این روزها به مناسبت فرا رسیدنِ نوروز، مثلِ هر سال شور و شوق زیادی به چشم خورد. ایرانیانِ خارج از کشور در فکر هستند که به کدام میهمانی یا رستوران یا کاباره بروند. ایرانیان درون مرزی اگر جوان باشند در تهیّه مقدمات چهار شنبه سوری برای مقابله با رژیم هستند. مسّنترها هم طبق همیشه در تلاشِ معاش هستند، و تهیّهٔ خوراک و پوشاکِ نوروز. تمیز کردنِ خانه و محّلِ کار هم در دستورِ عمل است. بعضیها هم دوست دارند بدانند نوروز از کجا آمده و تاریخچهٔ آن چیست، بخصوص که امسال در سازمان ملل نوروز به عنوان یک جشن ملّیِ ایرانی ثبت شده است
اینروزها قدمتِ نوروز تحقیق میشود. در رابطه اینکه آیا نوروز یک جشن ایرانی یا یک جشن پارسی است در اینترنت مطرح شده است. نخست باید دید که منظورمان از گفتنِ ایرانی چیست و منظورمان از فارسی (یا صحیحتر پارسی) چیست. ایرانیهای مقیم آمریکا اصولا خود را پارسی (پِرژِن) معرفی میکنند. روزی یک آمریکای پرسید چه ملّیتی داری؟ پاسخ دادم پارسی، یا پِرژِن. او که بنظر میرسید که تا حدّی در مورد ایرانیان آگاهی داشت، با لحنی طعنه آمیز گفت؛ “حتماً منظورت این است که ایرانی هستی؟” اصرار کردم که من پارسی (پِرژِن) هستم. پرسید فرقش چیست. از او پرسیدم که وقتی کلمهٔ پارسی (پِرژِن) میشنود اولین چیزی که به ذهنش میرسد یا برایش متصّور میشود چیست. پاسخ داد؛ “گربهٔ پارسی”. گفتم؛ “دیگر چه چیزهائی؟ همه را بگو”. گفت؛ فرش، اتاقِ فارسی (بعضی هتلها اتاقی به این اسم دارند)، امپراطوری، مینیاتور، خلیج فارس، شاعران، خرابههای باستانی، صنایع دستی.” سپس از او پرسیدم که بگوید از کلمهٔ ایران چه چیزی به ذهنش میرسد. گفت؛ “انقلاب، مُلّا، انرژیِ هستهای، اسلام، تروریسم، جنگ با عراق، شکنجه، بسیج، تظاهراتِ خونین،…” حرفش را قطع کردم و گفتم؛ “کافیست، فقط به جوابهایت به هر سوال فکر کن خواهی فهمید چرا من خودم را پارسی معرفی میکنم نه ایرانی!” این مثال را از این جهت زدم که برداشت از دو کلمهٔ متشابه در معنا میتواند دو عکسالعملِ کاملاً مخالف را، بسته به موقعیت زمانیشان، تولید کند. از نظر تاریخی در زمانهای ایران باستان، جغرافیای ممالک منحصر بود به مرکز فرماندهیِ حکمرانان. به عنوان مثال کسی که در زمانِ پادشاهیِ کورش در سیستان زندگی میکرد (که در آن زمان درنگیانا نامیده میشد) نمیگفت که من ایرانی هستم بلکه میگفت که من از مملکت درنگیانا هستم. کسانی هم که در خارج از ایران زندگی میکردند موقع خطاب به این خطّه آنرا “مقّر پادشاهی کورش” مینامیدند. شاهان خودشان با توجه به نژادشان (فرضاً آریائی) خطّهٔ فرماندهی خود را نیز به همان نام صدا میزدند. به عنوان مثال، تخت جمشید (اسمی که امروزه بدان اطلاق میشود) در زمان اسکندر پرسپولیس (شهر پارسها) خوانده میشد. افرادی که در حیطهٔ این امپراطوری زندگی میکردند سالیانِ سال پارسی خوانده میشدند، که در زبان انگلیسی تبدیل شده است به پِرژِن. تا زمان رضا شاه ایران را پارس (که معّرب آن فارس میشود) میخواندند. رضا شاه به دلایلی که در این مبحث نمیگنجد، نام کشورِ تحت سُلطهاش را به ایران تغییر داد. بنا بر این استدلال، نوروز را میتوان هم یک روزِ پارسی و هم یک روزِ ایرانی نامید. با توجه به اینکه قدمتِ دینِ زرتشتی ممکن است به سالهای قبل از امپراطوری ایران برسد، و چون بسیاری از سنن و روشهای زرتشتی سابقهٔ طولانیتری دارند، این جشن میتواند قبل از حکومتهای ایرانی، و یا به زمانی برسد که هنوز نژاد آریائی از جنوب روسیه به فلات ایران کوچ نکرده بود. بنا بر این نوروز ممکن است نه پارسی باشد و نه ایرانی! گر چه نوروز تنها سال نوی در دنیاست که در اول بهار است، ولی تشابه رسوم این جشن با اعیاد سایر کشورها مثل کریستمس، تنکسگیوینگ، و عید پاک (سبزه، تخم مرغِ رنگ کرده، پیکنیک، درخت سبز، شیرینی، و بسیاری مراسم دیگر) نشانهٔ این است که ریشهٔ همهٔ این جشنها یکی بوده است (که بعضی معتقد هستند که ریشهٔ همه در میترائیسم یا مهر پرستی است)
مراسم چهار شنبه سوری و نوروز در بسیاری از تارنماها تشریح شدهاند و احتیاجی به تکرار آن نیست. برای مطالعهٔ در مورد نوروز میتوانید به ویکیپدیا و یا تارنماهای زیر مراجعه کنید http://en.wikipedia.org/wiki/Nowruz,
ویدئوهای زیر هم در مورد نوروز قابل توجه هستندhttp://www.youtube.com/watch?v=i8ItwInRTVs, http://www.youtube.com/watch?v=sbOMxGyX_Qg&feature=related
در مورد چهار شنبه سوری میتوان به تارنماهای زیر مراجعه کرد
http://www.youtube.com/watch?v=UPfSTBZxTMc, http://english-learners.com/tag/what-people-do-is-chahar-shanbeh-soori
نوروز یکی از جشنهائی است که در چند کشورِ اطراف ایران برگذار میشود. جمهوری اسلامی تلاش بسیار کرده است که این جشن را مُلغی کند ولی نتوانسته است، چرا که یکی از خونبار ترین تهاجمات به ایران که با فرهنگ و روش زندگی ما سرِ جنگ داشت، یعنی حملهٔ تازیها، نتوانست این جشن را از بین ببرَد، گر چه جشنهای بسیاری را نابود کردند. تهاجماتِ متعّددِ دیگر به کشورمان این جشن را پربار تر کردند. اگر بتوانیم همیشه با پیام نوروز زندگی کنیم و فقط به فکر شادی، درستی، نیکی، و سه اندرزِ زردشت باشیم، اوتوپیای غربی یا مدینهٔ فاضلهٔ افلاطون را به دست آوردهایم. نوروزتان پیروز باد، هر روزتان نوروز باد