اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Saturday, September 29, 2012

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا


حدود چهل روز به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مانده است. انتخاب رئیس جمهور در سیاست های داخلی‌ این کشور به طور مستقیم تاثیر چندانی نخواهد داشت. ولی‌ از نظر جهانی‌ (و بطور غیر مستقیم داخلی‌) این انتخابات جنبه حیاتی دارند. انتخاب، مثل همیشه، بین نماینده دمکرات و جمهوری خواه است. گر چه سازمانهای سیاسی دیگری از جمله “صلح و آزادی”، “حزب سبز”، “آزادی فردی”، “حزب قانون اساسی‌” ، “حزب کمونیست”، “حزب آمریکائی”، و چندین سازمان سیاسی دیگر نمایندگانی را انتخاب میکنند، ولی‌ سیستم دولتی به آنها فرصت گفت و شنود و تبلیغ مواضع خود را نمیدهد، و فقط انتخابات حول و حوش دو حزب مذکور است. همچنین چون به آنها القاب راست یا چپ داده شده است، خود بخود این القاب عده کثیری را منفک میکنند. دلیل اینکه انتخابات امسال حیاتی هستند این است که انتخاب بین دو قطب دور از هم، یعنی‌ شخصی‌ است که به غلط (و از روی حقه بازی سیاسی) چپ، و حتی سوسیالیست، لقب گرفته در حالیکه رقیب او راست افراطی است. بنا بر این، انتخاب بین پیشرفت جنگ (و یا شاید جنگ جهانی‌ دیگری) در مقابل مسکون نگاه داشتن اوضاع به صورت وضعیت فعلی، برای چهار سال آینده است. نظر خواهی ها نشانگر این هستند که اگر امروز انتخابات صورت میگرفت اوباما انتخاب میشد.
 
آمریکاییها همیشه دوست دارند که به برنده رای بدهند. بنا بر این نظرخواهیها شاید بطور معکوس در نتیجه انتخابات تاثیر داشته باشند. گر چه “اوباما” تا کنون سیاست های جنگ طلبانه و ویرانگر “بوش” را ادامه داده است، ولی‌ ادعا می‌کند که در چهار سال آینده دستش باز خواهد بود که به قولهایش عمل کند، چرا که چهار سال سومی‌ در کار نیست! از طرف دیگر، مردم عموما رئیس جمهور را برای دوره دوم انتخاب میکنند. کسانی‌ که عضو حزب دمکرات هستند به “اوباما” و آنهایی که عضو حزب جمهوری خواه هستند به “رامنی” رای خواهند داد. البته ما شاهد کسانی‌ هستیم که هر ساله حزب خود را عوض میکنند، و چهار سال پیش بسیاری از دمکرات ها از خشم اینکه یک سیاه پوست کاندیدای رئیس جمهوری حزب دمکرات شده بود، تغییر حزب دادند. ولی‌ عده قابل توجهی‌ بین این دو حزب در نوسان هستند، و تمام انتخابات بر سر اینهاست!  در تاریخ چهل سال اخیر فقط دو نمونه داشتیم که رئیس جمهور برای بار دوم انتخاب نشد. نخست “کارتر” بود که از دیکتاتور های مورد حمایت آمریکا میخواست که بشر دوستی‌ را رعایت کنند، که البته این با سیاست های جهانی‌ آمریکا خوانایی نداشت و باعث انقلاب در بسیاری از کشورها از جمله ایران و افغانستان و نیکاراگوئه شد. در زمان او، به دلیل تحریم نفتی‌ قیمت بنزین بالا رفت، و اقتصاد آمریکا برای اولین بار پس از سی‌ سال رو به افول گذاشت که همچنان ادامه دارد. شخص دوم “جرج بوش” اول بود که نتوانست با رقیب سرسخت و مورد توجه اکثر مردم، “کلینتون”، مقابله کند. “اوباما” هیچ یک از این دو مشکل را ندارد، و اگر مورد دیگری پیش نیاید، شانس انتخاب مجدد دارد.

انتخابات آمریکا از نظر جهانی‌ مهم است چون که این کشور بزرگترین و پیشرفته ترین سلاح های جنگی را داراست، و با نیروی نظامی خود توانسته است تقریبا کلیه ملل دنیا را تحت انقیاد خود بگیرد. کشور های آمریکای مرکزی و جنوبی یک به یک خود را از استعمار غیر مستقیم آمریکا نجات میدهند. علاوه بر ایالت های غربی که دویست سال پیش با زور اسلحه از مکزیک جدا شدند و مردمی که در این ایالات (مانند کالیفرنیا، نیو مکزیکو، آریزونا، تکزاس) زندگی‌ میکردند  ناخواسته ملیت آمریکائی گرفتند، گروه کثیری نیز توسط (و یا به دلیل) دیکتاتورهای دست نشانده آمریکائی از کشورشان کوچ کردند و در غرب و جنوب آمریکا مستقر شدند. تعداد بیشماری از این افراد چهار سال پیش برای نخستین بار در انتخابات شرکت کردند و به اوباما رای دادند. گرفتاری مردم کشورهای دیکتاتوری این است که بسته به رابطه حکومت با غرب، شرایط آنها نیز تغییر می‌کند. تا زمانی‌ که حکومت این کشورها برای مردم نباشند، افراد جامعه بین حکومت و سلطه غرب مچاله میشوند. مردم مکزیک و تعداد محدودی از کشورهای آمریکای لاتین هنوز در چنگال هژمونی غربی، که از یک رژیم مستبد حمایت می‌کند، اسیر هستند. در انتخابات پیشین مکزیک، عناصر سازمان سیا (CIA) در نیروهای ترقی‌ خواه نفوذ کرده، و با تبلیغات بسیار و عاقبت با تقلب (با تجربه ای که از انتخابات بوش در فلوریدا داشتند) توانستند انتخابات را به نفع سرسپرده خود پایان دهند. مردم لاتین تبار آمریکائی از دخالت های آمریکا در کشور اجدادیشان اطلاع کامل دارند، و به این دلیل در انتخابات آمریکا شرکت نمیکنند، که البته چهار سال پیش به دلیل ذکر شده رأی دادند. دلیل مهمتر طرز برخورد حکومت آمریکا با آنهاست، که با آنان مانند افراد خارجی‌ (و غیر مجاز) رفتار میکند. گر چه تعدادی انبوه از لاتین تبار های آمریکائی چهار سال پیش برای اولین بار در انتخابات شرکت کردند، ولی‌ قوانینی که در این چهار سال به علیه آنها وضع شده است، احتمال رای دادن مجدد آنها را کمرنگ می‌کند. ایرانیان مشکل پیچیده تری دارند، چرا که نه تنها رژیم ایران دیکتاتوری است، این رژیم بطور کامل سر سپرده غرب نشده و به این دلیل کماکان با غرب در جنگ لفظی است، و مردم بین این دو نیرو درمانده، و نمی‌دانند که حقیقت را چه کسی‌ می‌گوید. بسیاری از سخنانی که دولت و سرسپردگان ارتجاعی آن بر علیه آمریکا می‌گویند درست است. ولی‌ این دلیل بر صداقت آنها نیست، گر چه دلیل بر محکومیت غرب می‌باشد!

آیا اگر “ال گور” بجای “جرج بوش” انتخاب میشد احتمال  جنگ در افغانستان، عراق، لیبی‌، سومالی، و سوریه وجود داشت؟ می‌گویند تاریخ را با اما و اگر نمینویسند. ولی‌ با توجه به گروه راست افراطی که در کابینه “بوش” بودند، احتمال جنگ افروزی در خاورمیانه با انتخاب “گور” کمتر بود. دولت اسرائیل نیز یکی‌ از مهره هائی است که آمریکا بدون قید و شرط از آن حمایت می‌کند، و البته این حمایت از طرف جمهوری خواهان شدید تر است. خطر جنگ با پیروزی “رامنی” بسیار زیاد است و ایرانیان مقیم آمریکا (که عموما به جمهوری خواهان رای میدهند) باید این را بدانند، مگر آنکه مانند مجاهدین و سلطنت طلبان خواهان جنگ باشند.