اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, January 18, 2023

Shah of Shahs (17) شاهِ شاهان (۱۷)

شاهِ شاهان عنوان کتابی‌ است نوشتهٔ "ریزارد کاپوشینسکی". چنانکه از متن این کتاب مشخص است، کاپوشینسکی در زمان انقلاب و یا زمان کوتاهی‌ پس از آن در ایران بوده و وقایعِ انقلاب را تعقیب میکرده است.اریشارد کاپوچینسکی (و یا ریزارد کاپوشینسکی) خبرنگاری بود که وقایع مهم آسیا، آفریقا، و آمریکای لاتین را گزارش میداد. دوستان او انقلابیونی چون پاتریس لومومبا، چه‌گوارا، و سالوادور آیِندِه بودند. او از طرف دولت‌های بزرگ غرب چهار بار محکوم به مرگ شده بود.ا ریشارد کاپوچینسکی به طور گسترده به عنوان یکی از روزنامه نگاران برجسته قرن بیستم در نظر گرفته می شود که توانایی تقریباً عرفانی در کشف چیزهای عجیب و غریب یا نادیده گرفته شده را نشان می دهد، و این جزئیات گاهاً سورئال را در روایت هایی گنجانده است که فراتر از گزارش صرف است و وارد قلمرو ادبیات می شود.

ریشارد کاپوچینسکی در سال دوهزاروهفت فوت کرد.ااین کتاب، سه سال پس از انقلاب ایران به زیر چاپ رفت، که البته پیشتر از آن قسمت‌هائی از کتاب در مجله "نیویورکِر" به چاپ رسیده بود. فصل‌های مختلف کتاب شاهِ شاهان به تدریج ترجمه و در این وبلاگ می‌آیند. 


 ایران به یکی‌ از ناآرام‌ترین کشور‌ها در امپراطوری اسلامی تبدیل میشود. همیشه شخصی‌ در حال توطئه است، هر از گاهی جنبشی در گوشه و کناری پا می‌گیرد، پیام رسانان ماسک‌دار ظهور میکنند، و معمولاً یک یادداشت و یا یک پیغام و یا رساله بطور مخفیانه در گردش است. نمایندگان اشغالی، حکمرانان عرب، وحشت خوفناک به راه می‌اندازند، ولی‌ عاقبت خلاف آنچه که در نظرشان بود بالاجبار انجام میدهند. در مقابل این دهشتی که بر آنها مستولی شده، ایرانیان مبارزه میکنند، ولی‌ نه بطور مستقیم، که در قدرتشان نیست. بلکه گروهی از ایرانیان در حاشیه، و به صورت تروریستی (اگر بتوانیم چنین نامی‌ بر آن بگذاریم) با رژیم مبارزه میکنند. تا همین امروز، گروه‌های تروریستی کوچک، که نه ترس و نه بخشش دارند، در ایران به مبارزه میپردازند. نیمی از کشتار‌های آیت‌الله‌ها عملیات این گروه است. بطور کلی‌، دین شیعه در تاریخ به عنوان پایه‌گذار تئوری و عمل کشتار تروریستی، به عنوان یک نوع مبارزه شناخته شده است.ا

غیرت، دینِ به حق بودن، و یک وسواس فناتیکی برای نمایش صداقت خالص، شالودهٔ ادیانی است که تحت آزار و اذیت هستند، و به محلات پست کوچ داده شده‌ا‌ند، و احتمال اینکه برای بقای خود بجنگند وجود دارد. مردی که تحت آزار است، بدون اینکه ایمان خدشه ناپذیر به اعتقاداتش داشته باشد نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. او مجبور است که ارزش‌هائی را که او را به آن انتخاب رهنمود کرده‌ا‌ند پاس دارد و از آنان محافظت کند. بنابراین، تمام انشعابات، و شیعه که بارها با آن برخورد کرده است، در یک چیز مشترکند، و آن چپ افراطی است. یک چپ افراطی و فناتیک همیشه بقیه آنهائی را که زمانی‌ در یک مسیر بودند به کم‌اشتیاقی و کم توجهی‌، و اینکه آنها راه ساده‌تر را انتخاب کرده‌اند و ایمان خود را زیر پا گذاشته‌اند، محکوم می‌کند. زمانی‌ که انشعاب انجام گرفت، تفرقه‌افکنانی پر شور و التهاب اسلحه به دست میگیرند تا دشمنان اسلام را نابود کنند و خون آنها را بریزند، و چون تعدادی خودی نیز کشته میشوند، خون خود را در راه ریختن خون آن برادرانِ تنبل و خیانت‌کار رها میسازند.ا

ایرانیان شیعه برای مدت هشتصد سال در زیرزمین‌ها و دخمه‌ها زندگی‌ میکردند. سختی و صعوبت زندگی‌ آنها همچون محنتی بود که مسیحیان نخستین متحمل شدند. گاهی به نظر میامد که آنها کاملا ریشه‌کن شوند، و انقراض کامل در انتظارشان باشد. آنها سالیان سال در کوه‌ها و غار‌ها زندگی‌ کردند و از گرسنگی جان دادند. اشعار آنها در آن زمان پر بود از غم و محنت و ناامیدی، و پیشگوئی‌های پایان جهان و آخر دنیا.ا

البته دوران صلح نیز وجود داشت، و ایران مرکز مقاومت در دنیای اسلام شده بود، که برای یافتن ماوائی، از تمام نقاط دنیا به ایران میامدند که علاوه بر سرپناه، دلگرمی‌ و پشتیبانی‌ از هم‌دینانشان دریافت کنند. در ضمن، آنها درس‌هائی در مورد دسیسه‌هائی که شیعیان بکار می‌بردند نیز میگرفتند. به عنوان مثال آنها برای بقای خود می‌توانستند درسهایی در مورد وانمود کردن (تَقیّه) بگیرند. این اصل بدین صورت انجام میشود که زمانی‌ که یک شیعه از جانب یک مهاجم قویتر در خطر است، میتواند وانمود کند که دین آن شخص را پذیرفته است و به روش او عمل می کند، در حالیکه هنوز به اصول دین خود که شیعه باشد پای‌بند است. اصل دیگر "کِتمان" است، بدین معنی‌ که یک شیعه، زمانی‌ که از طرف یک مخالف در خطر است، میتواند خود را به نادانی بزند و دین خود را مخفی‌ کند و بر خلاف ایمانش رفتار کند. بنابراین، ایران ملقمه‌ای قرون وسطائی میشود از سرکشان، متمردین، شورشیان، تارِک دنیا‌ها، نشئگان، پیامبران، مُلحدان، بدنامان، عارفان، و پیشگویان؛ که از کلیه نقاط دنیا به ایران می‌آیند تا درس بدهند، تفکر کنند، دعا کنند، و طالع ببینند. این عوامل یک محیط مذهبی‌، تعالی، و صوفی‌گرایانه در این کشور به وجود میاورد. یک ایرانی‌ میگوید: "من در مدرسه خیلی‌ متدین بودم و بچه‌ها تصور میکردند که من یک هالهٔ درخشان دور سرم دارم." تصور کنید که یک رهبر اروپائی بگوید که روزی در حال اسب سواری ناگهان از اسب به درّه‌ای پرتاب میشود، و در آن لحظه دستانی از غیب او را در بغل میگیرند که از افتادن او به قعر درّه جلوگیری کنند. آخرین شاه ایران در کتابش شبیه این جملات را بکار برده بود و همهٔ ایرانیان آن کتاب را خوانده بودند، و آنرا بطور جدی باور کرده بودند. موهوم پرستی‌، مانند اعتقاد به رمز اعداد، پیشگوئی، سّر، غیب گوئی، و الهام ریشه‌های عمیقی در این جامعه دارند.ا

در قرن شانزدهم هجری، دولت صفوی دین شیعه را دین رسمی‌ کشور کرد. دینی که زمانی‌ اعتقاد نیروهای مخالف بود، دین رسمی‌ دولت مخالف شد، چرا که حکومت عثمانی رهبر کلیه ممالک سنّی مذهب بود، و بدین ترتیب ایران از سلطهٔ آنان رها میشد. ولی‌ در طول زمان، اختلاف بین حاکمیت ایران و شیعیان ایران رو به فزونی گرفت.ا

نکته در اینجاست که مذهب شیعه نه تنها رهبری خلیفه عثمانی را نپذیرفت، بلکه حکومت رهبران دیگر را نیز به سختی تحمل میکرد. بنابراین، ایرانیها تنها به حکومت امام‌شان، که آخرینش (از نظر عقلی، ولی‌ نه از نظر اعتقادات شیعی) در قرن نهم از این دنیا رفت، اعتقاد دارند.ا

در اینجا ما دکترین شیعه، یعنی‌ آنچه که اعتقاد واقعی‌ معتقدین است، را کشف می‌کنیم. حتی اگر شانسی وجود داشت که خلیفه را به خود جلب کنند، ایرانیان تنها رهبرانی را که پذیرا شدند امامانشان بودند. علی‌ نخستین امام بود. حسن و حسین، پسران علی‌، امامان دوم و سوم،ِ الا‌آخر، و تا دوازدهمین. همهٔ این امامان با مرگ غیر طبیعی و به دست خلفا کشته شدند، چون که خلفا آنها را رقیب خطرناکی می‌دیدند. شیعیان بر این باور هستند که آخرین امام، محمد، غیبت کرد و در غاری زیر مسجد بزرگ سامره در عراق ناپدید شد. این در سال هشتصد و هفتاد و هشت میلادی صورت گرفت. این یک امام غائب است، که در انتظار به سر میبرد تا زمانی‌ که مناسب میداند به نام مهدی (هدایت شده به وسیلهٔ خداوند) ظهور کند، و زمین را پر از عدل و داد کند. این پایان جهان و دنیائیست که ما تجربه کرده‌ایم. به اعتقاد شیعیان، چنانکه اگر امام دوازدهم وجود نداشت، دنیا پایان یافته بود. آنها قدرت روحی‌ خود را از این اعتقاد به دست میاورند، که برای آن زندگی‌ میکنند و میمیرند. این عطشی است که تحمل رنج را برای رسیدن به مقصد ساده‌تر می‌کند و به آن زندگی‌ می‌بخشد، خارج از تمام سختی‌ها و مشقاتی که بر آنها روا شده است. ما نمیدانیم که او چه وقت ظهور خواهد کرد، هر موقعی برای او مناسب باشد، شاید امروز. در آن زمان اشک‌ها پایان میگیرند و همه پشت میزی می‌نشینند که همهٔ مواهب دنیا روی آن قرار گرفته است.ا

امام غایب تنها رهبری است که شیعیان حاضرند خود را در اختیارش قرار دهند. در حدی پایین‌تر، آنها به رهبران دیگری مانند آیت‌الله و حتی شاه احترام میگذارند. از آنجائی که امام غایب پرستیدنی است، که این مرکز این آئین است، شاه قابل تحمل میشود.ا

از زمان صفویه، دو قدرت همیشه در ایران وجود داشتند، که دربار و مسجد بود. رابطهٔ بین این دو قدرت از نظر نزدیکی‌ به یکدیگر همواره نوسان میکرد، ولی‌ هیچگاه دوستانه نبود. چنانچه توازن بین این رابطه خدشه‌دار میشد، شاه تلاش میکرد که قدرت خود‌کامهٔ خود را (با پشتیبانی‌ نیروهای خارجی‌) اعمال کند، که در اینصورت مردم به مساجد پناه می‌بردند، و این آغاز جنگ بود.ا

برای شیعیان، مسجد فقط یک مرکز مذهبی‌ نبوده است. مسجد پناه‌گاهی برای اختفا از طوفان و امنیت جانی نیز بوده است. مسجد محلی است که مصونیت میدهد، مکانی که قدرت حق ورود به آن را ندارد. چنان که شخصی‌ تحت پیگرد قانونی‌ بود می‌توانست به مسجد پناه ببرد و در اینصورت از چنگ قانون در امان بود.ا

اختلاف بین ساختمان یک کلیسا و ساختمان یک مسجد بسیار زیاد است. کلیسا محلی بسته است که نمازگزاران برای دعا کردن و عبادت همچنان که سکوت را رعایت میکنند به این محل قدم میگذارند. اگر کسی‌ شروع به صحبت کند مورد سرزنش دیگران قرار می‌گیرد. ولی‌ مسجد با آن تفاوت دارد. وسیع‌ترین قسمت یک مسجد صحن حیاط آن است که مردم در آنجا عبادت میکنند، قدم میزنند، تبادل نظر میکنند، و حتی نشست یا جلسه تشکیل میدهند. افراد با نشاط راجع به مسائل اجتماعی و سیاسی تبادل نظر میکنند. ایرانیانی که از محیط کار خود خسته شده‌ا‌ند، که مجبور بودند به رئیس بد اخلاق خود که رشوه می‌خواهد پاسخ دهند، و می‌خواهند که از پلیس پرهیز کنند، به محیط آرام مسجد پناه میبرند تا بتوانند ‌شان و مرتبهٔ خود را مجددا به دست آورند. در اینجا هیچکسی او را به تعجیل نمی‌اندازد و به او توهین نمیکند. در اینجا مقام معنایی ندارد، همه برابرند، همه با یکدیگر برادرند، و از آنجائی که مسجد مرکز گفتار و تبادل عقیده است، او آنچه را که در دل دارد بیان می‌کند، غرولند می‌کند، و به سخنان دیگران گوش میدهد. به این ترتیب سبک میشود و تسکین میابد. به این دلیل، زمانی‌ که رژیم فشار میاورد، و ابری از سکوت فضای کار و خیابان را پر کرده است، مسجد محل آرامش میشود. کسانی‌ که به مسجد میروند همه باور‌های شدید مذهبی‌ ندارند و شاید مذهبی‌ هم نباشند، ولی‌ به آرامش داخل این محل، و مکانی برای تنفس و احساس انسانیت کردن احتیاج دارند. حتی ساواک نسبت به مساجد محدودیت دارد. ولی‌ همچنان پلیس مُلّا‌هائی را که بر علیه رژیم سخن گفته‌ا‌ند دستگیر و شکنجه می‌کند. آیت‌الله سعیدی زیر شکنجه با "ماهی‌تابه" جان داد. آیت‌الله آذرشهری پس از آنکه ساواک او را در دیگ روغن داغ میاندازد جان میدهد. به دلیل شکنجه، آیت‌الله طالقانی مدت کمی‌ پس از آزادی از زندان زنده ماند. پلک‌های چشمان او آسیب دیده بودند. در مقابل او به دخترش تجاوز کردند، و چون او چشمانش را بست، با سیگار پلک‌هایش را سوزاندند تا مجبور به تماشا باشد. اینها همه در سالهای هفتاد میلادی اتفاق افتادند. اما در مورد مسجد، رفتار و دستورات شاه در تناقض بودند. از یک طرف او مُلّا‌های مخالف را محاکمه می‌کند و از طرف دیگر خود را یک مسلمان میداند، و همیشه تظاهر به دین می‌کند؛ به امامزاده‌ها و مراکز مذهبی‌ برای زیارت میرود، نماز می‌خواند، و از ملاها درخواست دعای خیر و برکت می‌کند. پس چگونه او میتواند اعلام جنگ علیه مساجد بدهد؟ا

شیعیان به مسجد میروند چون همیشه یکی‌ از آنها در نزدیکی‌ است، در همسایگی است، و در مسیر سفر به نقاط دیگر قرار دارد. در تهران حدود هزار مسجد ساخته شده است. چشمان توریست‌ها فقط چند مسجد مشخص را می‌بینند. ولی‌ اکثر آنها ساختمان ساده‌ای دارند، و بیشتر در محله‌های کم درامد قرار دارند، و چون ساختمان آنها مانند ساختمان خانه‌های اطراف محقّر است، به نظر نمی‌آیند. این مساجد با خشت و گل ساخته شده‌ا‌ند و در بین خطوط و کوچه‌ها و گوشه‌های خیابان‌ها گم میشوند، ولی‌ برای مردم شناخته شده هستند و همواره با مساجد در ارتباط هستند. علاوه بر این، مردم احتیاجی به لباس خاصی‌ پوشیدن و یا سفر طولانی‌ کردن ندارند، چرا که همیشه مسجدی در اطراف است. مسجد محلی در زندگی‌ روزمره دارد.ا

اولین شیعه‌هائی که به ایران آمدند مردم شهری بودند، تاجران کوچک و صنعت‌گران. آنان در محلات فقیر نشین خود مسکن گزیدند، مسجدی ساختند، و دکان خود را در همان گوشه بنا نهادند. صنعت‌گران محل کار خود را در همان مناطق تاسیس کردند. از آنجائی که مسلمانان پیش از نماز باید وضو بگیرند، حمام نیز ساختند. و از آنجائی که مسلمانان علاقه داشتند که پس از نیایش چای و یا قهوه بنوشند و لقمه‌ای در دهان بگذارند، در همان اطراف رستوران‌ها پای گرفتند. و از اینجا، فرهنگ ایرانی‌ با بازار و اشکال رنگارنگ آن، پر از جمعیت و شلوغ، و با یک پیوند عرفانی-تجاری-چشایی، پای می‌گیرد. زمانی‌ که شخصی‌ اعلام می‌کند که "میرم بازار"، این بدان معنا نیست که او به یک زنبیل یا سبد برای حمل مایحتاج خریداری شده احتیاج دارد. او به این منظور به بازار میرود که نماز بخواند، دوستانش را ملاقات کند، تجارت کند، و در یک رستوران بنشیند. به آنجا میرود که در جریان جدیدترین شایعات قرار گیرد، و در تجمع اعتراض کنندگان باشد. بجای آنکه تمام شهر را بگردد، یک فرد شیعه کلیه مایحتاجش را میتواند فقط در یک مکان، بازار، کشف کند؛ یعنی‌ با خوردن و آشامیدن و گپ زدن، هر آنچه را که در این زندگی‌ به آن احتیاج دارد، و به وسیلهٔ عبادت، هر آنچه را که در آخرت به آن احتیاج دارد.ا

(دنبالهٔ این ترجمه ادامه خواهد داشت)

No comments:

Post a Comment