اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Sunday, March 17, 2024

آیا کشتن یک انسان کار درستی‌ است؟!ا

در نگاه نخست این پرسش نابخردانه است. ولی‌ چنین نیست، و بسیاری از کسانی‌‌ که بدین پرسش پاسخ منفی‌‌ میدهند آگاه نیستند که گرفتن جان یک انسان، با هر انگیزه‌ای و با هر گرایشی، هرچند اگر برای انجام دادن دستوری از بالا دست باشد، چیزی جز آدمکشی نیست. پیچیدگی در اینجاست که بخش نخست واژهٔ آدمکشی، یعنی‌ آدم، همواره به همچون یک انسان شناخته نمی‌شود. بدین سان که سخن ما در مورد کسی‌ است که یک فرد زنده است و خواه ناخواه برای زندگی‌ خود خواستار برتری است، ولی‌ این انسان با نام‌های دیگری شناسانده‌ میشود. این نام‌ها او را از جایگاه یک پدیده ارزشمند پایین‌تر می‌آورد و گرفتن جان او را آسان‌تر می‌سازد. برای نمونه این انسان را دشمن، قاتل، دزد، خیانت‌کار، بزه‌کار، آدم کش، جان ستان، کشنده، و با نمونه‌هائی بدین سان می‌شناسانند، و همبودهای گوناگون کشتن انسان‌های زنده با این فرنام‌ها را می‌پذیرند.ا

همانگونه که میدانیم، برای هر کرداری‌ انگیزه‌ای وجود دارد، و کردارها فراگیرانه توانِ روشن شدن دارند. حکومت‌ها روی هم رفته به دست کسانی‌ اداره میشوند که گروه ویژه‌ای‌ را نمایندگی‌ میکنند. هر آنچه که سود آن گروه خاص را در بر نداشته باشد، به دست فرمایش‌های دولتی باید از جلوی راه برداشته شوند. چنانکه برانداختن این بازدارندگان انگیزه کشتار و غارت شود، این را ایستادگی در برابر سودهای درست (و یا اصطلاحاً دفاع از منافع حقه)، و کشتار دیگران در این راه را، پدافند از میهن و از بین بردن دشمنان نام‌گذاری میکنند.ا

هر کردار‌ انسانی‌ در پی انگیزه‌ایست. تنها زمانی‌ که ما در خواب هستیم جنب و جوش و پویش ما بدون فکر و غیر ارادی انجام میشوند. گرچه آنهم به دستور مغز سامان داده میشود، ولی‌ مهار کردن آن آگاهانه نیست. بنابراین، زمانی‌ که ما بر آن می‌شویم که به کسی‌ آسیب برسانیم، و یا به کشتار، نابودی، و یا کاستی اندام انسانی‌ دست بکار می‌شویم، این فرایند در پیِ انگیزه‌ایست. این نخستین رهنمون از سه انگیزه‌ برای نابودی دیگران است که در اینجا چکیده آنها بیان می‌شوند.ا

اگر خود بر آن شویم که دیگری را آسیب رسانیم و یا نابود کنیم، این کردار برای پشتیبانی از سود خویشتن است. برای نمونه هدف دزدیدن دارائی دیگریست، و یا به خواست دیگری به کسی‌ آسیب می‌رسانیم، و یا هدف ما تنها خونخواهی است، و یا پدافند و نگاهبانی از جان و مال خود است، در پی یکی‌ از این آرمان‌ها به دیگری آسیب می‌رسانیم. چنانچه این کشتار به دستور دیگری، برای نمونه دولت، انجام بگیرد که آنرا پدافند از میهن، سیاست، دین، و یا هر فرنام دیگری می‌نامند، این کشتار برای پاس‌بانی از سود فرمانروا، و یا پاس‌بانی از سود پایه‌های فرمانروا است.ا

انگیزه‌ دیگر برای روشنگری خواسته‌های اشخاص، نگرشی در پیشه آنهاست. هر کشوری سازمانی دارد که آنرا ارتش، نظام، و یا وزارت جنگ می‌نامد. پیشه این سازمان را پایداری از خودسالاری، و نگاهبانی از مرز‌های کشور معرفی‌ کرده‌ا‌ند. افرادی که در این سازمان کار و جنبش میکنند با روش‌ها و سلاح‌های جدیدی که برای کشتن انسان‌های دیگر زمینه سازی شده‌ا‌ند آشنا میشوند. البته کشورهائی نیز هستند که هیچ ارتشی ندارند، کشورهای کوچک و انگشت شماری مانند گرانادا، واتیکان، و یا دمینیکا. شماری از این کشورها مانند موناکو، به ارتش کشورهای دیگر وابسته هستند، و یا مانند ایسلند زیر نظر ارتش ناتو هستند. آنچه که در این سازمانهای ارتشی می‌گذرد جز آموزش روش‌های کشتار دیگران نیست. با این نگرش،‌ بشر از ابتدا به این دستاورد رسید که برای کشتن دیگران نه تنها به انگیزه و یا رهنمون‌هائی نیاز دارد، که استفاده از واژه‌های دادگاه پسند می‌باشد که در بالا به آنها اشاره شد، بلکه باید کشتار دیگران سازمان یافته باشد و شماری برای انجام آن تربیت شوند.ا

انگیزه‌ سوم، کشتار برای نگاه‌داشت و گسترش دین است. این انگیزه البته از بقیه نابخردانه‌تر است، چرا که اگر فردی با دین زورگو سازگاری نداشته باشد، باید او را کشت و او را از زندگی‌ با هر گونه دینی‌ ناکام و بی بهره کرد. جنگ‌های دینی‌ همه بدین انگیزه بوده‌ا‌ند. تاریخ نماینگر آن است که جنگ‌های دینی‌ بیشترین تباهی‌ها را داشته‌ا‌ند، مانند جنگ‌های صلیبی که قرن‌ها ادامه داشتند. در میان همه ادیان، دین اسلام از دیگران خطرناک‌تر است، چرا که خود را آخرین دین می‌نامد، و پس از آن پروانه وجود هیچ دین دیگری را نمی‌دهد. گستاخانه‌تر و دژخویانه‌تر از آن، کسانی‌ را که مسلمان بوده‌اند و دیگر به این دین گرایشی ندارند، بر اساس شریعت اسلامی باید کشت. به راستی، هر کس که از بنیاد این دین کوچک‌ترین لغزش کند، مجازاتش مرگ است، چنانچه در مورد حجاب در ایران گواه آن هستیم.ا

جستارهای بیشماری در مورد نهراسیدن از مرگ، و از سوی دیگر داستان‌های بسیاری در مورد زندگی‌ ابدی و همیشه زیستن نوشته شده است. ولی‌ باید به یاد آورد که آگاهی‌ از اینکه زندگی ما روزی به پایان می‌رسد خبر خوشی‌ است! انسان در درازای زندگی‌ و با گذشت زمان وارد رده‌بندی ناهمگونی، چه به رهنمون اندیشه و چه به روش فیزیکی‌، میشود. افزایش درازای زندگی‌ و بهتر زندگی‌ کردن آرمان هر انسانی‌ است. اگر چه کسانی‌ نیز هستند که شکیبایی دشواری ها را ندارند و زندگی خود را کوتاه میکنند ، ولی‌ شمار آنها نسبت به کسانی‌ که بهنجار زندگیشان به پایان می‌رسد بسیار ناچیز است. با گسترش رویه زندگی‌ و افزایش روز افزون دانش‌ها، به ویژه پزشکی‌، میانگین زندگی انسان در درازای زمان گسترش می‌یابد. مرگ، به ویژه اگر به گونه کشتار باشد همیشه ناپسند است. بنابراین، همواره تلاش بر این است که زندگی خود را افزایش دهیم و هر‌آینه در تلاش بهتر زیستن و شاد زیستن باشیم.ا 

No comments:

Post a Comment