اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Monday, July 24, 2023

شاهزاده

اگر باید دوستت داشته باشند یا از تو بترسند، مورد دوم بهتر است.ا
نیکولو ماکیاولی
انسان بدوی برای زنده ماندن اجبار داشت که از نیروی خود برای غلبه بر گرسنگی و دیگر نیازهای اولیهٔ خود استفاده کند. نخست بر سر مواد ناچیزی که برای خوراک می‌یافت با همنوعانش می‌جنگید، تا اینکه دریافت که چنانکه گروهی شکار کنند و آنرا بین خود بطور مساوی تقسیم کنند، شانس بیشتری برای سیر کردن شکم‌شان خواهند داشت. این نخستین اقدام در همکاری بود. پس از مدتی‌ متوجه شدند که کسانی‌ در بینشان قادر به شرکت در شکار و تهیه و یا یافتن مواد خوراکی نیستند، گرچه هنوز به خوراک احتیاج دارند؛ و این سرآغاز نوعدوستی بود.ا
همچنان که جسم انسان تکامل پیدا میکرد، مغز او نیز رشد بیشتری می‌یافت. انسان‌ها سرآغاز به ساخت ابزاری برای شکار کردند. تکامل ابزاری، همراه با کاشت و کشت بذر و تولید محصولات کشاورزی، انسان را یک پایه بالاتر از حیوانات قرار داد. کم‌کم انسانها به قبایل تقسیم شدند، و این‌بار قبایل بر سر محدودهٔ شکار و سایر مواردِ اختلاف به جنگ با یکدیگر پرداختند. رهبران قبایل همواره با یکدیگر اختلاف نظر داشتند، و این به گسترش جنگ‌ها کمک میکرد. در هر جنگی تعدادی اسیر می‌شدند، و این اسیران گله گله به قتل‌گاه هدایت می‌شدند. تا اینکه رهبران دریافتند که میتوانند به جای کشتن اسیران آنها را به بردگی بگیرند، و از کار آنها برای منافع خود بهره‌برداری کنند؛ و این سرآغاز برده‌داری بود. بدین ترتیب برده‌داری دلیل دیگری برای جنگ‌ها، و در نتیجه انقیاد جنگجویان اسیر شد.ا
همچنان که تمدن در جوامع گسترش یافت، جنگ‌ها به ابزاری برای رهبران جاه‌طلب تبدیل شدند تا بتوانند امپراطوری‌های خود را گسترش دهند، و از زحمت دیگران به نفع خود بهره برند. پس از ظهور امپراطوری‌های عظیمی‌ مانند ایران، یونان، و یا روم، لزوم داشتن ارتش منظم پیش‌بینی‌ شد. برای جذب افراد در چنین ارتش‌هائی، میهن پرستی‌- با تکیه به رهبر و یا دولت، و نه مردم- تشویق شده، و همواره میشود. اگرچه تبلیغات بر این پایه هستند که لازمهٔ ارتش برای حفظ، و دفاع از حدود و ثغور کشور است، اما ارتش همواره برای حمله به کشور‌های ضعیف‌تر مورد استفاده قرار گرفته است. مردم عادی طبیعتاً و الزاماً مخالف جنگ هستند، اما وقتی‌ دیکتاتور‌ها آنها را مجبور میکنند که به ارتش بپیوندند، چاره‌ای جز اطاعت ندارند. پس از آن، علاوه بر ملی‌گرایی، دولت‌ها جدایی و تفرقهٔ نژادی، مذهبی‌، عقیدتی، و حتی جنسی‌ را همراه با تبلیغات، ابزاری مناسب برای ترغیب مردم به تقبل لزوم ارتش دامن میزنند. وقتی‌ دشمنی وجود ندارد، ایجاد آن ضروری است.ا
در سال هزار و چهار صد و نود و هشت، نیکولو ماکیاولی کار خود را به عنوان یک سیاستمدار فعال در فلورانس آغاز کرد و به ماموریت‌های دیپلماتیک در فرانسه و آلمان و ایتالیا مشغول شد. ماکیاولی، پس از بیش از یک دهه خدمت عمومی‌، با فروپاشی جمهوری، از سمت خود معزول شد. در این فرصت، او آغاز به نوشتن یکی‌ از مشهور‌ترین کتب خود تحت عنوان شاهزاده کرد، که نسخه‌ای خطی‌ و رهگشا برای حاکمان و رهبران زمان بود. ماکیاولی نخست شاهزاده را در سال هزار و پانصد و پنج نوشت، به این امید که از خانوادهٔ حاکم که مدیچی نام داشت بهره برد، زیرا او عمدا ادّعاهای آن حاکمان مستبد را رنگین‌تر میکرد. کتاب شاهزاده یک دستور‌العمل برای اعمال قدرت سیاسی خام بر یک شاهزاده‌نشین دوران رنسانس است. کتاب با تعریف قلمرو و انواع یک شاهزاده‌نشین آغاز میشود. سپس به شاهزاده توصیه می‌کند که چگونه سلطنت خود را، اگر آن را به ارث برده باشد و یا آنرا به زور گرفته باشد، حفظ کند. در مورد اینکه آیا زبان و ادب و رسوم شاهزاده با حاکم یکی‌ است یا متفاوت می‌باشد نیز سخن رفته است. در هر موردی مثال‌های متفاوت و رویداد‌های تاریخی‌ نیز پیشنهاد شده است. سپس، کتاب به یک سری وقایع تاریخی‌ می‌پردازد که در ارتباط با حکومت‌های ترک در قسطنطنیه در مقایسه با پادشاهی فرانسه می‌باشد، و طرق متفاوت حکومت به عنوان مثال آورده میشود. در این مورد و به عنوان نمونه، به تجاوز اسکندر مقدونی به خاک ایران و سرنگونی داریوش می‌پردازد.ا
در فصول پسین، در مورد اینکه چگونه آن قلمرو شاهزاده‌نشین به وجود آمد، و چه ابزار حکومتی مورد نیاز است سخن میرود. چند فصل پایین‌تر به سربازان و مزدوران و انواع مختلف آنها اشاره می‌کند. سپس کتاب به شخصیت و هویت یک شاهزاده، و اینکه یک شاهزاده چگونه باید رفتار کند می‌پردازد. در فصلی تحت عنوان "آزادی و خشونت"، در مقایسه ترجیح داده میشود که شخص آزاده باشد، و بطور کلی‌ آزادگی را به عنوان یک شخصیت برتر معرفی‌ می‌کند. ولی‌ در پایان آن فصل جهت این نگرش تغییر می‌یابد و توصیه میشود که آزادگی شخص را تحقیر می‌کند. به پیشنهاد ماکیاولی یک شاهزاده باید ظالم و منفور باشد. اگر باید شاهزاده را دوست داشت یا از او ترسید، ماکیاولی شق دوم را مُرجّح می‌داند.ا
فصل بعدی به این می‌پردازد که آیا رفتار یک نظام با پیروی از قانون بهتر است، یا اینکه باید با زور اسلحه حکومت کرد. سپس توضیح میدهد که روش نخست انسانی‌ و شق دوم مختص حیوانات است. سپس نتیجه می‌گیرد که با توجه به اینکه رفتار قانونی‌ غالبا کافی‌ نیست، توسل به زور ضروری به نظر می‌رسد. در مورد اینکه آیا ماجراجوئی بهتر است یا احتیاط، او ماجراجوئی را پیشنهاد می‌کند. چرا که به نظر او آنچه به دست آمده مانند جنس زن است که برای آنکه او را تحت انقیاد قرار داد، باید گاهی او را کتک زد و با او بد رفتاری کرد. ایده‌های بسیار دیگری در این کتاب وجود دارند که البته همواره توسط قدرتمندان و زورگویان جهان استفاده شده‌ا‌ند و می‌شوند. سپس ضرب‌المثل‌هائی به منظور تاکید بر این ایده‌ها و پیشنهادات عنوان می‌شوند که دو نمونهٔ آن در اینجا عرضه می‌شوند. نخست آنکه وقتی‌ درصد بیکاری بالاست، بهترین زمان برای سربازگیری است. دوم آنکه بهترین محیط برای ایجاد یک جنگ، ترس و اعتقاد کورکورانه است.ا
بر خلاف آنچه که رسانه‌ها بارها به ما گوشزد کرده‌ا‌ند، رقابت، هم‌چشمی، طمع، خود محوری، رشک و غبطه خوردن، بی‌ اعتمادی، رنجش، و حسادت از خصوصیات انسان‌های اولیه، و از شخصیت‌های فطری و ذاتی ما نبوده و نیستند. کسانی‌ که این ویژگی‌ها را داشته‌ا‌ند همواره در اقلیت بوده‌ا‌ند. بر عکس آنچه که ماکیاولی سعی‌ در ترویج آن دارد، اشخاص با چنین صفاتی انگشت شمارند، گرچه فرمانده‌هان از ترس، اعتقاد، و احساسات میهن پَرَستانهٔ انسانها برای برانگیختن مردم و وادار کردن آنها به جنگ استفاده کرده‌ا‌ند. دشمن میتواند یک شخص واقعی‌ یا یک پدیده باشد. کادر رهبری میتواند یک پدیدهٔ اختراعی مانند تروریسم، یا یک نظریه مانند کمونیسم، یا یک مزیت مانند نیروی اتمی‌، یا وحشت از تجربیات گذشته مانند هولوکاست را دلیلی‌ برای آغاز یک جنگ به ملت بقبولاند. البته تصویب قوانین ضد مهاجرین، و ترویج نژاد پرستی‌، تبعیض جنسی‌، و همجنس‌گرا‌هراسی، کمک شایانی به پیشبرد اهداف جنگ افروزانه می‌کند.ا
هدف اصلی‌ ارتش دفاع نیست، بلکه حمله است. بسته به فرهنگ اجتماعی و خط مشی‌ دولت، دلیل هر تجاوزی متفاوت است. در قدیم، امپراطور هیچ لزومی برای ارائهٔ دلیل نمی‌دید. او شخصی‌ را به یک کشور کوچکتر می‌فرستاد و مالیات طلب میکرد. کشور کوچک‌تر غالبا از این دستور پیروی نمیکرد، و این زمینه را برای حملهٔ نظامی آماده میکرد. دولت قاهر همواره برای این تجاوز دلیلی‌ می‌یافت. به عنوان مثال می‌توان از مذهب در جنگ‌های صلیبی، ایدئولوژی نازیسم در جنگ جهانی‌ دوم، دفاع از کشور ضعیف‌تر، مانند به اصطلاح دفاع آمریکا از کوبا در مقابل اسپانیا، انتقام، که دلیل حملهٔ بوش به افغانستان بود، و یا متوقف ساختن یک کشور از دسترسی به نیروی اتمی‌، مانند حملهٔ آمریکا به عراق باشد. در مورد حملهٔ آمریکا به افغانستان، بهانهٔ یازده سپتامبر را به وجود آوردند، که البته چنین بهانه‌هائی در جنگ‌های کره و ویتنام نیز بکار گرفته شده بودند. گر چه این جنگ‌ها عموما به منظور توسعهٔ قدرت هژمونی یک امپراطوری است، بعضی‌ از آنها برای منحرف کردن مردم از ظلم و ستم همان دولت آغاز میشوند. در سالهای اخیر، جنگ‌های سرمایه‌داری علیه کشور‌های کوچک‌تر به منظور استثمار مواد خام و نیروی کار ارزان، علاوه بر گسترش بازارهای کالاهای مصرفی به راه افتاده است. کلیه جنگ‌های قرن بیست و یکمی که توسط دولت آمریکا و متحدان اروپائی آن، و دست نشانده‌های خاورمیانه‌ای از قبیل عربستان، اردن، امارات، و اسرائیل، آغاز شدند، به منظور جامهٔ عمل پوشاندن به چنین اهدافی بوده‌اند. جنگ اخیر در اُکراین، در حقیقت جنگ آمریکا علیه روسیه است. با توجه به اینکه اکثر مرز‌های کشور روسیه با متحدین غربی و اعضای اتحادیه اروپا، که تحت سیاست‌های آمریکا عمل می‌کند، احاطه شده است، عضویت اُکراین در اتحادیهٔ اروپا خط قرمزی برای روسیه بود، که البته پوتین بارها به آن اشاره کرده بود. کودتای برکناری یاناکوویچ نیز به این دلیل بود که او بجای اتحادیهٔ اروپا، اتحاد با روسیه را به عنوان سیاست خارجی‌ برگزیده بود. برنشاندن مترسکی مانند زلنسکی و در نتیجه جنگ با روسیه، اقدام جنگی دیگری بود که شرکت‌های اسلحه سازی آمریکا پس از ترامپ را دوباره به کار انداخت. زمان ریاست جمهوری دانالد ترامپ تنها زمانی‌ در دو قرن اخیر سیاست‌های خارجی‌ آمریکا بود که این دولت در جنگی در یک نقطهٔ جهان شرکت نداشت. البته این به دلیل صلح دوستی‌ دانالد ترامپ نبود، چرا که در این مورد هیچ تفاوتی‌ بین او و سایر هم قماش‌هایش وجود ندارد. دلیلش آن بود که ثروت ترامپ از فروش محصولاتی حاصل میشود که در زمان صلح مورد استفاده قرار می‌گیرند، و جنگ باعث کاهش فروش محصولات او میشد.ا
حماسهٔ گیلگمش و یا ایلیاد و ادیسه قهرمانی را تجلیل میکنند و افتخار را در ملی‌گرایی می‌بینند. تقریبا کلیهٔ جنگ‌های باستانی برای گسترش یک قلمرو و یا تصاحب زمین حاصل‌خیز‌تری بوده‌ا‌ند. با مطالعهٔ صفحات تاریخ به این نکته پی می‌بریم که نقش ملی‌گرایی در تشویق مردم به شرکت در بزرگ‌ترین اقدام غیر انسانی‌، یعنی‌ کشتار یکدیگر، بسیار چشمگیر بوده است. طولانی‌ترین عملیات نظامی در تاریخ جنگ‌های صلیبی بودند، که یک رویارویی بین شرق و غرب بر سر اختلافات مذهبی‌ بود. با توجه به پیشرفت تکنولوژی، تسلیحات پیچیده‌تری ساخته شدند که نتیجهٔ آن جنگ جهانی‌ پیشین بود که بیشترین تلفات در تاریخ را، نه تنها از طریق نبرد مستقیم، بلکه با نسل کسی‌ و استفاده از نیروی اتمی‌، بر جای گذاشت. دلیل به وجود آوردن ارتش و تجهیز آن، انتظار یک فرصت مناسب برای توسعه است. البته باید از نقش آن در بازداشتن متجاوزان نیز نام برد. گرچه امروزه به دلیل اینکه هر کشوری از قدرت نظامی کشور‌های دیگر اطلأع دقیق دارد، و با توجه به این که دولت آمریکا نقش پلیس منطقه را برای بیش از نیم قرن بازی کرده است، این دلیل دیگر منطقی‌ به نظر نمی‌رسد. در دوران جنگ سرد، فعالیت‌های نظامی نیز کاهش یافتند. عملیات نظامی بیشتر برای حمایت از رهبران دولت‌های فاسد و دوست، و سرنگونی هر گونه رژیم ملی‌، سوسیالیست، و یا سکولار انجام میگرفت. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، سیاست جدیدی اتخاذ شد و دولت‌های غیر دوستانه بطور مستقیم مورد حمله قرار گرفتند.ا
جدولی‌ در ویکیپدیا هزینهٔ نظامی کشورهای مختلف را نشان میدهد. بر اساس این جدول، هزینهٔ نظامی آمریکا هفتصد و سی‌ و هشت بلیون دلار در سال می‌باشد، و در ردیف نخست جدول قرار دارد. مجموع هزینه‌های نظامی چهارده کشور بعدی، هفتصد و چهل و نُه بلیون دلار است. یعنی‌ بودجهٔ نظامی سالانهٔ آمریکا تقریبا برابر با بودجهٔ نظامی چهارده کشور دیگر که پس از او بیشترین بودجهٔ خود را به ارتش تخصص داده‌ا‌ند، می‌باشد. جالب است که بجز روسیه و چین که جزو این چهارده کشور هستند، بقیه از اقمار آمریکا میباشند. در حال حاضر، بزرگ‌ترین صنعت در ایالات متحده در رابطه با صنایع نظامی است. آیزنهاور که خود یک نظامی بود، پس از پایان دورهٔ ریاست جمهوری‌اش، در هفدهم ژانویهٔ سال هزار و نهصد و شصت و یک، در مورد مجتمع نظامی صنعتی به مردم آمریکا هشدار داد.ا
با این حال، سیاست دولت چه قبل و چه بعد از دولت آیزنهاور در مورد ارتش هیچ تغییری نکرده است. پیش از آنکه آمریکا به یک کشور مستقل تبدیل شود، نسل کسی‌ سرخپوستان یک اقدام فردی بود. در سال هزار و هفتصد و هفتاد و شش، قیام مردم آمریکا به منظور جدایی از نفوذ انگلیس و استقلال به اوج خود رسید. جنگ داخلی‌ کشور را به دو اردوگاه شمالی و جنوبی تقسیم کرد. این جنگ ششصد و هجده هزار کشته بر جای گذاشت. ولی‌ این تنها زمانی‌ بود که ارتش بر علیه خود مردم این کشور بکار گرفته شد، که البته به دلیل تحریک دولت انگلیس بود. نخستین اقدام نظامی بر علیه سایر کشورها حمله به هاوائی، و سپس اشغال فیلیپین پس از تسخیر و شکست مهاجمان اسپانیائی بود. جنگ کوبا عملیات نظامی دیگری بر علیه اسپانیا بود که به تسلط بر کوبا انجامید. ثروت جمع‌آوری شده از دو جنگ جهانی‌ آمریکا را کامیاب، و به قدرت برتر جهان تبدیل کرد. با ظهور بلوک شرق و پس از شکست در دو جنگ ویتنام و کُره، عملیات مستقیم نظامی به اقدامات مخفی‌ و سرّی تبدیل شدند. از طریق چنین سیاستی، دولت آمریکا آغاز به سرنگون کردن دول آمریکای جنوبی و آسیائی، و جانشین کردن آن دولت‌ها به حکومت‌های دست نشانده کرد. پس از فروپاشی امپراطوری شوروی، عملیات نظامی با حمله به گرانادا، پاناما، افغانستان، عراق، لیبی‌ و سوریه تجدید شد. این ماجراجوئی‌های نظامی، به لطف دستورالعمل‌های ماکیاولی، تا به امروز ادامه دارند.ا

No comments:

Post a Comment