انتخابات دو هفته پیش توسط بسیاری
از ناظران به عنوان یک "کودتای سیاسی" در برابر عناصر جناح راست رژیم (به رهبری خامنه ای)
مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اگر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ادامه "
جنبش مشروطه" و "ملی شدن صنعت نفت" بود، این انتخابات قطعا تداوم دستبرد
انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ توسط خامنه ای و احمدی نژاد (و
یا نتیجه آن) بود. رویدادهای پس از انتخابات چهار سال پیش ایران و جمعیت زیادی که خشم
خود را در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران (و شهرهای بزرگ جهان) به نمایش گذاشتند،
حکایت از نیروی عظیمی است که مردم میتوانند با تکیه به آن، به جای تکیه بر عوامفریبان سیاسی ، سیاستمداران
دست نشانده، روشنفکران جیره خوار، و سران حزبی، به خواسته های خود دست یابند. به
نظر می رسد تنها راه ملت در دستیابی به دموکراسی پوپولیسم یا نیروی جمعیت، و ادامه
مبارزه بدون ترس از قربانی دادن به یک دولت استبدادی باشد. هر چه دولت تهاجمی تر و
خشنتر شود، مبارزه بی باکتر می شود. البته، مستبد این را بخوبی می داند، و در
برخی از مواقع مبارزه تبدیل به یک "منازعه" میشود. رهبران رژیمهائی که
در خدمت دولت های خارجی میباشند، مانند بسیاری از دیکتاتورهای خاورمیانه، میتوانند محل فرار احتمالی خود را تا حدی پیش بینی
کنند. (حداقل آنها به این امیدوارند). قدرت آنها را نیز می توان سهلتر از کسانی که
هم از داخل و هم از خارج مورد تنفر هستند شکست. سرنوشت قذافی و اسد به روشنی توسط
رهبر ایران و حامیان او قابل درک است. جیمی کارتر در مجموعه ای از یادداشت های ریاست
جمهوری خود (خاطرات کاخ سفید، فرار، استراوس و ژیرو، اجازه انتشار سال ۲۰۱۰ توسط جیمی
کارتر) نوشت: “سازمان سیا تجزیه و تحلیلی
از مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران در اختیارم گذاشت. شاه در مورد اینکه چگونه به
روند دموکراسی و یک جامعه آزاد برسد از من نظر خواست. او گروههای قدرتمندی را از
خود بیگانه کرده است: رهبران مذهبی؛ جناح راست که مخالف هر
گونه تغییری هستند؛ چپ رادیکال، که برخی از آنها کمونیست هستند؛ و طبقه متوسط جدید
ایران که در حین اینکه ثروتمند میباشند، هیچ نقشی در سیاستهای کشور ندارند."(ص
۲۵۵)" شاه نگرانی عمیق خود را در مورد براه اندازی دولت موقت، دولت نظامی،
یا شاید حتی کناره گیری ابراز داشت. ما او را تشویق به ماندن در قدرت کردیم و
اینکه روی پشتیبانی ما حساب کند."(ص ۲۵۷)"
تشویق به ماندن در قدرت و پشتیبانی آمریکا" قولی بود که شاه به آن اطمینان نکرد.
حتی در وقایع کودتای ۱۳۳۲، سازمان سیا مجبور شد که به منظور موفق شدن، مستقل از شاه
عمل کند. خامنه ای و اراذل و اوباش او بخوبی می دانند که استقرار و ادامه حیات آنها
بستگی به ادامه ظلم و ستم و بی امان دارد ، و هر گونه کوتاهی به نفع مردم سقوط آنها
را تضمین میکند. حوادث اخیر در مصر و در تونس نتیجه خشم وهمبستگی گروهی مردم این دو
کشور، علاوه بر کوتاهی مستبدین در ادامه خشونت
بود. بسیج مردم پشت سر یک رهبر، که گر چه ممکن است انتخاب نهایی نباشد، اما
به منظور یافتن فرصتی در ادامه جنبش، میتواند
راه دیگری را رهنمون کند. این هدف، در انتخابات ایران در دو هفته پیش به دست آمد. در
انتخابات چهار سال پیش، موسوی و کروبی نتوانستند از کودتای سال ۱۳۳۲ علیه مصدق پند گرفته،
و از قدرت توده و حمایت آنها در مواقع حساس استفاده کنند. ولی مردم با تجربه از انتخابات
چهار سال پیش، رأی نهائی خود را به صندوقها ریختند.