اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Monday, November 7, 2022

جهت و هدف خیزش جدید

در مورد جهت‌گیری این خیزش چندان سخن نمی‌توان گفت، چرا که این رژیم طولی از انقلاب نگذشته بود که چهرهٔ کریهٔ خود را نمایاند. انقلابیون، بجز عدهٔ معدودی، خمینی را به عنوان رهبری که دیدگاه‌های مختلف را در زیر یک چتر قرار داده بود می‌دیدند، و به دلیل پیروزی سریع این انقلاب، از دست پنهان غرب غافل شدند. همین باعث تسلط خمینی بر کلیه نهاد‌های رهبری کشور، و نابودی سایر نیروهائی که در انقلاب شرکت کرده بودند، بجز ارتجاع مذهبی‌ شد. شاه تصمیم گرفته بود که برای پیشبرد هدف‌هایش با کشور‌هائی که در جبههٔ غرب نبودند نیز روابط سیاسی و اقتصادی برقرار کند. از آنجائی که این یک نوع سرپیچی از خواسته‌های امپریالیسم غرب بود، رژیم شاه از حیطهٔ تابعیت بدون چون و چرا از این دول خارج شده بود. بنابر این جانشین کردنِ او با یک رژیم بدوی و سبُع لازم بود، بخصوص که اسلام جدیدترین حربهٔ امپریالیسم برای تحمیق و زیر سلطه نگاه داشتن خاور میانه بود.

جوانانی که هم اکنون در خیابان‌ها بر ضد این رژیم ارتجاعی شعار میدهند و در شعارهایشان کسانی‌ را که در سال ۵۷ انقلاب کردند مسئول این رژیم اسلامی میدانند، از آنچه که پشت پرده در آن انقلاب صورت گرفت آگاهی‌ ندارند. همین نا‌آگاهی‌ باعث آن خواهد شد که اگر این خیزش به سرنگونی این رژیم بی‌انجامد (که البته با قدرت نظامی و سبعیّت این رژیم احتمال آن بسیار کم است، مگر آنکه غرب دخالت کند) کشور ما تجزیه، و حداقل به چهار قسمت تقسیم خواهد شد، همان بلائی که در اواخر قرن پیش بر سر شوروی آمد. آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان و کردستان ایران به کردستان عراق خواهند پیوست، و جنوب و مرکز ایران به دو بخش مجزا تقسیم خواهند شد. این حداقل سرنوشت ایران در تجزیه و تکه پاره شدن آن خواهد بود.

نیروهائی که در سال ۵۷ انقلاب کردند، با این تصور که آنها توانستند با قدرت اعتراض و مقاومت و شُهدائی که در این راه دادند دستگاه عریض و طویل شاه را که پشتیبانیِ عظیم‌ترین قدرت دنیا را دارا بود براندازند، سخت در اشتباه بودند. شاه در چند سال آخر سلطنتش بسیار مغرور شده بود و برای پیشبرد ایران به عنوان بزرگترین قدرت منطقه تلاش میکرد، و در حقیقت ایران در خاور میانه یکه‌تاز بود. گرچه او اوامر دولت‌های آمریکا را مبنی بر انهدام نیروهای ضد ارتجاعی در ظفار و سایر مناطق رعایت میکرد، ولی این خیال خامی را که در سر داشت، که نیرومندترین قدرت منطقه باشد (و به همین دلیل جدیدترین سلاح‌های ساخت آمریکا را میخرید) را دولت‌های آمریکا برنمی‌تابیدند، و همین باعث سقوطش شد. خمینی و ارتجاع اسلامی بهترین حربه برای خنثی کردن این هدف، و کشاندن ایران قرن‌ها به عقب بود. از آنجائی که حمایت آمریکا از شاه، به خصوص آشکار بودنِ ده‌ها هزار وابستگان نظامی آمریکا در ایران، برای همه امری مسلّم بود، اجرای نقشه خائنانهٔ آمریکا توسط خمینی و با پادرمیانی و واسطه‌گریِ ابراهیم یزدی، و در ظاهر ادعای ضد امپریالیستی و ضد آمریکائی کردن (که البته شعار چپ نیز بود) اجرای سیاست‌های غرب در ایران را توسط خمینی و یارانش سهل‌تر مینمود.ا

ریاکاری که پیش از پیروزی انقلاب قول آزادی، تقسیم مساوی ثروت‌های هنگفت ایران، آزادی عقیده، و کناره‌گیری از سیاست و طلبگی در قم را میداد، پس از انقلاب نه تنها به یکی‌ از قول‌هایش وفا نکرد، بلکه با شدت صاعقه‌وار و گیج کننده‌ای، و در زمان بسیار اندکی‌ نیروهای غیر مذهبی‌ و یا کسانی‌ را که با طرز تفکر قشری او هم‌عقیده نبودند، نابود کرد، کاری که شاه حتی جرات اندیشیدن به آنرا نداشت. بر روی فضای ایران در دهه شصت هجری شمسی‌ چنان غبار یاس و پزمردگی پاشیده شده بود که همه در طول آن دهه تا مرگ خمینی در سال ۶۷ در بهت و حیرت فرو رفته بودند.ا

این مرد به ظاهر ساده، و با آن لهجه شهرستانی که به نماد سادگی‌ او قوت بیشتری می‌بخشید، کلیه برنامه‌های آمریکا را، با گروگان گیری، حمله به عراق، تسویهٔ نیروهای ملی‌ و چپ و سوزاندن ریشهٔ آنها، دشمنی با غرب در ظاهر و انجام کلیه خواسته‌های آمریکا در باطن، طلب نابودی کشور صهیونیستی و از پشت با اسرائیل دست دوستی‌ دادن و اسلحه آمریکائی خریدن، به نحو احسنت انجام داد. این آیت‌الله آنچنان ملت ایران را به ذلت نشاند که با توجه به محیط ارعاب و دیکتاتوری کسی‌ جرات اعتراض نداشت. خمینی و یارانش چنان ضربه‌هائی به ایران و ایرانی‌ زدند که هیچ رهبری نمیتوانست به این درجه این ملت را ذلیل و پست بنماید، که اکنون به آمریکا برای فرستادن دیکتاتور دیگری به ایران دریوزگی کنند.ا

نکته اینجاست که از روز نخست که اسلام به ایران آمد، جز نابودی و ریشه‌کن کردن کلیه رسوم و سنن ملی‌، در نطفه خفه کردن حس آزادی‌خواهی، سالوسی و دوروئی، دزدی و تجاوز، و پایمال کردن حقوق ضعفا، چه از نظر مذهبی‌ (دگر اندیشان)، جنسی‌ (زنان)، مالی (تهیدستان) ماموریت دیگری نداشته است. ملت ایران به زور به مذهب اسلام روی آوردند، و گرچه با اختراع شیعه به آن رنگ ایرانی‌ دادند، ولی‌ هیچگاه نتوانستند آنرا چون تفاله‌ای که هست، به دور بیندازند. نکته دیگر آنکه این نخستین باری نیست که فقهای مذهبی‌ با تحمیق مردم به مذهب بر آنها سوار شده‌ا‌ند. تاریخ ایران نمایان‌گر دوره‌های بسیاری است که مذهب در ایران حکم‌فرما بوده است، و هر بار مذهب در قدرت بوده است، بلیه‌ای بر سر این ملت نزول کرده است.ا

با نگرشی به تاریخ ایران، به خیزش‌ها و جنبش‌های بسیاری در ادوار مختلف برمیخوریم. این از خود گذشتگی‌ها زمانی‌ دفاعی، گاهی مذهبی‌، در مواردی سیاسی، و عموما ناحیه‌ای و در محل خاصی‌ بوده‌ا‌ند که به دلیل حقانیت‌شان همواره گسترش میافتند. به عنوان نمونه می‌توان خروش کاوه اهنگر، خیزش گئومات مغ، جنبش‌های مانی، مزدک، شعوبیه، سیاه جامگان، سپید جامگان، سربداران، بابیه، مشروطه، جنبش ملی‌، جنبش سبز، و ده‌ها جنبش و خیزش دیگر را نام برد. فقط در چهار دهه اخیر و در زمان رژیم اسلامی که هر گونه خیزش و جنبشی به دلیل سبعیّت رژیم به معنای از جان گذشتگیِ کامل بوده است، ده‌ها نمونه از این قبیل را می‌توان نام برد.ا

خیزش کنونی مردم ایران، با پشتیبانی‌ گستردهٔ ایرانیان خارج از کشور، بسیار وسیع‌تر و دامنه‌دار‌تر، و صد در صد پر هزینه‌تر برای مردمی که جسم خود را در این راه فدا میکنند، نسبت به جنبش‌ها و خیزش‌های پیشین، همچنان ادامه دارد. واضح است که این خیزش نمیتواند پایه‌های رژیم سفّاک و خونخوار را از جا بکند، ولی‌ آنرا میلرزاند، و در نتیجه مزایایی برای مردم خواهد داشت.ا

بار دیگر باید به خاطر آورد که انقلاب ۵۷ بسیار سریع انجام گرفت، چرا که رهبرِ در آب و نمک خوابانده‌ای در نوفل لوشاتو در انتظار بود که آمریکا رهبرِ پیشین را فرا خواند و آیت‌الله را به ایران بفرستد. جمهوری اسلامی هر آنچه که فرامین غیر مستقیم امپریالیسم جهانی‌ بوده است، به نحو احسنت انجام داده است. اکنون بیش از چهل سال است که کشوری را که رهبرِ پیش از انقلاب به قدرتمند‌ترین دولت در خاور میانه تحول داده بود، ملاها دگرگون و به ملتی فقیر و درمانده تبدیل کرده‌اند. این بهترین ساختار حکومتی، یعنی‌ یک کشور درمانده و ذلیل، برای غرب است. جنگ زرگری حاکمان غربی با حکام ایرانی‌ موهبت دیگری است که ملاها و اعوان و انصارشان به غرب ارزانی داشته‌ا‌ند. تنها چیزی که پس از مرزبندیِ جهانیِ جدید غرب را نگران کرده است، گرایش حکام ایرانی‌ به روسیه و چین است. با توجه به موقعیت سوق‌الجیشی ایران و جنگ در اوکراین، خطر بزرگی‌ کشور ایران را تهدید می‌کند، که البته حکام ایرانی‌ هیچ راهی‌ برای گذر از این مُعضل را ندارند. در نتیجه هر گونه تجاوزی به ایران توسط دولت‌های خارجی‌، به بهانهٔ خیزش‌های اخیر، به تکه پاره شدن این سرزمین خواهد انجامید.ا

در این برهه، تنها راهی‌ که به نظر می‌رسد مقاومت مداوم و گسترده می‌باشد، تا زمانی‌ که عاقبت در ایران شخص یا اشخاصی‌ بتوانند این خیزش را به دست گیرند و آنرا سازمان‌دهی‌ کنند. البته باید این رهبری نیم نگاهی‌ به خطر تسلط مجدد امپریالیسم و دخالت آن توسط عناصرش که در ایران به وفور یافت میشوند داشته باشد. رژیم ایران چاره‌ای جز تعامل نخواهد داشت و نه از طریق یک انقلاب، بلکه بطور فرسایشی تسویه خواهد شد. مردم ایران با توجه به افول هر چه بیشتر امپریالیسم غرب، شاید آزادی آنرا به دست آورند و بتوانند یک جمهوریِ مستقل و مردمی جانشین ارتجاع فعلی‌ کنند.ا

No comments:

Post a Comment