اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Sunday, November 5, 2023

هدف از زندگی‌ چیست؟ا

بسیاری از ما بدون اینکه بدانیم هدفمان از این زندگی‌ چیست و چرا همواره در تلاش معاش و در تقّلای بهبود وضع موجود هستیم، چگونگیِ این زندگی‌ و نیاز خود از آن را مورد پرسش قرار نمی‌دهیم. بنا‌بر‌این، اکثر تصمیمات زندگی‌ ما بدون دخالت ما و تحت جریانات و وقایع کلی‌ دنیا پیش میروند، در حالیکه ما تصور می‌کنیم که تصمیم گیرندهٔ آن خودمان بوده‌ایم.ا

زمانی‌ که به این دنیا قدم می‌گذاریم، به دلیل آنکه از یک محیط با دمای‌ مناسب و فضای گرم و نرم به یک محیط خشن‌تر قدم نهاده‌ایم، شوکه میشویم و تنفر خود را از این محیط نا‌مناسب با گریه نشان می‌دهیم. پس از آنکه به محیط عادت می‌کنیم، پستان به دهانمان میگذارند، که البته آنرا از دهانمان دور می‌کنیم؛ ولی‌ پس از تکرار، و یا بطور غریزی آنرا قبول می‌کنیم و خوردن را فرا‌می‌گیریم. چشمان‌مان را باز می‌کنیم و دنیای جدیدی را می‌بینیم. گوش‌هایمان اصوات جدیدی را می‌شنوند. بدن‌هایمان اجسام جدیدی را لمس می‌کنند. و بالاخره فرا می‌گیریم که چگونه آنچه را که می‌شنویم تکرار کنیم، چگونه با دست‌هایمان لمس کنیم، و چگونه روی پاهایمان بایستیم. همهٔ اینها فراگیری‌های تجربی‌ هستند.ا

ذهن ما همیشه در حال یادگیری است. پدران و ماداران و اقوام به ما درس زندگی‌ را می‌آموزند، و آنچه را که در باور دارند، از جمله خانواده، دانش، کار، دوستی‌، نفرت، عشق، ترحم، شفقت، خودخواهی، ترس، تنفر، زجر، تحمل، همکاری، و سایر احساسات و عواطف را به ما منتقل می‌کنند. به مدرسه میرویم و خواندن و نوشتن را فرا می‌گیریم. در مدرسه و محل کار، دوستان جدیدی با افکار متفاوتی به ما راه‌های دیگری را می‌آموزند، چنانکه ما نیز آنچه را که فرا گرفته‌ایم به آنها منتقل می‌کنیم. ما همان راهی‌ را میرویم که دیگران پیش از ما طی کرده‌ا‌ند و پس از ما طی خواهند کرد، بدون اینکه تغییری در این مسیر به وجود آمده باشد. تنها تعداد قلیلی هستند که به آموخته‌ها می‌افزایند و روش‌های جدیدی را به دانسته‌های پیشین افزون می‌کنند. ما این افراد را با القاب مخترع، مکتشف، فیلسوف، و چند عنوان دیگر از سایرین جدا، و آنها را ارج می‌نهیم.ا

میدانیم که ما همواره در حرکت هستیم، و این حرکت قدمی‌ به جلو است. ولی‌ چیزی که هر لحظه برایمان مشهود نیست این است که این پیشرفت، این قدمی‌ به جلو برداشتن، همواره همگام با جامعه است. بدین معنی‌ که به همان سمتی‌ که جامعه طی سالها و قرن‌ها حرکت میکرده است، ما نیز به عنوان عضوی از این سیل خروشان به جلو میرویم. گروه عظیمی‌ از ما، راهبر و یا رهبان این حرکت به جلو نیستیم. رهبران تعداد معدودی هستند که افکارشان، به هر دلیلی‌، از دیگران کمی‌ متفاوت است، و راه جدیدی را می‌یابند و به ما می‌نمایانند.ا

یکی‌ از پدیده‌های جامعه عصیان‌گری جوانان است. این عصیان‌گری میتواند به صورت هنر، و یا سیاست، و یا به طُرُق دیگری ارائه شود. کسانی‌ که حامل این عصیان‌گری هستند، همواره خود را از مسیری که جامعه پیش میرود کمی‌ کنار میکشند، و سعی‌ می‌کنند که روش جدیدی را، که البته آن هم اکثرا در همان مسیر کلی‌ جامعه است، در پیش گیرند. گاهی جامعه این فرم جدید را می‌پذیرد و این مسیر متفاوتی در همان جهت حرکت اصلی‌ جامعه به وجود می‌آورد. مثال‌های چنین جنبش‌هائی بیشمار است، که در هنر بسیار دیده میشود. اگر این روش در سطوح علمی‌ باشد، میتواند تغییرات عمده‌ای در سطح جامعه، و یا سطح جهانی‌، ایجاد کند. به عنوان مثال، علم ریاضیات و تکنولوژی‌های برقی و کارگاهی جهان را کامپیوترایزد کرد. در مدت بسیار کوتاهی‌ فرآورده‌های کامپیوتری آنچنان گسترشی یافته‌ا‌ند که زندگی‌ بدون آنها مختل میشود.اا

کسانی‌ که با اختراعات و یا اکتشافات، و یا ساختن و پرداختن به چیزی نو که جهانگیر میشود، باعث و بانی‌ جهت جدیدی در حرکت جامعه هستند، خود نیز در این مسیر رهسپار میشوند و جزوی از این حرکت میشوند. اگر طرز زندگی‌ خود را، چه از نظر تکنولوژی و یا هنری و یا ساخت جامعه، و همچنین طرز فکر و نگرش ما به جهان را با یکی‌ دو قرن پیش مقایسه کنیم، تفاوت‌های چشمگیری ملاحظه خواهیم کرد. چنان که به شکل زندگی‌ حیوانات، به خصوص حیواناتی که به دور از جامعهٔ انسانی‌ زندگی‌ می‌کنند، نظری بی‌اندازیم، به تفاوت‌های فاحشی بین آنها و خود برخواهیم خورد. در واقع جامعهٔ حیوانی در این مدت هیچ تغییری نکرده، و اگر هم تغییری دیده شود، به دلیل دخالت انسان‌ها بوده است. همین مثال را می‌توان برای اکثریت بالا‌تفاق انسان‌ها، و طرز فکر و حجم تفکر آنها زد. چنانکه گفته شد، همه بجز تعداد محدودی روشنفکر و خالق، در همان مسیر کلی‌ به سمت جلو در حرکتیم، گرچه از دست‌مایهٔ آن معدود اشخاصی‌ که نام برده شدند، حرکت ما همواره به سمت جلو، و همواره در جهت پیشرفت است.ا

باید توجه داشت که در اینجا منظور از راهبر، یا رهبران، نمایندگان سیاسی‌ جامعه نیستند. کسانی‌ که در راس سیاسی‌ جوامع کنونی می‌باشند، ثابت شده است که هریک نمایندهٔ گروه اقتصادی خاصی‌ هستند، و عموما همهٔ افراد یک جامعه را، بخصوص کسانی‌ را که در رده‌های پائین اقتصادی جوامع قرار دارند نمایندگی‌ نمی‌کنند.ا

بنابراین، تصمیماتی که هر یک از ما برای زندگی‌ خود اتخاذ می‌کنیم، با آنکه به نظر می‌رسد که با تصمیمات، نظرات، و طرز زندگی‌ دیگران کاملا متفاوت باشد، در حقیقت در همان جهت، به سوی همان آرمان‌ها، و در یک مسیر کلی‌ قرار دارد. تنها تفاوت در جزئیات است، که البته باز این جزئیات در مسیر اصلی‌ است و همگام با دیگران است، به جز تعداد معدودی که نام برده شدند

زمانی‌ که انسان به سن بازنشستگی می‌رسد، به دلیل و هدف از این زندگی‌‌ و آنچه که این زندگی‌ را به جلو می‌راند، و نتیجهٔ غایی آن می‌اندیشد. البته گروه بسیاری به جهانی‌ دیگر پس از مرگ معتقدند و باورشان داستان‌هائی از بهشت و جهنم است، در حالی‌ که عدهٔ کثیری از آنان در زندگی‌ فعلی‌ خود از هیچگونه جنایتی باکی ندارند! رهبران سیاسی‌ اکثر جوامع از این گروهند. آنچه که برای همه مُسّلم است، این است که روزی به این دنیا قدم گذشته‌ایم، و روزی این دنیا را ترک می‌کنیم. چنانکه پس از مرگ به یک خواب همیشگی‌ و بدون رویا برویم، و یا به دنیای دیگری با توصیفات ساده‌اندیش مذاهب قدم بگذاریم، باید بی‌اندیشیم که چگونه در این جهان زیسته‌ایم و قبل از مرگ از شکل زندگی‌ و آرمان‌های خود احساس آرامش کنیم. می‌توانیم به این فکر کنیم که آیا زندگی‌ خوبی‌ داشته‌ایم، تا بتوانیم با صلح با خود از این جهان برویم. کسانی‌ زندگی‌ را برده‌ا‌ند که برای سالم زیستن و پیشرفت بشریت گامی‌ نهاده‌ا‌ند. ولی‌ اگر چنان نباشد، و مانند اکثر مردم دنیا تاثیری در شکل‌گیری این جهان نداشته‌ا‌ند، تا جائی که خوشحال باشند که از شاد زیستن دیگران ممانعت نکرده‌ و از زیستن خود رضایت داشته باشند، در این جهان برنده بوده‌اند. چنانکه این افراد، که شامل جمعیت قریب به اتفاق همهٔ جوامع میشود، زندگی‌ را هر چه هست با شادی سپری کرده باشند و از این شانسی که برای زندگی‌ داشته‌ا‌ند احساس پیروزی بکنند، در واقع فاتح این جهان چنین اشخاصی‌ می‌باشند. ا 

No comments:

Post a Comment