اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, January 17, 2024

رژیم حاکم بر ایران

دیشب به یک میهمانی منزل یکی‌ از دوستان ایرانی‌ رفته بودم، که البته اکثریت به اتفاق میهمانان دیگر نیز ایرانی‌ بودند. پس از خوش و بش‌های جاری، و طبق معمول صحبت از مردم در ایران شد. بر اساس  اخباری که از داخل ایران می‌رسد، سطح درآمد مردم بسیار پایین آمده، بیکاری بیداد می‌کند، و در زیر نعلین این ملاها مردم مجبور هستند که با مشقت و زجر، و تحت بدترین شرایط زندگی‌ کنند. علاوه بر فشار مالی و پایین آمدن سطح زندگی‌ افراد، به دلیل فشار دولت در مورد حجاب و سایر دستورات ضد انسانیِ دین پلید اسلام، به زجر و آزار مردم افزوده شده است. این البته وضعیت مشقت بار داخلی‌ است. از طرف دیگر، تحقیر و اعلام خطرِ هر روزهٔ اسرائیل و آمریکا در مورد حمله به ایران، به دلیل حمایت رژیم از ملل تحت ستم جهان، از جمله ملت‌های آفریقائی و مردم فلسطین و سایر اقشار تحت فشار و مظلوم، مردم ایران را با ناباوری و عدم اطمینان به آینده‌ای روشن قرار میدهد.ا

حدود پنجاه نفر در این میهمانی شرکت داشتند، که نیمی از این اشخاص سنی‌ بالاتر از پنجاه و نیمی دیگر، به وضوح، کمتر از پنجاه سال داشتند. تعدادی از ما در حیات خانه نشسته بودیم و در مورد اوضاع ایران صحبت میکردیم. از آنجائی که این رژیم لجن‌آلوده اکنون حدود چهل و پنج سال است که در ایران حکومت می‌کند، نیمی از میهمانان خاطرهٔ چندانی از قبل از انقلاب نداشتند، و مشخصا بر اساس آنچه که شنیده بودند نظر میدادند. شنیده‌های این گروه از میهمانان در این جمع، یا از رسانه‌های خارج از ایران تامین میشود، که قریب به اتفاق ضد رژیم ولی‌ شاهی هستند، و یا موقعیت خود را در خارج از ایران با زمانی‌ که در ایران بودند مقایسه میکنند، که معمولاً از نظر آزادی‌های روزمره و سطح اقتصادی زندگی‌ از موقعیت بهتری برخوردار هستند. البته نظر کلیهٔ افراد زیر پنجاه سال، مقایسه این رژیم با رژیم شاه بود. قابل توجه این جملهٔ تکرار شده بود که مردم در سال پنجاه و هفت از روی سیری انقلاب کردند و گر نه ایران ژاپن خاورمیانه بود. بنابراین، این نتیجه‌گیری را میکنند که رژیم قبل از رژیم فعلی برای مردم ایران بهتر بود، که از نظر اقتصادی نتیجه‌گیریِ صحیحی است، ولی‌ از نظر اجتماعی جمع بندیِ درستی‌ نیست. کسانی‌ که زمان شاه را به خاطر دارند میدانند که هر گونه مخالفتی با اوامر ملوکانه شخص را به کنج زندان می‌انداخت. اگر به رژیم شاه توهین میشد که جرمی‌ نابخشودنی بود، حتی به از دست دادن جان توهین کننده منجر میشد. مشهور‌ترین این جنایات اعدام دکتر حسین فاطمی پس از کودتای آمریکائی ضد مصدق، و اعدام خسرو گلسرخی و یارانش بود.ا

در ایران فقط دو روزنامهٔ کیهان و اطلاعات چاپ می‌شدند که تحت کنترل ساواک بودند و مطالب‌شان کاملا مشابه بود. در صفحهٔ نخست این دو روزنامه بدون تردید و هر روزه عکسی‌ از خاندان سلطنتی به چاپ میرسید. زمانی‌ که شاه به دستور آمریکا از ایران فرار کرد، همهٔ کسانی‌ را که در راس دولت‌هایش بودند به زندان انداخت، و نخستین جنایت خمینی کشتن آنها بود. عده‌ای حتی معتقدند که خمینی دستور داشت که آنها را بکشد که نیّات شاه منتشر نشوند. امروزه نشریات بیشماری در انتقاد از رژیم چاپ میشوند، که یا به صورت فیزیکی‌ و یا اینترنتی هستند. این روزنامه‌ها از رژیم، و از افرادی که در این رژیم منحوس قدرتمند میباشند، و حتی از خود رهبر جنایتکار انتقاد میکنند، بدون آنکه از کار برکنار شوند و یا به زندان بی‌افتند. البته نمونه‌های کسانی‌ که به دلیل عدم رعایت حجاب، و یا انتقاد از رژیم زندانی شده‌ا‌ند نیز وجود دارد، ولی‌ چون اکثریت مردم ایران از این رژیم نفرت دارند و آنرا به زبان می‌آورند، رژیم قادر به خفه کردن همهٔ این اشخاص نمی‌باشد. البته باید به گسترش ارتباط جمعی‌ در این قرن نیز اشاره کرد، که در پیشرفت این امر بسیار موثّر بوده است. کلیپهائی که از ایران به دست می‌رسد که چگونه زنان آزاده در مراکز عمومی‌ بدون حجاب ظاهر میشوند، از قدرت مردم در مبارزه با رژیم خبر میدهد. همچنین، باید سالهائی را که خمینی زنده بود، بخصوص سالهای جنگ با عراق را با امروزه روز مقایسه کرد، که چگونه خاکستر مرگ بر سطح کشور ریخته شده بود، و چگونه مردم دلمرده بودند و از ایران فرار میکردند. می‌باید آن زمان را با امروزه که آزادی‌های بیشتری در هر امری وجود دارد مقایسه کرد. کسانی‌ که آن زمان را به خاطر می‌آورند، میدانند که سطح زندگی‌ مردم و طرز فکر و مبارزهٔ مردم آن روزها با نسل امروز اصولا قابل مقایسه نیست.ا

در اینکه مردم ایران در زمان شاه از موقعیت اقتصادی بهتری برخوردار بودند شکی نیست. آزادی مردم در مورد البسه و فیلم و موسیقی و بسیاری از پدیده‌های غربی که به ایران وارد شده بودند، همواره با آنچه که به آنها پس از انقلاب تحمیل شد قابل مقایسه نیست. ارزش‌ها و ایده‌ها به کلی‌ تغییر کرده، و کسانی‌ که پیش از انقلاب در ایران زندگی‌ میکردند و سپس مهاجرت کردند، تفاوت چشمگیری بین طرز فکر و زندگی‌ طبقات مختلف اجتماعی اخیر ایران مشاهده میکنند. از طرف دیگر، طبقات اجتماعی و اقتصادی جدیدی که پس از انقلاب در این کشور شکل گرفته‌ا‌ند چشمگیر است. طبقهٔ مرفه جامعه کسانی‌ هستند که نه تنها طرفدار این رژیم هستند و از آن سود میبرند، بلکه اگر بتوانند با دزدی و رشوه به درآمد‌های نجومی دست می‌یابند. عدهٔ دیگری که در رفاه نسبی‌ به سر میبرند کسانی‌ هستند که در رژیم سابق نیز رفاه نسبی‌ داشتند، که البته این گروه در حال حذف شدن از جامعه هستند. ولی‌ آنچه که قابل توجه است و باعث سقوط، و یا در حقیقت احیا و تعادلِ این رژیم میشود، گروه عظیمی‌ از جامعهٔ ایران می‌باشد که در فقر کامل زندگی‌ میکنند، که یا مالباختگان میباشند، و یا کسانی‌ هستند که در سطوح بسیار پایین جامعه در تلاش به دست آوردن یک لقمه نان میباشند. و اینان اکثریت قریب به اتفاق جامعهٔ ایران را تشکیل میدهند.ا

هشت سال پیش کتابی‌ تحت عنوان سقوط بهشت نوشتهٔ اندرو سکات کوپر به چاپ رسید که حقایقی را که بر بسیاری پوشیده نبود، ولی‌ دولت‌ها روی آنرا سرپوش می‌گذاشتند، عنوان کرد. تاریخ ایران پر است از حوادث ناگفته مانده، که چون منافع نیروی در قدرت ایجاب نمی‌کند، آن حقایق پنهان می‌مانند. البته در زمان انقلاب و کمی‌ پیش از آن از ستمگری‌های شاه و اعوان و انصارش بسیار گفته بودند و پس از انقلاب مدارک و اسناد آن نیز برملا شد. اینکه چگونه متفقین پس از پایان جنگ دوم جهانی‌ رضا شاه را که از نازی‌ها طرفداری میکرد با خفت از ایران بیرون راندند و پسرش را جانشین او کردند، و چگونه محمد رضا شاه آلت دست غرب بود و از منافع نفتی‌ آنها حمایت میکرد، پس از انقلاب بسیار شنیدهایم و اسناد و مدارک آن نیز بسیار منتشر شده است، و همه از آن اطلاع دارند. آنچه که دولت‌ها انتشار نمی‌دهند تلاش شاه در اواخر سلطنتش برای گریز از آلت دست غرب بودن، و ایران را به عظمت دوران باستانی آن رساندن بود. در اینکه شاه بسیاری از ثروت‌های ایران را به نفع خود و خاندانش در بانک‌های خارجی‌ پنهان کرده بود، که هنوز هم پس از نیم قرن آنها قادرند که بدون یک دقیقه کار زندگی‌ کنند، شکی‌ نیست. ولی‌ به دلیل حس میهن پرستی‌، و یا خود را در ردیف کورش و داریوش قرار دادن، و یا به هر دلیل دیگری، تصمیم گرفت که کشور ایران را به عظمت باستانی و تاریخی‌اش باز گرداند. این برای غربیان قابل تحمل نبود و تصمیم به سرنگونی او گرفتند، و بهترین کسی‌ که می‌توانست آن را انجام دهد خمینی بود. آمریکا همواره در حمله‌هایش به کشورهای دیگر برای تغییر رژیم بازنده بوده است، چنان که در چند سال اخیر نمونه‌های آن را در لیبی‌ و سوریه و عراق و افغانستان دیدهایم. ولی‌ در تغییر رژیم با سازماندهی سازمان سیا همیشه پیروزمنده بوده است، و شاید بهترین نمونهٔ آن ایران باشد. خمینی بهترین کسی‌ بود که این سازمان می‌توانست انتخاب کند، که نه تنها مرتجع و عامی‌ بود، بلکه سرسخت و یکدنده و با پشت کار نیز بود. این بهترین کسی‌ بود که می‌توانست ایران را از برنامه‌هائی که شاه در نظر داشت باز دارد، و این کشور را حدود یک قرن به عقب برگرداند. نیروهای چپ و ملی‌ و آزادی‌خواه دیگر نیز به این مرد شیّاد اعتماد کردند و به دنبال او رفتند، و این پیرمرد دغل‌باز یک یک آنها را به گور فرستاد.ا

رژیم اسلامی به رهبریِ مرتجعی مانند خامنه‌ای دوام نخواهد یافت. نیروی پلیس و ارتش، که حافظ منافع این مرتجع هستند، کم‌کم جهت خود را تغییر میدهند و به مردم می‌پیوندند. این یک پیشبینی‌ نیست، بلکه یک واقعیت و یا رهنمود تاریخی‌ است که همواره در تاریخ تکرار شده است. البته این به شرطی است که کشور‌های خارجی‌، مانند اسرائیل، به ایران حمله نکنند. چنان که گفته شد، هر حمله‌ای به ایران، مردم را برای دفاع از میهن به سمت رژیم سوق میدهد، و چنین ضایعهای فقط باعث نابودی ایران میشود. مبارزهٔ مردم با رژیم طولانی‌ است ولی‌ به ثمر می‌رسد، اگر چنان که گفته شد دخالت خارجی‌ در کار نباشد.ا

رژیم حاکم بر ایران به دلیل سیاست‌های جهانی‌ تحت فشار اقتصادی است. این رژیم، از طرفی‌ هیچ رابطهٔ اقتصادی پر اهمیتی با هیچ کشوری در غرب ترکیه ندارد، و از طرف دیگر مجبور است که به دو کشوری که در همسایگی دارد و کشورهای پر قدرتی‌ نیز هستند، یعنی‌ چین و روسیه، باج دهد. با توجه به تحریمات کشور‌های غربی، و فرار مغزها، که خود بحث جداگانه و بسیار پر اهمیتی است، کسانی‌ در ایران حکومت میکنند که علاوه بر نالایق بودن، فقط به فکر رفاه خود و خانوادهٔ خود می‌باشند، که نه عرق میهن پرستی‌ دارند و نه حس انسان دوستی‌. تنها نیروئی که آنها بدان متکی‌ هستند یک نیروی نظامی بسیار پر قدرت و ضد مردمی است. مبارزه با این نیرو بسیار دشوار است، و براندازی رژیم از طریق نظامی بجز ویرانی هیچ ارمغانی نخواهد داشت. خرابکاری از طریق بمب گذاری، و هر عملی‌ که جان و سرمایهٔ مردم را به خطر بی‌اندازد، رژیم را تقویت می‌کند و به مبارزهٔ مدنی ضربه میزند. ولی‌ چنانکه دیده‌ایم، قشر وسیعی از مردم به مبارزهٔ مدنی ادامه میدهند، و این بهترین راه برای برانداختن این رژیم ددمنش است. این مبارزه طولانی‌ خواهد بود، و تحریمات غرب، جز اینکه به این مبارزات ضربه بزنند و دولت غدّار را زیرکانه نگاه دارند، خاصیت دیگری نخواهند داشت.ا 

No comments:

Post a Comment