مادربزرگهای من زندگی کاملاً متفاوتی داشتند، با این حال هر دو بیش از صد سال عمر کردند


چطور؟
این عکس هر آنچه را که در مورد طول عمر به ما گفته شده به چالش میکشد. این تصاویر از مادربزرگهایم، هر دو بالای ۷۰ سال، در یک جمع خانوادگی است. در یک طرف، مادربزرگ روث سرزندگی همیشگی خود را میتاباند، لبخند درخشان، لباسی که همه را تحت تأثیر قرار میدهد، سرشار از انرژی کسی که هزاران دوست، شوهری عاشق و سرگرمیهای بیشماری مانند پخت و پز، خیاطی، باغبانی، و کار داوطلبانه داشت. در کنارش مادربزرگ شارلوت ایستاده است، با چهرهای خسته و غیرقابل انکار. واضح است که او ترجیح میدهد هر جای دیگری باشد. زنی ترسو و مذهبی با سابقهای از فقدان عمیق، بار دنیا را مانند زرهی به دوش میکشید و به ندرت از آپارتمان تاریکی که خانهاش مینامید، دور میشد.ا
دو مادربزرگ، دو رویکرد کاملاً متفاوت به زندگی. روث که شیفتهی سلامتی بود، در کلاسهای ایروبیک شرکت میکرد، خواب را در اولویت قرار میداد و به نظر میرسید که واقعاً از آب هویج لذت میبرد. در مقابل، شارلوت، جگر خرد شدهاش را با چربی مرغ پر میکرد، علاوه بر شکلات انواع و اقسام تنقلات میخورد و بعدازظهرها را روی مبل راحتیاش میگذراند و سریال «جهان میچرخد» را تماشا میکرد. با وجود مسیرهای متفاوتشان، روث و شارلوت هر دو تا ۱۰۴ سالگی عمر کردند. هیچکدام دچار زوال عقل، سرطان، بیماری قلبی یا دیابت نشدند. در هر دو مورد، علت مرگ صرفاً «سن» ذکر شده بود.ا
سالها، خانوادهی من به یک روایت مرتب و منظم پایبند بودند: مادربزرگ روث همه چیز را «درست» انجام میداد، در حالی که شارلوت به نحوی علیرغم میل خودش زنده ماند. با این حال، هر دو مسیر جواب دادند. پس چه چیزی واقعاً آنها را تا اینجا پیش برده بود؟ آیا پشتکار، زیستشناسی، همترازی ستارگان - یا چیزی که علم هنوز توضیح نداده است؟ جایی در لابهلای داستانهای عمیقاً فردی آنها، پاسخ غیرقابلپیشبینی بودن زیبا و آزاردهندهی زندگی نهفته است.ا
ما ارکان معمول طول عمر را میشناسیم: ژنها، رژیم غذایی، خواب، ورزش، ارتباط، هدف. اما در سالهای اخیر، محققان نیروهای ظریفتر و ناملموستری را کشف کردهاند، تابآوریِ ساختهشده در تحمل سختیها و مشقّات، قدرتِ پایدارِ عشق، قدرتِ لنگرِ ایمان، و تأثیر شگفتانگیزِ وظیفهشناسی که عامل افزایش دهندهٔ طول عمرِ نیز میباشد.ا
همانطور که نظریههای قدیمی و جدید در مورد طول عمر را بررسی کردهام، به این نتیجه رسیدهام که زندگی مادربزرگهایم را نه به عنوان دو روی متضاد، بلکه به عنوان دو روی یک حقیقت پیچیده میبینم، حقیقتی که خرد متعارف و حتی فرضیات خانوادهام را در مورد آنچه نه تنها برای زندگی طولانی، بلکه برای زندگی خوب لازم است، به چالش میکشد.ا
بخش اول
آنچه فکر میکردیم میدانیم
برای دههها، علم پیری ساده به نظر میرسید: سبزیجات بخورید. قدمهایتان را محکم بردارید. از سیگار کشیدن پرهیز کنید. سرگرمیای پیدا کنید که چتربازی نباشد. و خب شاید در خانوادهای متولد شوید که اقوامشان نود یا صد سال عمر کردهاند. اینها مدتهاست که نشانههای پیری کامل هستند، که در کمپینهای بهداشت عمومی تکرار میشوند و توسط صدسالههایی که مشتاق به اشتراک گذاشتن اسرار خود با با برنامهریزان رادیوئی و تلویزیونی هستند، تکرار میشوند. برنامههائی که مرتب تکرار میکنند که، کارهای درست را انجام دهید و شما هم میتوانید از یک زندگی ماندگار و شکوفا لذت ببرید. این منطق پشت پدیدههای متفاوتی بود که به نظر میرسید که برنامهریزان آنها اسرار جوانی ابدی را از طریق رژیمهای غذایی گیاهی، حرکت مکرر، گذراندن وقت در طبیعت و جوامع صمیمی کشف کرده بودند. محققان به مکانهایی مانند ساردینیا، اوکیناوا، ژاپن و لوما لیندا، کالیفرنیا، هجوم آوردند تا درسهای «پیرترین افراد مسن» را استخراج کنند.ا
در ابتدا افکار ما در حدی که در بالا ذکر شد دور میزد. سپس، سال گذشته، محقق سائول نیومن، از دانشگاه کالج لندن، دادههای مربوط به هشتاد درصد از افراد بالای صد و ده سال در جهان را پیگیری کرد و دریافت که تعداد بسیار کمی از آنها شناسنامه دارند. تناقضات در ثبت سوابق، نظریههای مختلف آنچه را که در ایالات متحده، انگلستان، ایتالیا، فرانسه و ژاپن "منطقهٔ آبی" نامگذاری شده بود به زیر پرسش برد. بررسی دولت ژاپن به این نتیجه رسید که دویست و سی هزار نفر از صدسالههای این کشور «گمشده، خیالی، اشتباهات دفتری یا مرده» بودهاند. این به این معنی نیست که علم منطقه آبی پوچ است. یک رژیم غذایی مغذی، ورزش و اجتماع میتواند به شما کمک کند تا شمعهای تولد بیشتری داشته باشید. اما هیچ فرمول یکسانی برای همه وجود ندارد. طبق یک بررسی در سال ۲۰۲۱ در مجله "علوم"، هیچیک از روشهای غذائی ضد پیری محبوب، چه روزهداری متناوب و چه رژیمهای کتوژنیک، سالهای اضافی عمر را در سر میز شام تضمین نمیکنند. حتی مفهوم رایج برداشتن ده هزار قدم در روز نیز با بررسی دقیق مطابقت ندارد. یک متاآنالیز اخیر از مطالعات نشان داده است که افراد بالای شصت سال بیشترین سود را از پیادهروی بین شش تا هشت هزار قدم در روز میبرند.ا
نیر بارزیلایی، محقق طول عمر در کالج پزشکی آلبرت انیشتین، میگوید: «علم پیر شدن، مسئلهای است که نمیتوان آن را به راحتی پیدا کرد، بنابراین جای تعجب نیست که برخی از نتایج کمی اغراقآمیز باشند.» او به طور گسترده زندگی افراد مسن را مطالعه کرده است.آنچه بارزیلایی در میان صدسالههای خود یافت، هم تعجبآور و هم خلاف شهود است. او میگوید: «نیمی از آنها اضافه وزن یا چاقی داشتند، نیمی سیگاری بودند، بسیاری به ندرت ورزش میکردند و تعداد بسیار کمی از آنها به ویژه در مورد آنچه میخوردند، مراقب بودند.» با این حال، آنها به طرز چشمگیری سالم ماندند و تنها نیمی از موارد ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی در آنها مشاهده شد.ا
این یک مدرک دیگر است که به یک معما اشاره میکند: هرچه بیشتر در مورد طول عمر بدانیم، کمتر میتوانیم به فرضیات قدیمی پایبند باشیم. به عنوان مثال، یک مطالعه اخیر روی دوقلوهای همسان در فنلاند نشان داد که اگرچه ورزش با افزایش سن برای ما مفید است، اما ممکن است زندگی طولانیتری را تضمین نکند. این تحقیق نشان داد که بله، افرادی که به طور متوسط ورزش میکنند از نظر بیولوژیکی جوانتر از کسانی هستند که اصلاً ورزش نمیکنند. اما افرادی که به طور متوسط ورزش میکنند نیز به نوعی از نظر بیولوژیکی جوانتر از کسانی هستند که زیاد ورزش میکنند. مطالعه دیگری نشان داد که افراد با کمی اضافه وزن ممکن است بیشتر از همتایان دارای وزن طبیعی، کم وزن و چاق خود عمر کنند.ا
آیا عادت شکلات خوردن مادربزرگ شارلوت به او در دوران پیری برتری میداد؟ احتمالاً نه. نوشیدن گاه به گاه مادربزرگ روث هم کمکی نمیکرد. در حالی که زمانی شراب قرمز در حد اعتدال به عنوان مرهمی در برابر زمان تبلیغ میشد، یک تحلیل جامع در سال گذشته از یکصد و هفت مطالعه که چهار دهه را در بر میگرفت، نشان داد که هیچ مقدار الکل واقعاً برای بدن یا مغز در حال پیر شدن بیخطر نیست. مشروبات الکلی چقدر مضر است؟ فقط دو نوشیدنی در هفته میتواند به طور متوسط تقریباً یک هفته از عمر شما را کم کند. هفت نوشیدنی در هفته میتواند دو ماه و نیم از عمر شما کم کند.ا
تفکر کامل در مورد پیری، در مورد مکملهای محبوب نیز به همان اندازه هشدار دهنده است. تمام آن هیاهو در مورد آنتیاکسیدانهای قرصی که بدن ما را از سمومی به نام رادیکالهای آزاد که سلولهای ما را پیر میکنند، خلاص میکنند؟ تحقیقات جدید نشان میدهد که این مکملها، مانند ویتامین ای بتاکروتن، و اقسام دیگر هیچ فایده قابل توجهی ندارند، و حتّی ممکن است عوارض جانبی منفی ایجاد کنند.ا
همین داستان در مورد رژیمهای رادیکالتر نیز وجود دارد، مانند رژیمهایی که توسط بایوهکرهای ثروتمند دره سیلیکان در کالیفرنیا گرفته میشود و پیری را به عنوان بیماری دیگری برای درمان یا حداقل کند شدن میبینند. اما پیری چیزی نیست که بتوان آن را کدگذاری کرد. حتّی تزریق پلاسما بین سنین شانزده و بیست و پنج را دولت ممنوع کرده است را دولت ممنوع کرده است، درمانی که به عنوان تزریق خون جوان شناخته شده است، نمیتواند زمان را برای یک فرد پنجاه یا شصت یا هفتاد ساله به عقب بازگرداند.ا
اگر روح بازمانده مادربزرگ شارلوت او را در چالشهای زندگی هدایت میکرد، عشق بود که به سفر قابل توجه مادربزرگ روث سوخترسانی کرد.ا
حقه بازی، حقه بازی است، این وظیفهٔ خریدار است که مراقب باشد. توماس پرلز، مدیر مطالعات مربوط به صدسالههای نیوانگلند در دانشگاه بوستون که از سال ۱۹۹۵ زندگی افراد مسن را پیگیری میکرده است، میگوید: «هر ساله، شخصی چیزی میفروشد با این ادعا که آن چیز میتواند روند پیری را معکوس کند. باور کنید که همهٔ اینها مبتنی بر علم بیهویت یا بیارزش است. اگر یک درمان ضد پیری به شما ارائه میشود که نه تنها در نشریات پزشکی دیده نشده، بلکه در مورد آن بحثی به عمل نیامده، و آزمایشات بالینی مثبتی بر آن صورت نگرفته است، تا حد امکان از آن درمان دوری کنید.»ا
تحقیقات زیادی همچنان غیرقابل انکار هستند. ما میدانیم افرادی که سیگار را ترک میکنند یا هرگز سیگار نکشیدهاند، خطر مرگ زودرس کمتری نسبت به افرادی که سیگار میکشند دارند. مطالعه پس از مطالعه مزایای خواب با کیفیت، که البته هفت تا هشت ساعت در شب همچنان استاندارد است، را برای سلامت شناختی و کنترل بیماری برجسته میکند. در مورد مزایای کاهش خطر و تقویت روابط، هیچ یک از مادربزرگهای من جسور نبودند، و هر دو از ازدواجهای طویلالمدت برخوردار بودند، که این ازدواجها آنها را ایمن و پایدار نگاه میداشت. وبا این حال، اگر فهرستی از عادات سالم دوران پیری تهیه کنم، شارلوت و روث هیچکدام از فرضیهٔ سخن شنوی، و نه تقلید عادت، پیروی میکردند. با این حال، هیچیک در طول عمر خود بینقص نبود.ا
اما چه کسی، به خصوص در طول عمر طولانیاش، کامل است؟ مسنترین فردی که پرلز تا به حال ملاقات کرده، سارا کناوس، یکی از شرکت کنندگان در مطالعهٔ او بود. کناوس که در سال ۱۸۸۰ در منطقه زغالسنگ پنسیلوانیا متولد شد، تا زمانی که ضعف بینایی و ضعفش او را به خانه سالمندان کشاند، در سن ۱۱۱ سالگی، مستقل زندگی میکرد. او حتی در حالی که از زندگیای لذت میبرد که برخلاف همه انتظارات بود، از .
بود»، اما هیچکدام از اینها مهم نبود. کناوس ۱۱۹ پرلز به یاد میآورد: «او عاشق شیرینیجات، مانند کیک شکلاتی، بود و از سبزیجات سبز متنفر سال عمر کرد، که این او را به سومین فرد مسّن تایید شده در تاریخ تبدیل کرد.ا
اما چه کسی، به خصوص در طول عمر طولانیاش، کامل است؟ مسنترین فردی که پرلز تا به حال ملاقات کرده، سارا کناوس، یکی از شرکت کنندگان در مطالعهٔ او بود. کناوس که در سال هزار و هشتصد و هشتاد در منطقه زغالسنگ پنسیلوانیا متولد شد، تا زمانی که ضعف بینایی و ضعفش او را به خانه سالمندان کشاند، در سن صد و یازده سالگی، مستقل زندگی میکرد. او حتّی در حالی که از زندگی-ای لذت میبرد که برخلاف همهٔ انتظارت بود، از پرلز به یاد میآورد: «او عاشق شیرینیجات، مانند کیک شکلاتی، بود و از سبزیجات سبز متنفر بود.» اما هیچکدام از اینها مهم نبود. کناوس یکصد و نوزده سال عمر کرد، که این او را به سومین فرد مسّن تایید شده در تاریخ تبدیل کرد.ا
زندگی طولانی به اندازه کناوس، یا حتی مادربزرگهای من، با میانبرها یا راهحلهای ساده اتفاق نیفتاد. پرلز میگوید: «نکتهٔ شگفتانگیز این است که به بخش قابل توجهی از آمریکاییها اکنون این فرصت را دارند که به اواخر دهه نود و صد سالگی خود برسند. با عادت سالمتر و راههای جدید برای به تأخیر انداختن بیماریها و ناتوانیهای مرتبط با سن، وضعیت بسیار بیشتر شبیه به این میشود که هرچه پیرتر میشوید، سالمتر بودهاید».ا
بخش دوم
اسرار جدید پیری
وقتی مادربزرگهای من در دهه ۱۹۵۰ زنان جوانتری بودند، رسیدن به صد سالگی نادر بود و فقط حدود دو هزار و سیصد آمریکایی هر سال به این نقطه عطف میرسیدند. مادربزرگ شارلوت و مادربزرگ روث زنده ماندند تا این تغییر چشمگیر را ببینند. سال گذشته، بیش از یکصد و یک هزار آمریکایی صدمین سالگرد تولد خود را جشن گرفتند و انتظار میرود تا سال ۲۰۵۴ این تعداد به حدود چهار صد و بیست و دو هزار نفر افزایش یابد. این تغییر بخشی از یک موج گستردهتر است: در حال حاضر، شصت و دو میلیون آمریکایی، یعنی هیجده درصد از ما، شصت و پنج سال و بالاتر دارند. تا سال ۲۰۵۴، این گروه به هشتاد و چهار میلیون نفر، تقریباً یک چهارم جمعیت، خواهد رسید.ا
اما نکتهی جالب اینجاست: در حالی که تعداد بیشتری از ما بیش از هر زمان دیگری عمر میکنیم، دلایل آن دقیقاً آن چیزی نیست که انتظار دارید. دانشمندانی که در حال مطالعهی افراد با طول عمر بالا هستند، عوامل شگفتانگیزی را کشف کردهاند که فراتر از توصیههای معمول است. این سه کلید پنهان، اطلاعات عمیقتری در مورد چگونگی رشد انسانها در سالهای پایانی عمرشان به ما میدهند.ا
تابآوری
تحقیقات جدید نشان میدهد که افراد با استقامت ذهنی، به ویژه زنان، عمر طولانیتری دارند. دانشمندان سال گذشته با بررسی بیش از ده هزار آمریکایی مسنتر، دریافتند که احتمال مرگ افراد با استقامت ذهنی بالا، در یک دوره ده ساله، که تحت فشار و وقتی اوضاع سخت میشود آرام میمانند و به تلاش ادامه میدهند و احساس میکنند زندگیشان هدف دارد، نصف احتمال مرگ افراد کمتحملتر است. به این موضوع فکر کنید. اگرچه ممکن است عوامل دیگری نیز در این امر دخیل باشند، یافتهها نشان میدهند که ایجاد استقامت ذهنی ممکن است به اندازه سلامت جسمی برای یک زندگی طولانی مهم باشد.ا
عموی بارزیلای، محقق طول عمر، که در صد و دو سالگی درگذشت، با چالشهایی روبرو شد که اکثر ما به سختی میتوانیم آنها را درک کنیم. او که از بازماندگان هولوکاست بود، پنج اردوگاه کار اجباری را تحمل کرد و با حداقل جیره غذایی و اراده محض زندگی میکرد. او دههها بعد به شوخی میگفت: «غذای کافی نبود، اما حداقل آلمانیها هزینه همه چیز را پرداخت کردند».ا
بارزیلای معتقد است که این آزمایشها صرفاً سختیهایی نبودند که عمویش از آنها جان سالم به در برده است. آنها در واقع ممکن است به او کمک کرده باشند تا عمر طولانیتری داشته باشد. در زیستشناسی، این مفهوم هورمسیس نامیده میشود، یا همانطور که ممکن است بدانید، «آنچه شما را نکشد، شما را قویتر میکند». این اندیشه احتمالا نخستین بار توسط فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، مطرح شد.ا
بارزیلای میگوید: «شما باید استرس را تحمل کنید تا ظرفیت خود را برای مقابله با عوامل استرسزای بزرگتر در آینده افزایش دهید».ا
در واقع این پدیده شباهت به این اصل دارد که میگوید که ورزش شدید باعث ایجاد التهاب موقت میشود، که در نهایت عضلات را تقویت کرده و استقامت را افزایش میدهد. هورمسیس نشان میدهد که زنده ماندن در موقعیتهای دشوار، مانند جنگ یا فقدان بزرگ، میتواند بدن را در پیری برای چالشهای دیگر آماده کند. بارزیلای میگوید: «بدن با تقویت دفاع خود با استرس سازگار میشود» و آن را نوعی «سختتر شدن» بیولوژیکی توصیف میکند که اغلب اثر بازمانده منتخب نامیده میشود.ا
این اثر ممکن است به توضیح این موضوع کمک کند که چرا برخی از گروههایی که به خاطر تحمل سختیهای سیستماتیک شناخته میشوند، مانند بازماندگان هولوکاست، جانبازان جنگ جهانی دوم و آمریکاییهای سیاهپوست مسن، اغلب تابآوری و طول عمر قابل توجهی از خود نشان میدهند. با وجود سختیهایی که به هر حال باید آنها را از پا درآورده باشد، آنها توانایی خارقالعادهای برای پیشرفت پیدا میکنند. مادربزرگم شارلوت، نمونه بارز یک بازمانده برگزیده بود. او هفت خواهر و برادرش را در هولوکاست از دست داد، ضربه روحی غیرقابل تصوری که هرگز درباره آن صحبت نکرد. این حادثه حتماً به او زخمهای عمیق و قدرتی پولادین بخشیده بود. عبور از تاریکترین لحظات زندگی، در او چنان تابآوری ایجاد کرده بود که هیچ سختی معمولی نمیتوانست آن را بشکند.ا
عشق
اگر روح بازمانده مادربزرگ شارلوت او را در چالشهای زندگی همراهی میکرد، این عشق بود که به سفر شگفتانگیز مادربزرگ روث سوخت رساند. او پس از فوت پدربزرگم، و پس از بیش از شصت سال زندگی مشترک فداکارانه با او، شادی و همراهی جدیدی یافت. در هشتاد و هفت سالگی، با هرمان، یک شیمیدان بازنشسته، آشنا شد و آنها پنج سال سعادتمند را با هم گذراندند. با دست در دست هم قدم زدن در ساحل، و حتی دیر رسیدن به عروسی من به دلیل شعر خواندن برای یکدیگر در اتاق هتلی که در آن اقامت گزیده بودند.ا
هیچ متخصص طب سالمندانی نمیتواند برای یک رابطه عاشقانه پرشور نسخه بنویسد، اما عشق همچنان سنگ بنای عموما نادیده گرفته شدهٔ پیری سالم است. ارتباطات اجتماعی قوی با پنجاه درصد شانس بیشتر برای زندگی طولانیتر مرتبط است. پیوند بین شما و اطرافیانتان ممکن است کلید نهایی پیری سالم باشد. در یک مطالعهٔ مشهور در دانشگاه هاروارد که اکنون هشتاد و شش سال است ادامه دارد، زندگی صدها هزار نفر در طول دههها پیگیری شده است. قابل توجهترین نتیجه آن؟ قویترین پیشبینیکننده پیری سالم، ثروت، جایگاه اجتماعی، و یا حتی سبک زندگی نیست. این کیفیت روابط شماست. یا همانطور که جورج وایلانت، مدیر سابق این مطالعه، بیان کرد: «لازمهٔ خوشبختی عشق است، نه کم و نه بیش».ا
به طور مشخص به نظر میرسد که رضایت زناشویی مانند یک آمپول تقویتکنندهٔ طول عمر عمل میکند. در میان افراد بالای هشتاد سال، کسانی که ازدواجهای موفقی داشتند گزارش دادند که خلق و خوی آنها حتی در روزهایی که درد جسمی بیشتری داشتند، همچنان ثابت و صلحآمیز بود. این مطالعه همچنین نشان داد که افرادی که در روابط گرم و حمایتی هستند، نسبت به افراد تنها، تمایل به زندگی طولانیتر و شادتری دارند. در واقع، تنهایی با افزایش سن میتواند به اندازه سیگار کشیدن یا اعتیاد به الکل برای سلامتی مضر باشد. در همین حال، افرادی که از حمایت اجتماعی قوی برخوردارند، با افزایش سن، زوال ذهنی کمتری را تجربه میکنند و کمتر احتمال دارد که در سیگار کشیدن یا نوشیدن زیادهروی کنند. مزایای روابط سالم صرفا عاطفی نیست، بلکه اِدراکی و شناختی نیز میباشد. نتایج این مطالعه نشان داد که زنانی که احساس دلبستگی ایمن به شریک زندگی خود داشتند، کمتر احتمال داشت که افسرده شوند، و شادی بیشتری را در روابط خود گزارش کردند. آنها حتی دو سال و نیم بعد در تستهای حافظه عملکرد بهتری نسبت به افرادی که پیوندهای ضعیفتری با عزیزان خود داشتند، گزارش دادند. رابطهٔ عاشقانهٔ مادر بزرگ روث در چند دهه، نتایج این یافتهها را به اثبات رساند. اما مادربزرگ شارلوت چطور، که بیشتر به یاد دارم تمام روز با پدربزرگم جر و بحث میکرد؟ معلوم شد که روابط خوب لازم نیست بینقص باشند، یا از نظر افراد خارجی بینقص به نظر برسند. برخی از زوجهای مورد مطالعه هاروارد، تا دهه هشتاد زندگیشان، روزانه با هم بحث میکردند. اما تا زمانی که احساس میکردند میتوانند در مواقع ضروری به یکدیگر تکیه کنند، به نظر نمیرسید که این مشاجرات روزمره به سلامت روان یا حافظه آنها آسیبی برساند.ا
ایمان
دهها سال مطالعهٔ تام کول در این رابطه بوده است که چه چیزی انسانها را در سالهای پایانی عمرشان سرپا نگاه میدارد. این خاخام که یکی از نویسندگان کتاب سالمندیِ آکسفورد نیز میباشد، عمر طولانی را از دریچهای متفاوت از سایر محققین میبیند. او استدلال میکند که فراتر از ژنتیک و سبک زندگی، چیزی اساسیتر وجود دارد، و آن قدرتِ باور است.ا
کول میگوید: «فکر نمیکنم بدون یک سیستم اعتقادی بتوانید تا سنین پیری زندگی کنید، چه این سیستم اعتقادی ایمان مذهبی باشد و چه صرفاً یک اعتقاد عمیق به اینکه فردا نویدبخش است.» او توضیح میدهد که این چارچوب اعتقادی، نوعی تابآوری معنوی ایجاد میکند، نیرویی درونی که به افراد کمک میکند تا در تاریکترین لحظات زندگی به جلو حرکت کنند. کول این موضوع را به ویژه در مورد بازماندگان هولوکاست و دیگران که با سختیهای شدید روبرو بودهاند، صادق یافته است. بسیاری از آنها لحظاتی از ارتباط عمیق را توصیف میکنند که چنان لحظاتی آنها را حفظ کرده است؛ مانند یک صدای راهنما، حضوری که از دیده پنهان است، و پدیدار شدن نور گرمی در زمانی که همه چیز از دست رفته به نظر میرسید.ا
علم نیز این موضوع را تأیید میکند. تحقیقات دانشگاه ایالتی اوهایو نشان داد که وابستگی مذهبی به تنهایی میتواند تا نه سال به عمر یک فرد اضافه کند. یک مطالعه جداگانه نشان داد زنانی که به طور منظم در مراسم مذهبی شرکت میکردند، تا سی و سه درصد میزان مرگ و میر کمتری داشتند. اما قدرت ایمان فراتر از دین است. آنچه مهم است اعتقاد به چیزی است که پر معنی باشد، و این چیز میتواند خانواده، جامعه، و یا ماموریت مشخص فردی باشد.ا
حال چه آنرا ایمان و یا خوشبینی بنامیم، این بین کسانی که عمر طولانی دارند دیده شده است. تحقیقات لوینا لی، روانشناس دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون، نشان میدهد افرادی که دیدگاه مثبتی داشتند، پنجاه تا هفتاد درصد بیشتر از گروههای خوشبین در مطالعه او، شانس رسیدن به سن هشتاد و پنج سالگی را داشتند. به همین ترتیب، کسانی که جنبههای مثبت پیری، مانند خرد انباشته شده و بلوغ عاطفی را میپذیرند، به طور متوسط ۷.۶ سال بیشتر از کسانی که این جنبهها را نمیپذیرند عمر میکنند. بکا لِوی، روانشناس سلامت عمومی دانشگاه ییل، دریافت که این افراد خوشبین از طریق مسیرهای متعددی به مزیت خود دست مییابند: آنها بیشتر ورزش میکنند، انتخابهای غذایی سالمتری دارند و سطوح پایینتری از التهاب مرتبط با استرس و تنش را در بدن خود نشان میدهند.ا
این مزایا، بازتابی از مزایایی است که در افراد بسیار وظیفهشناس دیده میشود، و نشان میدهد که دیدگاه ذهنی ما واقعیت فیزیکی ما را شکل میدهد. دبورا کادو، مدیر مرکز طول عمر دانشگاه استنفورد، این موضوع را در بیماران مسن خود مشاهده میکند. او مرتباً از آنها میپرسد که به چه چیزی مشتاق هستند و پاسخهای آنها نشان میدهد که چگونه این چشمانداز، آنها را به حرکت وامیدارد؛ مانند دیداری از نوههایشان، غذا خوردن با یک همسایه، و یا بازیهای دستجمعی با دوستان. کادو توضیح میدهد: «این لحظهها لنگری میشوند برای شتاب دادن زندگی به سمت جلو».ا
او درباره یک زن ۱۰۵ ساله که استخوان لَگَن این زن شکسته بود اما مصمم بود در عروسی نوهاش شرکت کند، برایم تعریف میکند. آن هدف واحد، آن باور به لحظهای در آینده، نه تنها بهبودی او، بلکه کل شبکه حمایتی خانوادهاش را نیز بسیج کرد. کادو میگوید: «قراری و یا هدفی پُرمعنی در تقویم، میتواند به معنای واقعیِ کلمه، روزهایی را به زندگی شما اضافه کند.»ا
هر دو مادربزرگ من اشکال مختلفی از این باور پایدارکننده زندگی را تجسم میکردند. روث برای «اهداف نزدیک» زندگی میکرد. او همیشه منتظر گردهمایی بعدی، تجربه سفر بعدی یا تعطیلات بعدی بود. شارلوت لنگر خود را در یک وابستگی وجدانی به آیینها یافت: تمیز کردن دقیق اجاق گاز، سه بار پیچیدن سالاد تخممرغ، و هرگز از دست ندادن وقت نماز. ایمان عمیق او به اینکه این اقدامات او و خانوادهاش را ایمن نگه میداشت، و «چشم بد» را از او دور نگه میداشت، به روزهای او شکل مثبتی میداد. اگرچه باورهای آنها اشکال مختلفی داشت، اما هر دو پایه معنویای را فراهم کردند که به آنها در اواخر زندگی معنا میبخشید.ا
بخش سوم
محدودیتهای سنی؟
پرلز، که مطالعهی صدسالگی نیوانگلند را اداره میکند، در وبسایت خود یک حسابگر عمر باقیمانده با عنوان «زندگی تا صد سالگی» دارد. این ماشینحساب چهل پرسش کوتاه در مورد سلامت و سابقهی خانوادگی میپرسد، سپس با توصیههائی برای تکثیر مدت عمر، تخمین میزند که چه مدت ممکن است زنده بمانید. زمانی که من آن را امتحان کردم، نتیجه نشان داد که باید انتظار داشته باشم تا صد و چهار سال زندگی کنم. اولین واکنش من چه بود ؟ «این شگفتانگیز است! درست مثل مادربزرگهایم.» واکنش دومم؟ «بهتر است شروع به پسانداز کنم».ا
حقیقت این است که حتی با وجود تمام ابزارها و دادههایی که در اختیار داریم، هنوز به طور کامل درک نمیکنیم که چه چیزی بین ما و اعدادی که در آن جداول ثبت شدهاند، قرار دارد. برخی از کارشناسان معتقدند که ما به یک حد طبیعی در طول عمر رسیدهایم. در ماه اکتبر، اس. جی اولشانسکی، محقق برجسته در دانشگاه ایلینوی، شیکاگو، نتیجه گرفت که در غیاب مداخلات مربوط به پیری، «تا زمانی که اکنون زندگی میکنیم، تقریباً تا زمانی است که قرار است زندگی کنیم.» مطالعه او پیشبینی میکند که حداکثر امید به زندگی انسان در حدود هشتاد و هفت سال ثابت خواهد ماند، یعنی هشتاد و چهار سال برای مردان و نود سال برای زنان. بسیاری از کشورها در حال حاضر به این میانگینها نزدیک میشوند.ا
این گفتگو نحوه تفکر ما در مورد پیری را تغییر میدهد. تمرکز ما در اینصورت از کمیّت به کیفیت، یعنی از صرفاً افزایش طول عمر به بهبود کیفیت سالهای سپری شده تغییر میکند. به عنوان مثال، سازمانهای بهداشتی معمولاً توصیه میکنند اندازهگیری و آزمایشات مربوط به سرطان برای تشخیص خطر ابتلا به این بیماری در سنین خاصی، مثلا سرطان پروستات در هفتاد سالگی و یا سرطان سینه در هفتاد و پنج سالگی و یا کولونوسکوپی در هشتاد و پنج سالگی، با این فرض که این آزمایشها ممکن است نتایج را به طور قابل توجهی بهبود ندهند، کاهش یابد. پرلز مخالف است. او میپرسد: «اگر ما ابزارهایی برای شناسایی و درمان چیزی در هر سنی داریم، چرا باید آن بیماری به ما آسیب برساند؟ا»
بارزیلایی از پیشگیری نیز فراتر میرود و درمانهائی را در نظر میگیرد که او آنها را درمانهای پیری نامگذاری کرده است. داروهایی هستند که با کاهش تورم روند سنی را هدف قرار میدهند و سلولهای صدمه دیده را اصلاح میکنند. برخی از این درمانها در حال حاضر مورد استفاده هستند. داروهایی چون اُزِمپیک و وِگووی که در گروه جیپیال یک قرار دارند و برای مرض قند و چاقی مفید میباشند، میتوانند خطر حملهٔ قلبی و پارکینسون و الزیمر را نیز کاهش دهند. همراه با رژیم غذائی، ورزش، خواب مناسب، و فعالیتهای اجتماعی مفید، ما میتوانیم به افزایش عمر، و آنچه که بارزیلایی سلامتی گسترده نامیده است، دست یابیم.ا
هر دو مادربزرگ من، با وجود تفاوتهایشان، موفق به انجام این کار شدند. مادربزرگ روث، برونگرا و کاوشگر، تا پایان عمرش کاملاً زندگی کرد. در سفری به پاریس در اواخر دهه نود زندگیاش، پیشنهادهای فرودگاه برای نشستن روی ویلچر را رد کرد. او گفت: «با من مثل یک پیرزن رفتار نکنید!» مادربزرگ شارلوت، بازمانده محتاط و درونگرا، با همان قدرت تحمل کرد. تا پایان، او ظرفهایش را تمیز میکرد و سر میز صبحانه دعا میکرد. آنها به روش خود، نمایانگر آنچه هستند که در طول یک زندگی بسیار طولانی ممکن است، اما نه به شیوهای که طراحی و یا نسخهپیچ شده باشد.ا
بعد از تمام تحقیقاتم، متقاعد شدهام که هیچکدام از آنها «صحیح» و هیچکدام «غلط» نبودند. خانواده و جامعهی من روایتی از تضاد ایجاد کردند که به نظر منطقی میآمد اما اینطور نبود. روث «نمونهی درخشان» و شارلوت «نمونهی غیرعادی» بود. اما واقعیت از آنهم ظریفتر است. طول عمر از نسخههای سادهای که ما به آن تحمیل میکنیم پیروی نمیکند. هر دو مادربزرگ راههای خود را برای ادامهی زندگی پیدا کردند و هر دو روش به نتیجه رسید. در نهایت، سرزندگی پایدار به معنای مطابقت با انتظارات یا تعبیرات نیست. بلکه به معنای یافتن راهی برای درک معنا، هدف ، مقصود، و خود زندگی، به هر روشی است که برای شما کار میکند.ا
No comments:
Post a Comment