ابوالقاسم حالت


بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهید
 نه به من بر سر گور و کفن آزار دهید
 نه پی گورکن و قاری و غسال روید
نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید
به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی
که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید
 این دو چشمان قوی را به فلان چشم‌چران
 که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید
وین زبان را که خداوند زبان‌بازی بود
 به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید
کله‌ام را که همه عمر پر از گچ بوده‌است
 راست تحویل علی اصغر گچکار دهید
 وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه
 به فلان سنگ‌تراش ته بازار دهید
 کلیه‌ام را به فلان رند عرق‌خوار که شد
 از عرق کلیه او پاک لت و پار دهید
ریه‌ام را به جوانی که ز دود و دم بنز
در جوانی ریه او شده بیمار دهید
جگرم را به فلان بی‌جگر بی‌غیرت
کمرم را به فلان مردک زن بار دهید
 چانه‌ام را به فلان زن که پی وراجیست
 معده‌ام را به فلان مرد شکم‌خوار دهید
 گر سر سفره خورَد فاطمه بی‌دندان غم
به که، دندان مرا نیز به آن یار دهید
 تا مگر بند به چیزی شده باشد دستش
لااقل تخم مرا هم به طلبکار دهید.