ماهها
گردش زمین به دور خورشید، یعنی یک سال شمسی، ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است، که شامل دوازده ماه است که هر ماه میتواند ۳۱ روز (شش ماه اول سال) و یا ۳۰ روز (پنج ماه دوم سال) و یا ۲۹ (یا ۳۰ در سال کبیسه که توضیح آن در زیر میاید) روز (ماه آخر) باشد. حاصل جمع روزهای ماههای شمسی ۳۶۵ است. در این صورت از هر سال حدود ۶ ساعت باقی میماند که هر چهار سال این رقم ۲۴، یعنی یک روز میشود. با اضافه کردن یک روز به آخرین ماه سال (اسفند =۳۰) روزها تقریبا در جای خود قرار گرفته، و نمودار یک مدار کامل میشوند. سالی که ماه آخر آن ۳۰ روزه است سال کبیسه نام دارد.
ماه های میلادی با توجه به سال کبیسه مانند ماه های شمسی محاسبه میشوند، لیکن تعداد روزها در هر ماه متفاوت است. تعداد روزهای ماههای میلادی به دین قرار است: ژانویه ۳۱ روز، فوریه ۲۸ روز (در سال کبیسه این ماه ۲۹ روز میشود)، مارس ۳۱ روز، آوریل ۳۰ روز، می ۳۱ روز، ژوئن ۳۰ روز، ژوئیه ۳۱ روز، اوت ۳۱ روز، سپتامبر ۳۰ روز، اکتبر ۳۱ روز، نوامبر ۳۰ روز، و دسامبر ۳۱ روز، که جمعا همان ۳۶۵ روز میشود.
سالهای قمری مانند میلادی و شمسی ۱۲ ماه دارند. هر ماه قمری بطور متوسط ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۴ دقیقه است، که بسته به گردش ماه این تعداد گاهی ۲۹ و گاهی ۳۰ روز است. بدین ترتیب سالهای قمری از سالهای شمسی و میلادی کوتاهتر هستند. مثلا امروز که ۵ شهریور ۱۳۹۰ است، مطابق ۲۷ رمضان ۱۴۳۲ و ۲۷ اوت ۲۰۱۱ میباشد. یعنی از فرار کردن محمد از مکّه به مدینه ۱۳۹۰ سال شمسی، ولی ۱۴۳۲ سال قمری گذشته است. محرم که اولین ماه قمری است ۳۰ روز دارد، صفر ۲۹ روز، ربیعالاول ۳۰ روز، ربیعالثانی ۲۹ روز، جمادیالاول ۳۰ روز، جمادیالثانی ۲۹ روز، رجب ۳۰ روز، شعبان ۲۹ روز، رمضان ۳۰ روز، شوال ۲۹ روز، ذیالقعده ۳۰ روز، ذیالحجه ۲۹ روز، که مجموعاً ۳۵۴ روز میشود.
پادشاهان اساطیری و افسانه ای ایرانی از جمشید آغاز میشوند. طبری به گروه زیر اشاره کرده است:
منوچهر
فرسیاب پسر فشنگ که ۱۲ سال حکومت کرد
زو (زاب) پسر طهماسب که سه سال پادشاهی داشت
کیقباد پسر زاب پسر منو پسر نوذر پسر منوچهر
کیکاووس پسر کیسه پسر کیقباد که ۱۵۰ سال فرمانروایی کرد (مرگ سیاوش در زمان کیکاووس بود و اولین کسی که برای عزا سیاه پوشید شدوس پسر گودرز در مرگ سیاوش بود)
کیخسرو پسر سیاوش ۶۰ سال پادشاه بود
لهراسب پسر کیوجی پسر کیمانوش پسر کیفاشین ۱۳۰ سال حکومت کرد
یشتاسب پسر لهراسب (ظهور زردشت در سال سیم پادشاهی یشتاسب تصور شده است) با ۱۲۰ سال حکومت
اردشیر بهمن نواده یشتاسب پسر اسفندیار ۸۰ سال پادشاهی کرد
خمانی دختر اردشیر بهمن با ۳۰ سال حکومت
دارا پسر خمانی با ۱۲ سال حکومت
دارا پسر دارا با ۱۴ سال حکومت
اسکندر مقدونی (گجسته) با ۱۴ سال سلطنت
در این تاریخ نگاری، احتمالا به علت عدم دسترسی به مدارک تاریخی، حکومت بعضی از پادشاهان ثبت نشدند. در ضمن طول حکومت های پادشاهانی که ذکر شدهاند به وضوح اغراق آمیز است.
حکمروایان ایرانی قبل از اسلام
بر اساس مدارک مستند، تاریخ زیر را میتوان از آغاز تا به امروز به طور فهرست وار ثبت کرد:
سلطنت مادها از ۷۲۰ تا ۵۵۰ پیش از میلاد با حکمرانی دیا اکو، فرهورتیش، هوخشتره، اژیدهاگ.
حکومت هخامنشیان به مدت قریب ۳۴۵ سال از ۶۷۵ تا ۳۳۰ قبل از میلاد. سلاطین زیر در این سلسله پادشاهی کردند:
کورش، کمبوجیه، گئومات، داریوش، خشایارشاه، اردشیر دراز دست، داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی که به دست اسکندر پادشاهی او همراه دودمانش منقرض شد.
سلوکیان از سال ۳۳۴ تا سال ۱۲۶ قبل از میلاد سلطنت کردند. پس از اسکندر، طبق معمول همه پادشاهیها، بر سر قدرت رقابت در گرفت. سلکوس (نیکتور) و انتیگنوس (انتیوخوس) توانستند اکثر سرزمینهائی را که زمانی تحت فرمان اسکندر بود تصاحب کنند. پادشاهان بعدی سلوکی بر طبق گزارش حسن پیرنیا در تاریخ ایران باستان نامهای زیر را داشتند (فقط در حکومتهای آسیای سلوکی): انتیوخوس تئوس، سلکوس گلینیکوس، انتیوخوس هیپرکس، سلکوس سوم، انتیوخوس سوم، سلکوس چهارم، انتیوخوس چهارم، انتیوخوس پنجم، دمتریوس اول، الکساندر بالاس، دمتریوس دوم، انتیوخوس ششم، انتیوخوس هفتم، الکساندر دوم، سلکوس پنجم، انتیوخوس هشتم، انتیوخوس نهم، انتیوخوس دهم، سلکوس ششم، فیلیپ اول، دمتریوس سوم، انتیوخوس دوازدهم، تیگران، انتیوخوس دوازدهم.
پارتها به رهبری اشک اول سرزمین پارت را از اولین دوره سلوکیان به دست داشتند. کمِ کمِ قدرت خود را گسترش دادند و حکومت ایران را به چنگ آوردند. پادشاهان پس از اشک بر طبق کتاب پارتیان نوشتهٔ ریچارد فرای عبارت بودند از: اشکِ پسر، آرتاشس اول، تیگران اول، ارتوزد اول، آرتاشس دوم، تیگران دوم، تیگران سوم، اراتو، تیگران سوم (حکومت مجدد) ، آریو برزن، ارتوزد سوم، تیگران چهارم، وننس، زنو آرتاشس ، اشک دوم، اردپارتی، مهرداد گرجی، رادامیست، تیرداد پارتی، تیگران پنجم، آرتاشس سوم، یارتامازیریس، ولگزس، ارتاوازد چهارم، تیران اول، تیگران، سوههموس، پاکرس، ساناتروکس، ولرش، تیرداد پسر ولرش، خسرو اول، شاهپور اول، ارتاوازد، تیرداد، خسرو دوم، تیران دوم، اشک سوم، پاپ، وارازادات، اشک چهارم، وال اشک، خسرو سوم، ورمشاپوه، تیگران پسر خسرو سوم، اشک پسر خسرو سوم، آرتاشس چهارم.
با بر انداختن اشکانیان، ساسانیان بیشتر از سه قرن از سال ۲۲۶ تا سال ۶۴۲ میلادی حکومت کردند. پادشاهان ساسانی عبارت بودند از: اردشیر بابکان، شاپور اول، هرمز اول، بهرام اول، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسی، هرمز دوم، شاپور دوم (ذولاکتاف لقب اوست، که به روایتی بعد از شکست اعراب کتف آنها را سوراخ کرد)، اردشیر دوم، شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد، بهرام پنجم (بهرام گور)، یزدگرد دوم، هرمز سوم، پیروز، بلاش، قباد اول (پادشاهی که آیین مزدکی را دین رسمی کرد)، زاماسب، قباد اول (حکومت مجدد)، خسرو انوشیروان (مشهور به دادگر و کسی که مزدکیان را شمع آجین کرد! بزرگمهر وزیر او بود-تولد محمد در سال آخر حکومت این پادشاه بود)، هرمز چهارم، خسرو پرویز (فرار محمد از مکّه به مدینه در سال 32 حکومت او بود و او بود که نامه محمد برای قبول اسلام را پاره کرد-نوازندگان مشهور همچون باربد و نکیسا در دربار او بودند- بهرام چوبین از سرداران او بود)، قباد دوم (از ترس از دست دادن سلطنت تمام افراد خانواده خود را کشت، و از این به بعد این سلسله رو به افول گذاشت)، اردشیر سوم، شیرویه (شهر براز)، پوراندخت، جشنده، آذرمیدخت (فرخ هرمز را که قصد ازدواج با او را داشت کشت!)، رستم، خسرو، پیروز، فرخزاد خسرو، هرمز پنجم، یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی که لشگرش به رهبری رستم فرخزاد از عُمَر در قادسیه شکست خورد و تازیان تمام سرزمین ایران را به دست آوردند و دین خود را به ایرانیان تحمیل کردند- وقتی که یزدگرد پس از فرار طولانی از تعقیب سپاه اسلام کشته شد فقط ۲۸ سال داشت).
ایران پس از حمله تازیان
پس از مرگ محمد، اعراب از دین اسلام برگشتند و ابوبکر، جانشین محمد، سپاه عظیمی به رهبری خالد برای مسلمان کردن مجدد مردم روانه کرد. به این ترتیب ابوبکر توانست با زورِ شمشیرِ خالد و سایر سپهسالارش دین اسلام را در تمام سرزمین عربستان گسترش دهد. پس از مرگ او، عمر به خلافت رسید و او کسی بود که به ایران برای وسعت دادن به سرزمین تحت نفوذ خود حمله کرد. پس از عمر، خلافت به عثمان، و سپس به علی رسید. پس از این دو، خلفای اسلامی به تبعیت از پادشاهان ایرانی سلسله سلطنتی امویان را پایه گذاری کردند. برای براندازی حکومت، ابومسلم (بهزدان) به عباسیان (که خود از نژاد عرب بودند) کمک شایانی کرد، و همراه سپاه خود ملقب به سیاه جامگان حکومت امویان را بر انداخت. اولین اقدام حکومت تازه تاسیس عباسیان کشتن ابو مسلم بود! المقنع نیز در این زمان ظهور کرد. مامون از خلفای عباسی بود که چون مادرش ایرانی بود به توسعه فرهنگ ایرانی کمک شایانی کرد و در دربار خود دانشمندان و نویسندگان ایرانی بسیاری را جمع کرد. مامون از رضا (امام هشتم شیعیان) دعوت کرد که به خراسان پیش او برود. رضا با تمام افراد خانواده اش، از جمله برادرش احمد مشهور به شاه چراغ (مدفون در شیراز) و خواهرش معصومه (مدفون در قم) و دیگران (که تعدادی از امامزاده های رنگارنگ نمونه آنها هستند) برای ولیعهدی به خراسان رفت. پس از سه سال (به روایتی توسط مأمون که به هدفش رسیده بود) مسموم و کشته شد. امویان و عباسیان حدود دو قرن سلطنت کردند.
حکومت طاهریان در نیمه اول قرن سوم هجری قسمت هائی از خراسان را در اختیار داشتند، به تدریج منطقه وسیعی را تحت اختیار خود قرار دادند. قیام سرخ جامگان به رهبری بابک خرمدین در آذربایجان و قیام مازیار در مازندران (طبرستان) پا گرفت. طاهر ذوالیمین که از سرداران مأمون بود این سلسله را بوجود آورد که عاقبت توسط یعقوب لیث متلاشی شد. در اواخر حکومت طاهریان نواده های علی با برقراری حکومت علویان در گیلان و مازندران قدرت گرفتند. در همان زمان یعقوب لیث حکومت صفاریان را پایه گذاری کرد که کمتر از یک قرن دوام داشت. در قرن چهارم هجری حکومت های سامانیان و ال بویه و ال زیار حکومت هائی را به وجود آوردند. سامانیان که دولتی ایرانی بودند در بطن خود بلعمی، رودکی، ابن سینا، و بیرونی را پروراندند. بنیان گذار سامانیان امیر اسماعیلی، و بنیان گذار ال زیار قابوس وشمگیر و مرداویج، و از بزرگان ال بویه عضدالدوله دیلمی بود.
اولین گروه ترکان پس از سالها گریز و فرار از ضعف و چند شاخه شدن حکومت استفاده کرده از شمال شرقی ایران وارد کشور شدند، و دولت غزنویان را بوجود آوردند. از پادشاهان مشهور این سلسله الپتکین، سبکتکین، محمود، و مسعود را میتوان نامبرد. محمود در کشورگشائی های خود تا هند رفت و غنائمی که او از غارت هایش به چنگ آورد مشهور است. غزنویان حدود یک قرن سلطنت کردند. از همان نخستین سلطان غزنوی که به ظاهر به دین اسلام (که دیگر به عنوان دین رسمی بین مردم جا افتاده بود) در آمد، پادشاهانِ دیگر قوانین خشن و ضد مردمی آنرا به طرز تعصب آمیزی اجرا میکردند تا هر گونه مقاومتی را بشکنند. ضدیت آنها با سنت های ایرانی را میتوان از قتل حسنک وزیر و بی اعتنایی محمود به شاهکار فردوسی و رنجش فردوسی بزرگ دریافت. بابا طاهر نیز در این زمان میزیست.
با افول حکومتهای غزنوی، طغرل بر مسعود غزنوی غلبه یافت و حکومت ترکان سلجوقی را پایه گذاری کرد. از سیاسیون مشهور در زمان او میتوان ابوالقاسم جوینی و از ادیبان مشهور میتوان از ناصر خسرو قبادیانی نام برد. وزیر مشهور دیگر سلجوقیان خواجه نظامالملک است که در زمان آلب ارسلان و ملکشاه میزیست و مدارس نظامیه را در زمان پادشاه اخیر بنیان گذاری کرد. حسن صباح و اسماعیلیه نیز در زمان ملکشاه قدرت گرفتند. عُمَر خیام شاعر و ستاره شناس نامی در چنین زمانی تقویم جلالی را تنظیم کرد که در کنار تقویم قمری مورد استفاده قرار گرفت. سلجوقیان از سال ۱۰۵۵ تا ۱۱۹۴ نزدیک یک و نیم قرن حکومت کردند. از شاهان مشهور آنها سلطان سنجر بود. هنگامی که حکومت به ضعف میرفت، قراختائیان و غُزها و خوارزمشاهیان از هر طرف به آنها هجوم آوردند.
سرسلسلهٔ خوارزمشاهیان قطبالدین محمد بود، که شاهانی چون اتسز، ارسلان، سلطانشاه، تکش، سلطان محمد خدا بنده و جلالالدین را به دنبال داشت. سلطان محمد پادشاه بی رغبت و نادانی بود که پای مغولان را به ایران باز کرد. با آنکه جلالالدین مقاومتهای درخشانی در مقابله با مغولان نشان داد، ولی سیل بنیان کن مغولآن با سوزاندن دشتها و باغات و خراب کردن شهرها و کشتار همگانی، هر گونه مقاومتی را در گلو خفه کردند و به حکومتِ بیشتر از یک قرنیِ خوارزمشاهیان پایان دادند (از ۱۰۹۴ تا ۱۲۳۱میلادی). عطار نیشابوری در این زمان میزیست.
مغولان از سال ۱۲۵۹ تا ۱۳۳۵ میلادی با حملهٔ چنگیز به ایران حکومت کردند. چنگیز متصرفاتش را به پسرانش واگذار کرد، که پس از او جوجی و تولای و اوکتای و جغتای به حکومت پرداختند. با از بین رفتن نسل چنگیز، هلاکو سلطنت ایلخانان را پایه گذاری کرد، و در زمان او رصد خانه مشهور مراغه ساخته شد. پایان سلسله عباسیان و سرکوب اسماعیلیان در زمان هلاکو بود. پس از او اباقا، تکودر، ارغون، گیخاتو، بایدو، غازان (که اسلام آورد)، الجایتو (مشهور به سلطان محمد خدابنده)، و ابوسعید حکومت را به دست گرفتند. مردان بزرگی چون سعدی، مولوی، عبید زاکانی، و خواجه رشید فضلالله (که به دست ابوسعید کشته شد) در زمان این حکمرانان میزیستند.
با سقوط ایلخانان، در هر قسمت کشور حکومت جدیدی ایجاد شد. بزرگترین این حکومت ها رژیم سربداران بود که حدود پنجاه سال حکومت داشت، تا اینکه تیمور لنگ به ایران حمله کرد. تیمور خود را از بستگان چنگیز میدانست، و اگر هم چنین نبود، از نظر خونخواری دست کمی از چنگیز نداشت. شاعر بزرگ ما حافظ در زمان تیمور لنگ میزیست. در زمان سلطنت شاهرخ پسر تیمور، جامی زبان پارسی را که حافظ به عرش اعلا رسانده بود، گسترش داد. پس از الغ بیک و سلطان حسین بایقرا، سلسله تیموریان به دست صفویان مضمحل شد. از تحولات عظیم جهانی در این دوره میتوانیم رنسانس در اروپا و ظهور مارتین لوتر را نامبرد، که مکتب پروتستانیسم را پایه گذاری کرد. تیموریان از ۱۳۸۴ تا ۱۵۰۰ میلادی حکومت داشتند.
شاه اسماعیل با آوردن مذهب شیعه حکومت صفویه را پایه گذاری کرد. او با همکاری ترکان قزلباش، آق قویونلو و ازبکان را شکست داد و بر قسمت وسیعی از شمال غربی ایران تسلط پیدا کرد. از جنگهای مشهور (که شاه اسماعیل در آن شکست خورد)، یکی از جنگهای او با عثمانیها، جنگ چالدران بود. حکومت های طهماسب و اسماعیل دوم و محمد خدابنده به سلطنت شاه عباس انجامید. تغیرات وسیعی در زمان شاه عباس در ایران رخ داد. اروپا که به دلیل رنسانس بسیار پیشرفت کرده بود، نمایندگان خود برادران شلی را به دربار شاه عباس فرستاد، که کارخانه توپ سازی را در ایران بنیاد نهادند. با انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان، معماری در پایتخت گسترش یافت و بناهای عظیمی ساخته شد. علامه مجلسی سخنگوی ارتجاع مذهبی بود. لیکن هنر با وجود افرادی چون میرعماد، بهزاد، رضا عباسی، شیخ بهائی به شکوه و عظمت چشمگیری رسید. میرداماد و ملا صدرا نیز در زمان شاه عباس میزیستند. پادشاهان پس از شاه عباس عبارت بودند از شاه صفی، شاه عباس دوم، شاه سلیمان، سلطان حسین، طهماسب دوم، عباس سوم، میر سید محمد، و شاه اسماعیل سوم. در زمان سلطان حسین افغانها به ایران حمله کردند و سلطان حسین تاج شاهی را بر سر محمود افغان گذاشت. شاهان بعدی در حقیقت دست نشانده افغانها بودند. صفویان از ۱۵۰۱ تا ۱۷۲۲ میلادی حکومت کردند.
حکومت محمود و جانشینش اشرف طولی نکشید، تا اینکه سردارِ سپاه طهماسب، نادر، حکومت را در دست گرفت. حکومت نادر و جانشینانش علیقلی و ابراهیم و شاهرخ تا سال ۱۷۵۰ تحت عنوان افشاریان ادامه داشت. تجاوزات نادر به هند به بهانه اینکه افغانها را پناه داده بودند، و به غنیمت گرفتن کوه نور و دریای نور به تفصیل در تواریخ ثبت شده است.
حکومت کوتاه زندیه پس از کشتن نادر کمِ کمِ شکل گرفت. کریم خان که خود را وکیلالرعایا مینامید شاید بزرگترین و منصف ترین پادشاه ایرانی بود. پس از او لطفعلی خان به سلطنت بسیار کوتاهی رسید که تمام مدت در فرار و گریز از آغا محمد خان بود. حکومت زندیه از ۱۷۵۰ تا ۱۷۹۵ میلادی به طول انجامید.
آغا محمد خان با قتل عام مردم کرمان حکومت خود را پایه گذاری کرد. عاقبت به دلیل پستی هائی که از او سر زد توسط دو تن از خدمتکارانش به قتل رسید. فتحعلی خان برادر زاده آغا محمد خان در تهران حکومت عمویش را به کمک حاج ابراهیم خان کلانتر ادامه داد. سرا انجام حاج ابراهیم خان کلانتر که به لطفعلی خان زند خیانت کرد و آقا محمد خان را بر او غلبه ساخت، توسط فتحعلی خان در آب جوش انداخته شد و کشته شد. به دلیل جنگهای متعدد ایران با روسیه و قراددهای بیشمار ایران با فرانسه و انگلیس (که هیچ کدام به قرار دادهایشان عمل نکردند) لشگر ایران از روسها شکست سختی خورد که باعث شد که سرانجام دولت فتح(!)علی شاه مجبور شود که قرادادهای مشهور به “عهد نامه های ننگین گلستان و ترکمانچای” را بسته، وقسمت اعظمی از کشور را از دست بدهد. عباس میرزا با تمام شجاعتی که نشان داد نتوانست در مقابل خیانتهای دو کشور به ظاهر متحد انگلیس و فرانسه بر قوای روسیه فائق آید. پس از فتحعلیشاه، محمد شاه پادشاه شد، که قائم مقام را به نخست وزیری انتخاب کرد و عاقبت او را کشت. پس از محمد شاه، ناصرالدین شاه (سلطان صاحبقران) پادشاه شد، و او نیز مانند پدر وزیر وفادار خود امیر کبیر را به قتل رساند. با کشته شدن ناصرالدین شاه پسر پیرش مظفرالدین شاه پادشاه شد، که گر چه شاه بی عُرضهای بود، ولی فرمان مشروطیت را امضا کرد. پسر مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، مجلس را به توپ بست، و سر انجام از سلطنت خلع شد. احمد شاه، شاه بعدی، به مشروطیت احترام میگذاشت، ولی با نفوذ انگلیس و روسیه در ایران، نتوانست مقاومت کند و با کودتای رضا شاه از سلطنت معزول شد. سلسله قاجاریه از سال ۱۷۹۵ تا ۱۹۲۵ به طول انجامید.
رضا شاه، با کمک انگلیس و با کودتای اسفند ۱۲۹۹ هجری به پادشاهی رسید و آخرین سلسله سلطنتی ایران را پایه گذاری کرد. حکومت های با نفوذ خارجی تصمیم داشتند که رژیم جمهوری را بر قرار کنند، ولی با مخالفت ملایان مواجه شدند و تصمیم به رژیم سلطنتی گرفته شد. هدف این حکومتها از بین بردن آزادی نسبی بود که با توجه به جنبش عظیم مشروطیت در ایران پا گرفته بود. رضا (قلدر) بهترین عامل برای تثبیت مجدد استبداد بود. رضا شاه بی سواد با حمایت اشخاص تحصیل کرده و متجددی مانند تیمورتاش، برنامه های متعددی برای نجات کشور از ذلت به سوی تمدن غربی و تجدد اجرا کرد. نخستین فرایند این طرح، با از بین بردن قدرت وسیع ملایان صورت گرفت. سنتی که از زمان فتحعلیشاه بر قرار شده بود، کشتن وزیران دلسوزی بود که آنها را در پیشرفتشان یاری داده بودند. به این ترتیب، رضا شاه پس از مدتی که برنامه های نو سازی و تجدد را پایان داد، تیمورتاش را کشت و در پناه اسلام و ملاهای ارتجاعی قرار گرفت! نفوذ دولت های خارجی که از زمان صفویه آغاز شده بود، منجر به خلع رضا شاه در بحبوحه جنگ دوم جهانی، و انتصاب پسرش محمد رضا شاه شد. فضای آزادی در این دوره مجددا مانند زمان مشروطیت طلیعه گرفت. نخست وزیر ملی ایران، محمد مصدق، به گشترش این فضای آزادی کمک شایانی کرد. ولی او هم مانند نخست وزیران قبل از او فدای نیک خواهیش شد. با به دست آوردن قدرت بیشتر، القاب محمد رضا شاه، مانند شاهنشاه، بزرگ ارتشداران، و آریامهر، فزونی یافت. با ورود فرهنگ نامانوس غربی و اختلاف طبقاتی شدید، ملایان مجددا به محور سیاسی ایران چنگ انداختند، و در سال ۱۳۵۷ انقلاب مردمی، که از همان آغاز توسط ملایان به بیراهه کشیده شده بود، شکل گرفت. حکومت پهلوی از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۷۹ دوام داشت. شاه، طبق روال سابق، نخست وزیر طولانی مدت خود هویدا را قربانی کرد، و بدین ترتیب آخرین سلسله پادشاهی ایران خود را به حکومت مرتجعین اسلامی تسلیم کرد، و قرون وسطای اروپا در ایران آغاز شد.
No comments:
Post a Comment