زین الاخبار گردیزی که در قرن پنجم نوشته شده، جدولی از جشنهای ایرانیان دارد که در آن جشنهای مربوط به هر ماه را نوشته و در مورد هر یک توضیح مختصری داده که خواندن آن خالی از لطف نیست. توضیح این نکته لازم است که ایرانیان باستان نه تنها برای هر ماه، بلکه برای هر روز نیز نامی داشتند. اسامی دوازده ماه از جمله نام های روزها بودند، و چنانکه نام روز و نام ماه تلاقی میکرد (هم نام بودند) آن روز را جشن میگرفتند. بنا بر این، علاوه بر جشنهای مختلف به مناسبت های ویژهٔ خود، در هر ماه حداقل یک روز بود که به علت تشابه نامِ روز و ماه جشن گرفته میشد. پایه و اساس جشنها نه تنها مذهبی بلکه اساطیری هم بود:
نخستین روزِ فروردین جشنیست که به آن نوروزِ پادشاهان میگویند. آورده اند که در چنین روزی جمشید به جنگ دیوان در جنوب رفت. چون این روز اول سال بود، خراج پادشاهان نیز در این روز آغاز میشد.
روز ششم فروردین نوروز بزرگ است که مردم خانه های خود را آبپاشی میکنند، چرا که این روزیست که جمشید با پیروزی از جنگ بر میگردد. در این روز خورشید از روزنها به درون میتابد، و طبق تعریف گردیزی، شید روشنی است و خور قرص شید است و در اصل خورشید نام یکی از فرشته هاست.
۱۷ فروردین روز ابتدا باز نام گرفته است و باز به معنای زمزمه است. در این روز خدا فرشته سروش را برای آزار دیوان مامور کرده است. سخن گفتن در این روز پرهیز میشود و زرتشتیان در چنین روزی به جای سخن گفتن اوراد مذهبی را زمزمه میکنند.
۱۹ فروردین روز فروردینگان است، چون نام این روز با نام ماه یکیست.
سوم اردیبهشت اردیبهشتگان نام دارد که مجددا نام این روز با نام ماه یکیست.
۲۶ اردیبهشت آغاز گهنبار سوم است. بر طبق عقیده زرتشتیان، خدا دنیا را در شش روز آفرید (چنان که در کتب تورات و انجیل و زبور و قرآن نیز آماده است)، و این شش روز گهنبار نام دارند. خدا آسمان را در ۱۱ دی که گهنبار نخستین است بنیاد نهاد. در یازدهم اسفند آب را آفرید (گهنبار دوم) و در ۲۶ اردیبهشت زمین را آفرید (گهنبار سوم)، و در ۲۶ خرداد (گهنبار چهارم) کوهها را و در۱۷ شهریور (گهنبار پنجم) گیاهان را خلق کرد، تا آنکه در روز مسروقه (گهنبار ششم) انسان را آفرید.
۳۰ اردیبهشت پایان گهنبار سوم است.
ششم خرداد جشن خردادگان است.
۲۶ خرداد آغاز گهنبار چهارم است.
۳۰ خرداد پایان گهنبار چهارم است.
۱۳ تیر تیرگان بزرگ ملک است که آنرا جشن سرشوئی نیز گویند. حکایت است که در چنین روزی آرش برای تعیین مرز ایران و توران تیری از کوه رویان بینداخت که این تیر یک روز بعد در کوهی بین فرقانه و تخارستان به زمین فرو رفت. اعتقاد بر این بود که قبل از این روز مردم در زندان افراسیاب بودند و قادر نبودند که آرد درست کنند، و در این روز مردم آزاد شدند. بنا بر این به یاد آن روز به جای آرد (و در نتیجه نان) گندم با میوه میخوردند. همچنین در این روز مردم سر های خود را میشویند چرا که کیخسرو پس از پیروزی بر افراسیاب کنار چشمه ای رفت و خوابش برد. پس بیژن او را یافت و برای بیدار کردنش آب به صورتش پاشید.
هفتم مرداد جشن مردادگان و۲۰ مرداد جشن نورگان است.
۴ شهریور آذر جشن یا شهریورگان است و چون این آخرین ماه تابستان است و مردم با شروع سرما به آتش افروختن میپردازند آنرا آذر جشن نیز میگویند.
۱۲-۱۷ شهریور آغاز گهنبار پنجم و ۲۰ شهریور پایان آنست. همچنین به این دو روز خزان اول و خزان دوم نیز میگویند.
۱۶ مهر که نامِ ماه و روز یکیست روزِ مهرگان است.
بزرگترین جشن پس از نوروز رام روز مهرگان بزرگ است که در ۲۱ مهر ماه است. در چنین روزی فریدون ضحاک را شکست داد و در دماوند به زنجیر کرد.
بزرگترین جشن پس از نوروز رام روز مهرگان بزرگ است که در ۲۱ مهر ماه است. در چنین روزی فریدون ضحاک را شکست داد و در دماوند به زنجیر کرد.
۱۰ ماه آبان جشن آبانگان است. در این روز طهماسب آب را در جویها روان کرد و به همه کشورها خبر رساندند که فریدون پادشاه شده است.
اول آذر بهار جشن است که آنرا سوار شدن مرد کوسه نیز لقب داده اند. به آن بهار جشن میگویند چون در این جشن مرد کوسه ای را بر خر نشانند و لباس های مسخره به او میپوشانند و این مرد در حالیکه خود را با باد بزن باد میزند میگوید که فصل سرما به پایان رسیده است.
اول دی عید خره نامیده شده و آنرا نود روز هم میگویند چرا که ۹۰ روز به نوروز مانده است.
۸ دی جشن دی است که روز و ماه هم اسم هستند.
۱۱ دی نخستین گهنبار است که در آغاز شرح داده شد.
۱۴ دی سیر سور است و این روزی است که دیوان بر جم غلبه کرده او را کشتند. بنا بر این خوراک های مخصوصی پخته میشود که این خوراک ها شرّ دیوان را کم میکنند.
۱۵ دی پایان گهنبار نخست و روز بتیگان است که در این روز از گِل یا آرد صورتکها و اشکالی میساختند.
۱۶ دی یعنی روز بعد از روز بتیگان، گاوی را آرایش میکردند چون که این روزی بود که فریدون را از شیر گرفتند و سوار گاو شد. به آن شب گاو کهل میگویند.
۲۳ دی جشن ماه دی است.
۲ بهمن یا بهمنجه روزی است که دیگی از انواع سبزیجات و غلات و گوشتها بار میگذاشتند و آن دیگ را بهمنجه مینامیدند. این خوراک را با شیر تازه میخوردند تا از چشم بد برحذر باشند.
۱۰ بهمن جشن سده است. ایرانیان قدیم عدد صد را با س مینوشتند. جشن سده در روزی است که صد نفر از نسل مشی و مشیانه (آدم و حوا) به وجود آمده بودند. هم چنین میگویند که باین دلیل که فاصله این روز تا نوروز صد شب و روز است (۵۰ شب و ۵۰ روز). بر اساس اسطوره ها ضحاک از برای تغذیه مارانِ خویش به دو قربانی در روز احتیاج داشت. وزیر او که ارمائیل نام داشت یکی از این دو تن را آزاد میکرد و از فرد آزاد شده میخواست که از شهر خارج و خود را مخفی کند. چون فریدون ضحاک را شکست داد، ارمائیل این داستان را برای او گفت. فریدون آنرا باور نکرد. پس ارمائیل به افرادی که آزاد کرده بود و در کوه های اطراف زندگی میکردند پیغام داد که آتش روشن کنند. آنها چنین کردند و چون تعدادشان صد نفر بود، صد آتش روشن شده بود. به این دلیل در جشن سده آتش میافروزند.
۳۰ بهمن آب ریزکان به سپاهان است. در این مراسم مردم آب به روی آب میریزند. داستان از این قرار است که در زمان پیروز پسر یزد گرد در تمام کشور قحطی شد. پیروز به آتشکده آذرخره رفت و نیایش فراوان کرد تا اینکه باران گرفت.
۵ اسفند اسپندارمذ است. اسپندارمذ نام فرشته ایست و این جشن مخصوص زنان است (که به آن مرد گیران هم میگویند)، چرا که زنان طی مراسمی سعی در گرفتن مرد مورد علاقه خود میکردند.
۱۱اسفند آغاز و ۱۵ اسفند پایان گهنبار دوم است.
این بود چکیده ای از جشن های ایرانیان قبل از اسلام از زبان گردیزی.
No comments:
Post a Comment