بعد از یک ماه که فیلم بر پردهٔ سینما است، بالاخره موفق شدم که فیلم "سرمایه داری: یک داستان عشقی" را ببینم. راجع به این فیلم خیلی شنیده بودم. این فیلم هم مثال بقیه فیلمهای مایکل مور خیلی بحث بر انگیز است. نزدیک به پایان فیلم، انتخابات پارسال که به انتخاب اوباما منتهی شد نمایش داده میشود. بنابر این، اگر ما فرض کنیم اوباما (که در راس سرمایه داری جهانی است) در مرکز این بحث قرار دارد، به نظر من اشخاصی که در سمت چپ او قرار دارند این فیلم را با اشتیاق میبینند، و آنهائ که در سمت راست او قرار دارند (از جمله خودش) دیدن این فیلم را ممنوع میکنند! فیملهای مور معمولا گروه خاصی را جذب میکند، ولی این فیلم قدرت فیلمهای قبلیاش را ندارد. یک بار مایکل مور در یک مصاحبه گفت که در بعضی از فیلمهای قبلیاش بعد از چند مصاحبه برای فیلم هدفش و یا نقطه دیدش را عوض کرده است. به عنوان مثال در فیلم `بولینگ برای کلمباین` در اواسط فیلم برداری مجبور شد بعضی نتیجه گیریهای در سناریو را تغییر دهد. به نظر میرسد که در فیلم `سرمای داری: یک داستان عشقی` او مجبور بود که مسیر اصلی فیلم را چند بار عوض کند. معلوم نیست که آیا او سرمایه داری را مورد تحقیق قرار میدهد یا این که کسانی را که در خدمت این سیستم هستند انتقاد میکند. هر چه باشد به نظر نمیرسد که عنوان این فیلم مناسب باشد
فیلم با یک هشدار شروع میشود که این فیلم ممکن است برای کسانی که قلب ضعیف دارند بد باشد. این نوع طنز تا انتهای فیم ادامه دارد که به دلیل ناملایمات غم انگیزی که بعدا نشان میدهد شاید این طنز لازم باشد. در حالی که تیتراژ در حال پخش است، در پشت تیتراژ چند نمونه از سرقت بانکها نشان داده میشود. این سوژه فیلم را مشخص میکند که در مورد دزدی است. اما دزدی که در طول فیلم نشان میدهد بر عکس این است، به این معنا که دزدان در حقیقت بانکها، شرکتهای بزرگ (بخصوص آنها که از دولت کمک گرفتند) هستند، و بانکهای که بسرقت رفتهاند در حقیقت مردم آمریکا هستند. آمارهای مختلف نشان داده میشود که در طول فیلم به آنها میپردازد. بعد ظهور و سقوط امپراتوری روم نشان داده میشود که در مقایسه با آمریکا است. این تنها زمانی است که فیلم از سرمایداری پا را فراتر گذاشته و به امپریالیسم اشاره میکند. این صحنه کتاب `پا یان قرن آمریکا' نوشته دیوید میسن را به یاد میاورد. تمهای اصلی فیلم خانههای تصاحب شده توسط بانکها، بیکاری، حقوق کم، دریافت بیمه عمر کارمندان توسط شرکتها، و ورشکستگی تجار میباشد. وال استریت، مرکز سرمایه داری، و کلاشی آنها بررسی شده است. به این هم اشاره شده که ادارهٔ سهام مثل کازینو رفتار میکند. شوخیهای مایکل مور مثل درخواست مصاحبه با کسانی که حاضر به صحبت با او نیستند، دستگیری مدنی، بردن کیسه پول به بانکها برای پس گرفتن پول مردم، نوار زرد دور بانکها بستن به عنوان صحنه جنایت، بحث جدی فیلم را به طنز و سرگرمی تبدیل میکند. در تمام فیلم شکاف بیشتر بین دارا و ندار نشان داده میشود. با افرادی که با سازمانهای دولتی کار میکنند مثل نمایندگان کنگره مصاحبه میشود. نتیجه گیری این است که کارکنان دولتی یا برای شرکتهای بزرگ کار میکنند، یا با کسانی که برگزیده این موسسات هستند ساخت و پاخت دارند. البته یک اقلیت که کاری از آنها بر نمیآید هم وجود دارند. پیغام پایانی فیلم به مردم این است که برخیزند و کار، خانه، و سرمایه از دست رفتهشانرا پس بگیرند
موضوعی که مایکل مور مطرح میکند اشکالات سیاسی یا اقتصادی سرمایداری نیست، بلکه ضایعاتی که یک سرمایداری افسار گسیخته ایجاد میکند. فیلم با یورش چند ماشین پلیس به خانهای که به دستور بانک باید تخلیه شود آغاز میگردد. قانون در اختیار سیستم سرمایداری است. حمایت ماموران دولتی از شرکتهای بزرگ، کمک مالی به کاندید ریاست جمهوری (کمک به انتخابات اوباما)، و نمونههای دیگر تحت نفوذ شرکتهای خصوصی بودن ماموران دولتی گهگاهی نمایش داده میشود. فیلم فساد مالی دولت را نشان میدهد، نه اشکالات سیستم سرمایداری. همچنین سالهائی را یاد میکند که یک نفر میتوانست یک خانواده را اداره کند و کارگران از طبقه متوسط بودند. دلیل دوره رونق گذشته را این میداند که بعد از جنگ صنایع اروپا و ژاپن نابود شده بود و آمریکا آقای دنیا بود. گر چه این یک واقعیت است، ولی شکوفایئ اقتصاد آمریکا بر میگردد به زمان جنگ که آمریکا تمام صنایع خود را به اسلحه سازی برای فروش به اروپا تبدیل کرده بود. اگر سرمایداری زیر سوال بود، رقابتهای امپریااستی برای سلطه به منابع اولیه جهان مطرح میشد. هم چنین، حمله و تسلط آمریکا به سایر کشورها کمی بعد از استقلال تشریح میشد، که در کتاب استفن کینزر تحت عنوان `سرنگونی` میبینیم. دلیل اینکه سرمایداری به بن بست رسیده در خود سیستم مستتر است. در گذاشته جنگ، مصرف، بازار سهام، خرید قسطی و وام، بهره بانکی و سایر ابزاری که در دست دولت بود سیستم را کنترل میکرد. اکنون این سیستم رقابت را پشت سر گذاشته و به درجه نهایی خود یعنی کارتلها، تراستها، و انحصارات رسیده است. مور نکته جالبی را عنوان میکند و اینکه کنترل دولت توسط شرکتها از زمان ریگان، اکنون به یک جنگ طبقاتی تبدیل شده است. از پولهایی که برای انتخابات داده میشود، تا سؤ استفاده ماموران دولت از قدرت خود، تا رابطه دوستانه دولت و شرکتها رشته فساد دنبال میشود. برنامهٔ فرنکلین روزولت در سال آخرش که کار، تحصیلات، تندرستی، و محل زندگی گارانتی شده توسط دولت بود صحبت میشود. همچنین این که اروپا و ژاپن چگونه بعضی از این برنامهها را اجرا کردند ولی آمریکا در حد آعلای قدرتش این کار را نکرد. با بعضی اشخاص که هدف این فیلم هستند مایکل مور مصاحبه میکند و آنها از عقاید خود که چاپیدن فقرا و عدم اعتقاد به دموکراسی است خالصانه دفاع میکنند. میشود این مقایسه را ساخت بین این افراد و کارمندان انتخابی دولت که همین عقاید را دارند ولی تظاهر به حمایت از مردم میکنند. قسمتهای امیدوارکننده هم در این فیلم هستند، مثل شرکتهایی که با همکاری و همفکری همه کار میکنند و سود آنها بین همه به تساوی تقسیم میشود. این فیلم قدرت فیلمهای قبلی مایکل مور را ندارد، ولی صد در صد دیدنی است
No comments:
Post a Comment