اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Monday, February 20, 2017

کشتنِ رفسنجانی‌، آتش زدنِ پلاسکو، و تهدیداتِ ترامپ

برای اینکه دلیلی‌ برای حملهٔ مستقیم به ویتنام  داشته باشند، مقامات دولت واقعهٔ خلیج تانکین را به وجود آوردند. مدارک آشکار میباشند که آمریکا از حمله به “پرل هاربر” اطلاع داشت، ولی‌ اجازه داد که این حمله صورت بگیرد تا بتواند وارد جنگ دوم، که اکثریت مردم آمریکا با آن مخالف بودند، شود. یازده سپتامبر، که گفته میشود که دولت آمریکا از آن اطلاع قبلی‌ داشت، دلیلی‌ برای حمله به افغانستان بود. سلاحهای کشتار جمعی‌ نیز دلیل حمله به عراق بود. چند هفتهٔ پیش سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که ناوچهٔ ایرانی‌ به کشتی آمریکائی در خلیج فارس حمله کرده بود، که البته ناوچه یمنی، و کشتی متعلق به عربستان سعودی از آب درآمد. 


مهم این نیست که دلیل محکمه پسند باشد یا خیر. همانطور که مردم آمریکا وقایع پیشین را به عنوان جوازی برای حمله به یک دولت مستقل قبول کردند، و یا آنرا زیرسبیلی در کردند، اینرا هم برای حمله به ایران قبول خواهند کرد. در حقیقت چاره‌ای ندارند، چرا که ثابت شده است که با تمام تبحری که دولت آمریکا در انتشار تبلیغات و به قول “نوام چامسکی”،  “تولیدِ توافق” دارد، نمایندگان منتخب، در واقع نمایندگان منتخب شرکتها هستند و مردم نقش چندانی در انتخابِ بد در مقابل بدتر را ندارند. بزرگترین تظاهراتِ دو دههٔ اخیر آمریکا، و جهان، تظاهراتِ ضد جنگِ اوائل این قرن بود، که نه تنها در تصمیم “بوش” برای حمله به عراق تاثیری نداشت، بلکه او یک دوره دیگر نیز انتخاب شد. از همه اینها گذشته، از آنجائی که آمریکائیان استثنائی هستند و آقای دنیا هستند، هیچکس نمیپرسد که ناوگان آمریکائی در خلیج فارس چه می‌کند! سه روز پیش کنفرانس امنیتی مونیخ بود. خط کنفرانس سیاست جهانی‌ آمریکا بود، که دنیا باید بر علیه تروریزم اسلامی بجنگد، و دولتهائی در جهان هستند که این تروریزم را حمایت میکنند، که البته کشورهای دستچین شدهٔ دولت آمریکا بودند. حتی “ظریف” و نمایندگان سایر کشورهائی که نوک حمله این سیاستها هستند، از جمله چین، جرات اینرا نداشتند که عنوان کنند که چنانچه تروریستی در دنیا وجود دارد، دولت آمریکا و غرب، وهمدستانشان در خاور میانه و آفریقا هستند که به خرید و فروش و استفاده از سلاحهای مخرب برای نابودی مردم یمن و بحرین و لیبی‌ و افغانستان و عراق و سوریه و سومالی و سودان اشتغال دارند. به قول یکی‌ از نمایندگان مجلس انگلیس، مقدار سلاحی که عربستان هر ساله از انگلستان میخرد از کل سلاحهای غیر اتمی‌ موجود در زرادخانه‌های انگلیس بیشتر است!

ولی‌ ایرانیان مانند آمریکائیان استثنائی نیستند، و بد شانس‌تر از آنها حکومتشان است، که نه تنها از چنین موهبتی برخوردار نیست که هر چه بگوید مردم با چشمِ دل بپذیرند، بلکه مردم، به حقّ، به هر رفتار و عملِ این حکومتِ ضعیف کش مشکوکند. رفسنجانیِ قاتل که اقتصاد ایران را به باد داد و عامل بسیاری از نابجایی‌های اقتصادی و عدم توازن معیشتی در ایران بود، و همراه گروه عظیمی‌ از هم‌قطارانش دارائیهای متمولین قبل از خود را بالا کشیدند و به ثروتهای عمومی‌ نیز رحمی نکردند، اکنون شهید راه میهن میشود. به همین طریق شواهدی درست یا غلط ارائه میدهند که ساختمان پلاسکو “کار خودشان بوده است”. بدبخت آن حکومتی که مردم پشیزی به آن اعتقاد ندارند. بیخود نیست که این آقایان قبل از خواب چند قداره بند را دور خودشان نگاه میدارند که از آنها محافظت کنند؛ که البته اگر به قول “بهرام مشیری” دیگِ صبرِ مردم به نقطه جوش برسد، کاری از آنها نیز ساخته نیست.

ولی‌ تهدیدات همچنان ادامه دارند، و در مونیخ به نقطه انفجار رسیدند. گر چه سخنرانی‌ “ظریف” قبل از تهدیدات بود و او نتوانست به آنها پاسخ دهد، ولی‌ جالب بود که عربستان و اسرائیل و ترکیه بر علیه ایران همصدا بودند! جالبتر اینکه گفتار دیروز آنها در کنفرانس امنیتی مونیخ با کذب پوست کندهٔ بیشماری همراه بود، و‌ ادعاهایی کردند که مثلا پسر “بن لادن” تحت حمایت ایرانیها بود، و نماینده کشور ارتجاعی عربستان ادعا میکرد که مدارکی هم دارد، که هیچکس درخواست این مدارک را نخواهد کرد، و اگر هم بکند احتمالا از جیب آقای “نوری‌زاده” بیرون خواهد آمد. البته دلائل تاریخی‌ که بتوانند رژیم اسلامی را متهم کنند داشتند، که دلائل محکمی هم بودند ولی‌ ربطی‌ به تروریزم نداشتند. به عنوان مثال دفاع رژیم ایران از فلسطین، یمن جنوبی، بحرین، لبنان، سوریه، که برای رژیمی‌ که میخواهد با قدرتهای بزرگ دنیا مقابله کند، ولی‌ پشتیبانی‌ مردم خود را ندارد زهر الود است. کوبا سالهاست که از مردم ستمدیده تحت استثمار کشورهای غربی حمایت می‌کند. ولی‌ چون مردم کوبا همراه دولت خود هستند، انگ تروریزم به آنها زدن کار ساده‌ای نبوده است. مهمتر اینکه تروریزم با عمل وحشیانه عربستان در یمن و بحرین، نژاد کُشیِ اسرائیلیها در فلسطین، و کشتار ارامنه که دولت “اردوغان” رسما آنرا نفی کرد، و کشتار اخیر کردها توسط این دولت تعریف میشود.

آیا اینها پیش‌درآمدی برای حمله به ایران است، چنانچه در موارد تاریخی‌ دیگر مشاهده شد؟ و اگر هدف چنین نیست، آمریکا از بسیجِ نوکرانش در منطقه، مانند عربستان و اسرائیل و ترکیه، برای شعار دادن علیه ایران چه نفعی خواهد برد. آیا هدف جدا کردن ایران از روسیه و چین است، تا این مثلث بشکند و ضعیف شود. با توجه به قسمتی‌ از کنفرانس مونیخ که مشاوره در مورد سوریه بود، عدم علاقه روسیه به حمایت از سوریه و یا ایران با خطرِ جنگ مشهود بود. در این مشاوره که نه نمایندهٔ ایران، و نه نماینده دولت سوریه شرکت داشت، نماینده روسیه را آمریکا، ناطق آمریکا در سازمان ملل، رهبر یکی‌ از گروه‌های ضد سوریه‌ای، و مقامی از پیمان ژنو احاطه کرده بودند. حتی مجری این برنامه تبلیغات ضد سوریه، ضد روسیه، ضد ایرانی‌، را که با آنها آشنائی داریم تکرار میکرد. نماینده روسیه نشان داد که هیچ علاقه شخصی‌ به رژیم سوریه ندارد و جنگ آنها در سوریه در مقابل تروریزم است که خطری برای کشور خودش است. البته از اصلاح تبلیغات جاری آنها ابائی نداشت. مثلا زمانی‌ که مجری “اسد” را جانی نامید به او هشدار داد که این با مردم سوریه است که این تصمیم را بگیرند؛ مطمئناً با علم به اینکه اکثریت مردم سوریه خواهان اقتدار “اسد” هستند. در جای دیگر او از عدم شرکت حکومت قانونی‌ سوریه در آن مشاوره سخن گفت، و بطور کلی‌ به خوبی‌ توانست تهاجم پنج نفری علیه خود را با صداقت باز پس زند. ولی‌ این برخورد میتواند هشداری باشد برای ملاها که روسیه حاضر نخواهد بود برای دفاع از آنها در صورت حمله به ایران قدمی‌ بردارد. ولی‌ گوش شنوا کجاست؟!