اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Tuesday, November 30, 2010

دولت عرفی، لائیک، لائیسیته، سکولاریزم

با توجه به حکومت ولائی و رژیم اسلامی و ولایت فقیه در ایران، گفت و شنود در تایید و رد چنین نظامی بسیار است. اصولا بحث بر این است که آیا باید حکومت بر اساس یک نظام عرفی یا لائیک باشد، یعنی‌ نظام لائیسیته و سکولاریزم را بر قرار کند، یا دولتی مذهبی‌ باشد و مذهب خاصی‌ را به عنوان سر لوحه نظام خود قرار دهد. چون واژه های سکولار و سکولاریزم بیشتر به کار میروند، به تعریف‌ سکولاریزم میپردازیم. سکولاریزم در فرهنگ وبستر چنین معنی شده است: بی‌ تفاوتی‌ به، یا عدم پذیرش یا حذف، مذهب و ملاحظات مذهبی‌. فرهنگ معین سکولاریزم را: “نظریه ای مبتنی بر جدایی سیاست از دین” تعریف کرده است. این واژه برای اولین بار توسط جرج هلیک، یک نویسنده انگلیسی‌، در سال 1846 عنوان شد

Thursday, November 25, 2010

Democracy In Iran

For years, we have been looking for an answer to the question of democracy in Iran. Some think that lack of democracy in Iran is due to a lack of historical awareness, and that people do not attempt to learn their historical past. Some blame it on our complacent character and over-hospitable culture. Many blame it on religions. International imperialism is a factor keeping democracy out of reach, as some claim. Our society, like any other struggling society, is consisted of ideologues who discuss such trends, self preserving group who only think of their own benefits, ruffians and villains who work for dictators, and uneducated who easily fall into any ideological traps. Nevertheless, there is always a small and dedicated group who spare their lives for the sake of freedom and democracy. In some historical moments, number of such people increases to a level that brings about an uprising against dictators, despots, and power mongers. To ensure that an uprising or revolution would not be misdirected and stolen from people again, as it was in 1978, and in order to clear the way for such dedicated nobles, it is essential to analyze each of the above views.

Tuesday, November 9, 2010

دموکراسی در ایران- پایان

سالهاست که ما به دنبال پاسخی برای این پرسش هستیم که چگونه میتوانیم از دست استبداد رهائی پیدا کنیم. گروهی باور دارند که ما حافظهٔ تاریخی‌ نداشته و از آنچه در طی قرون و اعصار بر سرمان رفته است آگاهی‌ نداریم، و تلاشی هم برای خود آگاهی‌ نمی‌کنیم. عدهٔ دیگری فرهنگ میهمان پرستی‌ ما را سرزنش میکنند که در نتیجه آن به راحتی‌ تحت انقیاد دیکتاتور ها قرار میگیریم. بعضی مذهب را دلیل عقب ماندگی و جهل ما میدانند. پاره‌ای موقعیت جغرافیائی و سیستم ژئو فیزیکی‌ یا زمین و آب و هوا را مقصر میدانند. گروهی دیگر تسلط امپریالیست های شرقی‌ و غربی بر کشور ما را دلیل میاورند. بعضی اختلاط نژادی ما را با نژاد های پست تر عنوان میکنند. در اینجا، به طور گذرا به تک تک این عوامل که در گفتار های پیشین مستقلاً مورد بحث قرار گرفته ا‌ند، اشاره میشود