اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Saturday, October 31, 2009

بشریت

تعریفهای بسیاری در مورد فرق انسان و حیوان شده است. قدیمی‌‌ترین تعریف این است که انسان حیوانی اندیشمند است و سایر حیوانات بر اساس غریزه عمل میکنند. اشتباه بودن این نظریه ثابت شده است چرا که حیوانات هم مانند انسان فکر میکنند، به نسبت دیگر. شمپانزه نزدیک‌ترین حیوان به انسان از نظر هوش است، و بعد دلفین و طوطی‌ هستند. مدارک زیادی از حیواناتی که زبان انسان را میفهمند ثبت شده است. فرق دیگر این است که انسان‌ها دارای احساسات هستند که برایشان قابل کنترل است، و احساسات حیوانات غریزی است. مشاهده زندگی‌ حیوانات نشان میدهد که آنها به همان نسبت به یکدیگر عشق نشان میدهند که انسان ها. ملیون‌ها نفر فیلم پلنگی را دیدند که میمونی را برای غذا کشت و بعد متوجه شد که میمون نوزادی را در بغل دارد. این حیوان آنقدر تحت تاثیر قرار گرفت که میمون کشته را رها کرد تا از نوزاد پرستاری کند. فرق‌های دیگری هم بین انسان و حیوان گذاشته اند از جمله که انسان حیوانی ناطق است، و یا انسان از ابزار استفاده می‌کند، و سایر تعریف‌ها که ثابت شده است که غلط هستند. بررسی این تعاریف، از جنبه مذهبی‌ گرفته، که انسان دارای روان و جوهر است، تا نحوه برخورد انسان و حیوانات با یکدیگر و با طبیعت، متوجه می‌شویم که مشکل است که به تعریفی مشخصی‌ برای فرق بین انسان و حیوان رسید. به زبان دیگر، آسان نیست که خطی‌ بکشیم که بشر را از حیوانات جدا کند. بعضی‌ از کاراکتر‌ها و رفتار‌های انسان را می‌توان در حیوانات یافت. بعضی‌ حیوانات خصوصیاتی دارند که برتر از خصوصیات بشر است مثل پرواز کردن، دید نافذ، شنوای قوی، استتار با تغییر رنگ، ارتباط از طریق امواج، و خیلی‌ خصوصیات دیگر. حیوانات دارای ابزار طبیعی هستند که به آنها قدرت زندگی‌ در محیط وحش را میدهد که ما انسانها فاقد آنها هستیم. بر طبق قانون بقا، حیوانات به طریقی تکامل یافته اند که بتوانند در محیط خود بقای خود را حفظ کنند. به همین دلیل، آنها فاقد بعضی‌ قابلیت‌های ما هستند. با این حال، ما همیشه از شباهت‌های بین خود و حیوانات در شگفت می‌شویم. شباهت بین شمپانزه و انسان، هوش بعضی‌ حیوانات دریای مثل نهنگ، دوستی‌ و چاپلوسی حیوانات خانگی، داستان‌های هستند که ما بارها شنیده و خوانده ایم. ما با تعجب شاهد هوش، زیرکی، و درک بعضی‌ حیوانات هستیم. کتاب "منشأ انسان" را داروین بعد از مطالعات در جزیره‌ گالاپاگوس نوشت که به این حقایق می‌پردازد
انسان میتواند انتزاعی فکر کند ولی‌ حیوانات نمیتوانند. نقاشیهائی روی دیوار غاری در اروپا پیدا شدند که به دوران پاره سنگی
 مربوط میشود. ذهن خلاق نقاش در این اثار هویدا است. اختراع با تصویری در ذهن بطور تجریدی آغاز میشود. این احتمالا تنه فرق بین بشر و حیوان است. تا آنجایی که مربوط به هوش است، ما میتوانیم با توجه به درجه و روش استفاده از هوش بین انسان و حیوان فرق بگذاریم. هوش با تجربه گذشته و طرح ریزی برای آینده اندازه گیری میشود. زمانی‌ که یک ببر حالتی به اندامش میدهد که قصد حمله دارد (بر افروختن عضلات و چنگ زدن به زمین و خروش به رقیب) با توجه به تجربه‌هایی که دارد قدم بعدی را طرح ریزی می‌کند. او حدس میزند  که ببر رقیب حمله خواهد کرد و برای اینکه از حمله او جلوگیری کند خودش را با این حالت قوی تر نشان میدهد. شاید بگوییم که این یک غریزه است. اگر غریزه است بر اساس نسلها تجربه بدست آماده است. وقتی‌ که حدس می‌زنیم که رودخانه ممکن است طغیان کند و سد را بشکند، با کیسه‌‌های شن سد را محکم می‌کنیم. نگرش به آینده بر اساس تجربیات گذشته است. در این صورت آگاهی‌ تاریخی‌ لازم است. آنها که به تاریخ نگاه میکنند و اندیشه خود را تنظیم میکنند و برای آینده برنامه ریزی میکنند با خردتر هستند. برای پیشرفت این سه قدم لازم است. به دلیل سالها تجربه و استفاده از این تجربه با ثبت و بهره گیری از تجربه و دانش جدید بشریت از وحوش جلوتر افتاده است. اگر ما به این نکته بیندیشیم که هر کدام از ما نتیجه یک حادثه هستیم، یعنی که در زمان نطفه سازی عوامل زیادی به ما کمک کردند، پی خواهیم برد که چقدر خوش شانس بوده ایم که زندگی‌ به ما هدیه شده است تا در جهانی‌ که خود به همین صورت ساخته شده است زندگی‌ کنیم. در هر قدم رشد ما خیلی‌ از عوامل (مثل بیماری) را پشت سر گذاشتیم تا بدین جا برسیم. در مقابل، در زمان نطفه سازی ملیون‌ها نطفه نتوانستند زندگی‌ را تجربه کنند. در حیطه تاریخ تکامل، بسیاری پروسه‌های دیگر ممکن است به ثمر نرسیده باشند، که میتوانیم آنرا شانس یا احتمالات بنامیم. با این علم، ما میتوانیم نسل خود را با کمک به یک دیگر پیش ببریم (همچنین با گوشه چشمی به محیط زیست و سایر موجودات؛ حد اقل برای ادامهٔ حیات خود)، بجای گسترش جنگ که اکنون در اکثر نقاط دنیا در جریان است. چقدر این جنگها به بقأ ما لطمه میزنند موضوع بحث دیگریست

Humanity

We have heard of many definitions as to what makes human being different from animals. The oldest definition was that people could think and animals did everything based on their instinct or genetic reactions. This is proven to be a wrong distinction since it is evident that animals go through a thinking process as people do. This does not need any proof or discussion as archives of National Geography or other mediums show this fact clearly. Chimps are closest animals to human in intelligence, followed by dolphins and parrots. There are many documented records as to some animals’ understanding of human language. Another differentiation made is that humans have emotions and can comprehend and evaluate their feelings, but animals’ emotions are again based on their natural instinct. Observing animal kingdom and the way they live in a family or herd, the affection they give each other is very much comparable to human feelings, compassion, and altruism. The famous clip of the wild cat killing the mother monkey and tending to her baby (whom the cat discovered after killing the mother) has been viewed by millions. Other differentiations such as “man is a talking animal” or “humans use tools” have been proven to be false. Checking all the definitions, from religious point of view (human beings are different from animals because of their soul and spirituality), to the way human and beasts cope with each other and with nature (animals’ protection of family members and their use of shelter and tools) we realize that it is difficult to make a clear cut, distinctive, and at the same time comprehensive distinction between man and animal. In another words, it makes it very hard to draw a line that absolutely separates human from animals. Some of the human finger prints or characteristics can be traced in some animals. Some animals have characteristics that are unique to them as well; such as flying, cute vision or sensitive hearing, camouflaging, communicating through waves, and hundreds of other examples that make animals superior to human. As our branched out ancestors and great grand cousins separated from us and left in the wild for thousand of years, animals have the instinct and the intuition necessary for their survival, which we are lacking. According to the “survival of the fittest” theory, animals have to protect themselves in their environment against nature and predators, so they develop such characteristics to help them survive. At the same time, they are missing some of our abilities that we have excelled throughout ages. We are however, always astonished by the similarities. There are animals that behave so similar to us in some respects, that make us amazed. The similarities between chimps and human, the intelligence of marine mammals such as Wales, the affection of household pets, are all stories we have seen and heard over and over. We witness such advanced knowledge, thinking, and intuition in some species that makes us astounded. What Darwin witnessed in Galapagos Islands is the best guide to study evolutionary supremacy of all creatures and their abilities in coping with their environment, recorded in his remarkable work “The Origin of Species”.





We humans can think abstract, and this has not been witnessed in animals yet. There are some drawings on the cave walls belonging to early human times that reflect creative mind of the artist. All our innovations stem from a picture made in the mind, an imagination. This may be the only distinction between human and animal. However, as far as the intelligence is concerned, we may make the distinction between human and animals by the rate of the intelligence and the method our thoughts are progressed. What measures intelligence is the way an individual remembers the past and speculates future. When a tiger moves in a posture that makes him look as if he is attacking (tightening his shoulders muscles and scratching the ground with his paws and snarling at a rival tiger) he is making future plans based on his experience. He foresees that the other tiger is about to attack. In order to prevent the other tiger from attacking, he shapes his body in a posture to appear more powerful than the other beast in order to scare him away. We could say it to be an instinct. If it is an instinct, it is based on many years of experience in an evolutionary process. When we sand bag a riverbank, we are predicting that the river would rise and therefore, we try to prevent the water from destroying the embankment. The vision of future is actually based on the past experience. Therefore, knowledge of history is a precursor to a good vision. More intelligent species are the ones who can learn from the past by reviewing the history, and organizing ideas in order to plan the future. These three steps are essential for advancement. Human is superior to animals because of the millions of years of evolutionary process in acquiring vast amount of knowledge, some of which are recorded and accessible, and applying that knowledge in order to satisfy his/er curiosity of who s/he is. If we perceive that each one of us is as a result of an accident, meaning that in the time of the conception many factors helped us, we will realize how lucky we are to have this gift of life which enables us to experience a world that is phenomenally conceived like us. In every step of growing, many preventing factors (such as diseases) were not present in order for us to grow. On the other hand, in the case of human conception, many billions of sperms are not lucky and they do not make it into life. In the case of human evolution, there may have been many other instances of the evolution of living things (such as us earthlings!) processes that was not conceived, which we may call randomness or lack of luck, among other factors. With this knowledge, we may excel our specie by inventing and creating ways to assist and advance each other (environment and other species as well; at least for the sake of self preservation), instead of destroying one another through wars, the calamity we are expanding all over the world today. How much this attitude of war and hurting others hinders our survival, is a different subject!