ریشه های زن ستیزی به سالیان
دراز و ورای مرزهای ایران برمیگردد و میتوان در صفحات تاریخ رد پای آنرا یافت. رژیمهای
اقتدارگرا و دیسپُت بیش از سایر رژیمها و به منظور تسلط بیشتر بر جامعه حاکم، تضادهای
آن جامعه از جمله تضادهای قومی، مذهبی، و جنسی را پر رنگ تر و به اختلافات ناشی از
آن دامن میزنند. زمانیکه رژیم بطور علنی و با شمشیر برهنه به یکی از این گروهها حمله
میکند، عکسالعمل گروهِ آسیب دیده مبارزهٔ آرام و فرسایشی، و در عین حال ممتد است.
زنانی که برای نزدیک به چهار
دهه با وجود قوانین متعدد و به انحائ گوناگون از طرف رژیم تحقیر شده اند، با مبارزه
و تلاش پیگیر سعی در آن دارند که بتوانند از طرق دیگر جبران مافات کنند. یکی از این
طرق ارتقائ از نردبان ترقی در کلیه امور سیاسی، حقوقی، فرهنگی، ورزشی و علمی است.
نمونه های آن بسیار و پراکنده است. معدودی از این زنان، مثل شیرین عبادی، به مقامی
از پیروزی جهانی میرسند که باعث افتخار زنان سرزمین خود، و شرمساری رژیم زن ستیز میشوند.
آخرین نمونه درخشش زنان پیشتاز سرزمین ما مریم میرزاخانی است که در چنین رژیمی رشد
یافته، و نخستین زنی است که مدال علمی فیلدز را نصیب خود کرده است.