفهای نخست و دوم متعلق است به دو شرکت آمریکایی. از این دَه شرکت، هفت شرکت آمریکایی و سه تای دیگر شرکت های اروپایی هستند، که روشن میسازد که چرا مناطق جنگی امروزه در خاور میانه و آفریقا قرار گرفته‌اند. با در دست گرفتن سرنوشت سیاسی کشورهای دارای منابع طبیعی، از طرق کودتا و جنگ، کشورهای آمریکای شمالی و اروپائی میتوانند سودآوری شرکتهای تسلیهاتی خود را بالا ببرند.

 

 

صادر کنندگان و وارد کنندگان عمده تسلیحات نظامی

بین سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۳

ردیف

صادر کننده

تعداد

وارد کننده

تعداد

۱

آمریکا

۲۹

هند

۱۴

۲

روسیه

۲۷

چین

۵

۳

آلمان

۷

پاکستان

۵

۴

چین

۶

امارات

۴

۵

فرانسه

۵

عربستان

۴

۶

انگلیس

۴

آمریکا

۴

۷

اسپانیا

۳

استرالیا

۴

۸

اکراین

۳

کره

۴

۹

ایتالیا

۳

سنگاپور

۳

۱۰


اسرائیل

 

۲

 

الجزایر

۳ 

ایالات متحده آمریکا برای صادرات اسلحه در ردیف نخست قرار گرفته است، که پس از آن روسیه قرار می‌گیرد. البته مقایسه این جدول با جداول پیشین، با توجه به اینکه این جدول چهار سال متوالی را در بر می‌گیرد، چندان درست نیست. ولی‌ نتیجه‌هائی که از تمام این جداول می‌توان گرفت این است که آمریکا به عنوان بزرگترین کشور اسلحه ساز و بزرگترین کشور صادر کننده اسلحه مشتعل کننده آتش این جنگ‌هاست. همچنین باید توجه داشت که تقریبا کلیه جنگهای امروزی در کشورهائی صورت می‌گیرند که گرچه منابع زیرزمینی سرشاری دارند، تکنولوژی تسلیحاتی آنها در حدی نیست که بتوانند در مقابل کشوری که تا دندان مسلح است از خود دفاع کنند. بنابر این آمریکا با همکاری شرکای اروپائی خود با پریشان کردن اوضاع نظامی این کشورها به غارت منابع طبیعی آنها می‌پردازد. ولی‌ این تنها دلیل پیشرفتهای نظامی آمریکا در این مناطق نیست. باید به دو سند که مشخصا از به وجود آوردن جنگ در این مناطق، که نام و مشخصات کشورهای مورد حمله و دلایل آن را بطور صریح عنوان کرده ا‌ند، نام برد.

سند اول با عنوان "جدایی کامل: استراتژی برای تأمین امنیت قلمرو جدید" توسط گروهی به رهبری ریچارد پرل و بنیامین نتانیاهو در سال ۱۹۹۶ نوشته شده است. از آنجا که این طرح در جهت خواسته‌های گروه های راست افراطی بود و کمک آمریکا برای اجرای این طرح حیاتی‌ بود، اجرای آن باید تا زمان ریاست جمهوری بوش دوم به تعویق می‌افتاد. در این طرح ترکیه و اردن به عنوان دستیاران اصلی بر علیه دیگر ملل عرب، به خصوص مللی که مخالف صهیونیم اسرائیل بودند، و به منظور جدایی کامل اسرائیل از روابط پیشین با آمریکا و  دستیابی به صلح از طریق قدرت، طرح‌ریزی شده بود. دو فقره از اهداف این طرح از زمان بوش دوم تا کنون در حال اجراست. هدف نخست حذف صدام حسین و تخریب یکی‌ از قدیمی‌ترین تمدنها، کشور عراق، بود که کماکان ادامه دارد. فقره دوم از میان برداشتن بشار اسد و از میان بردن یکی‌ از تاریخی‌ ترین سرزمین‌های چند فرهنگی‌ و چند مذهبی‌، سوریه، بود که کماکان همچنان در دست اجراست.
سند دوم با عنوان "پروژه برای قرن جدید آمریکا" نام گرفت که به رهبری ویلیام کریستُل در سال ۱۹۹۷ به منظور "ترویج رهبری جهانی آمریکا" نوشته شده بود. ابزار رسیدن به این هدف، تقویت نیروهای تهاجمی و دفاعی آمریکا از طریق تکنولوژی تسلیحاتی و پیشرو در جهان و با استفاده از  دستاوردهای نظامی بود. این سیاست به دلیل مطابقت با اهداف راست افراطی مجدداً تا زمان ریاست جمهوری بوش دوم نتوانست به مرحله اجرا در بیاید. حمله به افغانستان و عراق و لیبی و سوریه پیرو اهداف این طرح بودند و هستند. این گروه در سال ۱۹۹۷ خواستار حذف صدام از کابینه کلینتون شده بودند که به تصویب این کابینه رسید، و منجر به تحریم های سازمان ملل علیه عراق شد. هدف این طرح برتری جهانی و هژمونی ایالات متحده است. حملات هواپیماهای بدون سرنشین در بسیاری از کشورها، بخصوص در آفریقا و خاور میانه پیرو این طرح هستند.

کشورهای دیکتاتورزده، که شامل کلیه کشورهای خاورمیانه و بخش وسیعی از آسیا و آفریقا میشود، همواره در یک بحران داخلی‌ غوطه میخورند، و براندازی حکومت با کوچکترین کمک امکان پذیر است. اشکال عمده این است که چناچه یک دیکتاتوری از هم پاشیده شود، با توجه به تمرکز قدرت در دست یک نفر و خلأ سیاسی موجود به دلیل اختناق روشنفکران سیاسی توسط دیکتاتور، شیرازه کشور از هم میپاشد و احتمال نفوذ هر نیروی خارجی‌ بسیار، و غریب به یقین است. به این ترتیب دو پروژه آمریکا برای کشورهای مورد نظر چندان دشوار نمیباشد. این دو پروژه برای بر اندازی زیرساخت خاور میانه، ابتدا با حمله آشکار به افغانستان و با استفاده از واقعه یازده سپتامبر به عنوان یک پیش زمینه (مدارک متعددی وجود دارد حاکی از آن که دولت بوش از این واقعه از قبل اطلاع داشت، اما برای استفاده و منافع سیاسی آن را نادیده گرفت) آغاز شد، که تا کنون پس از نابودی چند کشور، به ایجاد دولتهای بدوی مانند دولت لیبی،‌ و دولتی قبیله‌ای مانند داعش انجامیده است. استراتژی حمله به سوریه توسط ایالات متحده طرح ریزی، و نیروی انسانی‌ آن توسط طالبان و القاعده فراهم شد. کشورهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی تامین مالی‌ این پروژه را به عهده گرفتند، و بالاخره ترکیه و اردن مرزهای خود را برای عملیات لجستیکی آن باز نمودند. گرچه دولت ایران در مورد حمله به عراق و افغانستان و لیبی‌ کمکهای شایانی به آمریکا کرد، در مورد سوریه امکانات لازم را ابراز نمیدارد و به همین جهت مذاکرات اتمی‌ در هر وهله کش و قوس پیدا میکنند. کشورهایی که بعد از فرو پاشی سوریه در لیست قرار گرفته‌اند کره شمالی و ایران میباشند. چنانچه دولتهای روسیه و چین به برتری آمریکا تن در ندهند، احتمال دخالتهای نظامی در این دو کشور، و در نهایت احتمال جنگ جهانی‌ دیگری میرود. همواره سیاست آمریکا در بهره‌برداری از منابع موجود، یا به استثمار کشیدن کشورهای ضعیف با ایجاد آشوب، و یا بهره گیری از اغتشاشات موجود بوده است. پروژه آمریکا  با همکاری کشورهای اروپای و برخی از کشورهای آسیایی به انجام می‌رسد، که البته آمریکا پس از هر پیروزی قسمی از لاشه های شکارهایش را جلوی کشورهای ذینفع در قبال همکاری آنها میاندازد، که به مشارکت شرکتهای نفتی‌، آب، الوار، و سایر مواد معدنی در این کشورها می‌انجامد. به جهت ترسی‌ که در سایر کشورها ایجاد شده است (و یا برای آنکه از قافله عقب نمانند) در سالهای اخیر، ارتجاعی ترین عناصر راست در انتخابات اکثر کشورها پیروز میشوند.

تا زمانی که سود سرشاری در تولید تسلیحات است و دولتهای غربی آماده دخالت و تولید آشوب در سایر کشورها به منظور حمایت از سرمایهداران خود هستند، تولید کنندگان تسلیحات افزایش میابند. تا زمانی که تولید کنندگان اسلحه و مهمات نظامی وجود دارند، مشتریان آنها نیز تولید میشوند. تا زمانی که مشتریان برای اسلحه وجود دارند، جنگ وجود دارد. تا زمانی که جنگ وجود دارد، مردم کشورهای فقیر نگاه داشته شده، از آسایش و امنیت برخوردار نیستند. و تا زمانی که ابرقدرت نظامی برای جهان-سُلطه‌گی وجود دارد، امنیت و آسایش واژه‌هائی تهی هستند.