اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Monday, August 9, 2021

چگونه ما آدم شدیم!

انسان سلطان زمین است، و شاید بتوان به این سلطنت قسمتی از کهکشان را نیز افزود. این بدین معنا نیست که ما همچنان به فرمانروایی خود ادامه دهیم. در واقع سلطنت ما مانند سلطنت سایر سلاطین به موئی بند است. به عنوان مثال، حیوانات میکروسکوپی مانند ویروس‌ها و باکتریها، مثلا کورونا، میتوانند در یک چشم به هم زدن ما را از پای در بیاورند.ب

ا گر ما را در یک جنگل، محلی که قرنها در آن متولد شدیم و زندگی کردیم، تنها بگذارند شاید حتی یک هفته هم دوام نیاوریم و یا طعمه شویم و یا از گرسنگی هلاک گردیم. با مثال فواره چون به اوج رسد سرنگون شود، ما نیز به آنجایی رسیده ایم که با ذخیره سنگین بمبهای شیمیایی و اتمی و با نابودی محیط زیست، چندان مسیر بیشتری طی نخواهیم کرد.

 The uneasy truth about human-animal hybrids - BBC Futureب

ب

یکی از مشغولیات بشر همواره این بوده است که از کجا آمده و به کجا میرود. از آنجایی که علم تا کنون نتوانسته است این رمز را کشف کند، توسل به خدا، و در پی آن مذاهب به عنوان پاسخی برای این پرسش به نظر شیادان زمان رسید، که جوابی گرچه ابلهانه، ولی به عنوان تنها دلیل مورد قبول قرار گرفت. بشری که آنچنان حافظه فکری از پیشینه خود نداشت تا بداند چگونه به وجود آمده است، و تصور میکرد که تولد او یک رمز غیبی است، و مرگ او سفر به دنیای دیگری است، خدا و مذهب را که برای او آفریده شده بودند پسندید. اعتقادات مذهبی بسته شدن افکار را در پی داشتند. به دلیل چنین نا آگاهی، مذاهب چنان قدرتی یافتند که توانستند نه تنها انسانها را اسیر خود کنند، بلکه به آنها جنایت را بیاموزند. م

از نظر تاریخی و دیرین شناسی، ما هزاران سال پیش از موجوداتی پست تر به تکامل کنونی رسیدیم. ذهن و افکار ما نیز متعاقب آن رشد کرد، و از نظر هوش و دانایی از سایر حیوانات پیشی گرفتیم. م

همانگونه که ذهن ما رشد کرد، علاوه بر عشق و انسانیت و برابری، برای حفاظت از خود و از محیط زیست خود، جنگیدن، رقابت، شقاوت، و خدعه گری را نیز آموختیم. این آموزه‌ها سیستم‌های سیاسی و اقتصادی جدیدی را ایجاب کردند که در اکثر موارد به سود انسان انجامیدند. ولی سیستم هایی نیز به وجود آمدند که فقط منافع اقلیتی را حفظ میکردند. این سیستم‌ها با نام ارباب و رعیت، مالک و کشاورز، کارفرما و کارگر، مالدار و بی‌مال، سرمایه دار و کارمند یا کارگر، همواره در جوامع نفوذ داشته ا‌ند، و قویتر کسی بوده است که قدرت مالی بیشتری داشته است. م

کسی که قدرت مالی قویتری دارد، نه  تنها میتواند نیروهای انسانی را استثمار کند، بلکه قادر است که افکار را نیز به سمت آنچه که منافع او را در بر دارد متمایل کند. قدرت مالی و یا سیاسی (که قدرت مالی نیز متعاقب آن میاید) با شانس، دزدی، حقه بازی، و یا عوامل منفی دیگری به دست میایند و نسل به نسل منتقل میشوند. کسی که این قدرت را دارد، چه پادشاه باشد و یا ولی فقیه، جز استثمار ملت و امّت به نفع خود و اعوان و انصارش سود دیگری برای جامعه ندارد. نمونه‌های استثمار فراوان است. بجز تعداد مختصری که کوشش در رفاه یکسان برای کلیه افراد آن جوامع داشته ا‌ند، کلیه دولت‌های جهان از گروه ناچیزی به نسبت و مقایسه با اکثریت جامعه، که در اقلیت مالی یا ایدئولوژیکی خاصی بوده‌اند، حمایت کرده است. ب

یکی از عوامل مهمی که به پیروزی حاکم یا شاه یا رهبر کمک می‌کند، تحمیق مردم است. کنترل وسائل ارتباط جمعی، که کماکان در همه جا وجود دارند و با توسعه تکنولوژی پیشرفتهای شایانی کرده ا‌ند، مانند روزنامه، رادیو، تلویزیون، اینترنت، و تلفنهای همراه که به اینترنت متصل هستند، در دست رهبر سیاسی و اطرفیانش میباشند. به وسیله چنین ابزاری به عامه مردم تفهیم میشود که یا ژن آنها از نوع ژن خوب خاندان سلطنتی نیست، و یا آنها فاقد هوش و ذکاوتی هستند که سرمایه‌داران دارند، و یا نتوانسته‌اند به اندازه چنین برگزیدگانی فعالیت مثمر به ثمر داشته باشند. در نتیجه فقیرترین مردم دنیا بیسواد‌ترین نیز میباشند. م

البته در همه نقاط جهان و در هر زمان مبارزه برای جانشین کردن چنین سیستم هایی نیز بوده است. ولی این مبارزات، مجددا توسط قدرت حاکم و ثروت، در هر لحظه عقیم میشوند. به عنوان نمونه، قدرت مالی آمریکا چندین برابر قدرت مالی کشورهای دیگر است. سیاست آمریکا توسط تعداد قلیلی سرمایه‌دار تعیین میشود. آمریکا توانسته است با استثمار کشورهای دیگر برای اکثریت مردم کشور خود زندگی مادی مناسبتری از مردم سایر کشورها به وجود بیاورد، و به این ترتیب اکثریت مردم را طرفدار سیستم سرمایه داری بکند. با قدرت نظامی بسیار وسیعی که بودجه آن تقریبا مساوی بودجه نظامی سایر کشورهای دیگر دنیا در مجموع است، دولت‌های آمریکا توانسته‌اند در تمام نقاط دنیا نیروهای نظامی خود را با سلاح‌های بسیار خطرناک، از جمله سلاح‌های اتمی، مجهز کنند. م

بگذارید به دنبال پاسخی برای پرسش نخستین باشیم؛ که ما چگونه آدم شدیم. در این که ما بر کلیه موجودات این جهان برتری یافتیم هیچ شک و تردیدی نیست. ما توانستیم گیاهان را پرورش داده، مقدار آنها را برای تناول خود به چندین برابر افزایش دهیم. زمینهای کشت به وجود بیاوریم و کیفیت و کمیّت آنها را با کودهای تولید شده به آن درجه ای، که با کثرت جمعیت انسانی احتیاجات همواره افزون میابند، تکثیر کنیم. ما توانستیم مواد شیمیائی خاصی را تولید کنیم که با استفاده از آنها حیوانات و سایر موجوداتی را که از آن گیاهان سد جوع میکنند از بین ببریم. با سالها و شاید قرنها آزمایش و خطا حیواناتی را که قابل خوردن تشخیص دادیم اهلی کنیم و پرورش دهیم. تمام این جدیت‌ها به منظور اغنا و ارضأ حس گرسنگی مان بوده است.ب

سیر کردن شکم ولی تنها چیزی نبود که ما را به درجه فعلی رساند. زمانی که رفع احتیاجات جسمی تنها موضوعی نبود که وقت ما را میگرفت، گذشت زمان از طریق تفریح به ذهن ما رسید. تفریحات پس از آنکه گوناگون شدند، به درجات مختلف تقسیم شدند. به عنوان مثال، استفاده از مواد مخدر را تفریح ناسالم و کتاب خواندن و ورزش را تفریحات سالم نام نهادیم. ولی مهمترین چیزی که بشر را به درجه امروزی، که خود را ارشد مخلوقات میداند رساند، گسترش دانش و پیشرفت علمی در زمینه‌های پزشکی، مکانیکی و ستاره شناسی بود.ب

یکی دیگر از مسائلی که اندیشمندان را به آن جلب کرد فلسفه بود. ف

فلسفه به عناوین گوناگون و در رشته‌های مختلف گسترش یافت. پرسشی که در پیش عنوان شد و دلیل پیدایی این جهان موضوع اصلی آن بود، از زمانهای بسیار دور ذهن بشر را به خود معطوف کرده بود. همانطور که قبلا گفته شد، ساده‌ترین پاسخ را مذاهب اختراع کردند، و خالقی برای این جهان خلق کردند که در هر مذهبی مشخصات خاص خود را داشت. افکار کم عمق و ساده پرست دنباله رو این مذاهب و تفکرات شدند، و به گسترش هر چه بیشتر آن کوشیدند. جالب آنکه هر چه این جهان از نظر علمی بازتر شد و اکتشافات مادی زندگی را سهل تر کرد، طرفداران این ساده اندیشی نیز کمتر شدند. ب

امروزه، ما به نقطه‌ای رسیده ایم که چنانکه به زودی، و هشیارانه محیط زیست آلوده را ترمیم نبخشیم، به فرزندان خود خیانت کرده ایم. با کثرت جمعیت، که البته به دلیل توسعه علم پزشکی نیز می‌باشد، و آلوده ساختن محیط زیست خود، متاسفانه چندان آینده روشنی در افق به چشم نمیاید. نه تنها باید هر چه زودتر تولیدات زیان رسان به محیط را قطع کنیم، بلکه در پی راه چاره‌ای برای جبران سهل انگاری گذشته خود باشیم. تابستان‌ها گرمتر، آب کمیاب تر، و زمین همواره خشکتر میشود. با کمبود آب، برق هم نخواهیم داشت، و چون تکنولوژی ما به نیروی برق چه از طریق مواد معدنی، و یا خورشیدی، و یا بادی، محتاج است، همه چیز از دست خواهد رفت. بیایید اشتباهات گذشته را جبران، و برای تداوم نسل‌های پس از خود بکوشیم.ب

 

No comments:

Post a Comment