چندی پیش شخصی در روزنامه اینترنتی ایرانیان در مورد دخالت آمریکا و اقمار غربیش در لیبی و سوریه نوشته ای داشت. بر کسی پوشیده نیست که پس از تجربه آنچه که به بهار عربی عنوان گرفت، آمریکا تصمیم گرفت که در سرکوب جنبش هایی که در کشور های محافظ آمریکا نضج میگیرد، مانند یمن و بحرین، بطور مستقیم یا از طریق جیره خوارانش در منطقه، از جمله عربستان و امارات، دخالت کند. از آنطرف چنان که جنبشی در کشوری که منافع آمریکا را بدون قید و شرط حمایت نمیکند بر انگیخته شود (عموما رژیمهای استبدادی، که متاسفانه سیاست رایج خاور میانه است، مانند لیبی و سوریه)، سیاست آمریکا بر این
پایه قرار گرفت که با دخالت دادن عناصر از پیش پرورانده شده، مثل القاعده، برای به دست گرفتن این جنبش ها از هیچ کمکی چه پولی و چه نظامی و تا پیروزی کامل، ابایی نداشته باشد. جالب اینکه نوشته این شخص در قسمت نظریات روزنامه ایرانیان صد در صد کوبیده شد و همه نویسنده را عامل جمهوری اسلامی معرفی کردند. هنوز عدهای تشخیص نمیدهند که رژیم اسلامی ایران و یا کارداران آن مجبور هستند که لحن ضّد غربی خود را حفظ کنند. و در بسیاری از موارد، سخن آنها دور از واقعیت نیست.
اینکه آیا نظام جمهوری اسلامی هنوز هم
با عنوان شعارهای مترقی (با آنکه کاملا پوسیده است و معنای کامل واژه ارتجاع است) در جهت منافع آمریکا قدم بر میدارد یا خیر بحثی جداگانه است. رژیم های ارتجاعی، بخصوص از نوع مذهبی آن، در
پیشبرد اهداف آمریکا که سرنگونی دولت های سکولار (خواه دیکتاتوری و دیسپت و خواه ملی)
است
بسیار موثر بودهاند. گرفتاری زمانی پیدا میشود که این
حکومتها پس ازتثبیت خود آمریکا را هدف قرار میدهند. در اینجا صحبت بر این است که چرا در لیبی (که
در طول مدت حکومت قذافی اثری از ارتجاع اسلامی نبود) ناگهان چنین بلوائی ایجاد
میشود. همانطور که برای بیرون راندن شوروی از
افغانستان فناتیسم اسلامی تقویت شد، و در عراق از جمهوری اسلامی و ارتجاع شیعه کمک
گرفته شد، در لیبی مزدوران القاعده را که از ملیت های مختلف منطقه بودند بر علیه
دولت شوراندند، و همین سیاست در سوریه جاری است. نتیجه آنکه ارتجاع اسلامی در این کشور به حکومت
رسید. سئوالی که دولت آمریکا باید از خود
بپرسد این است که؛ آیا امکان دارد که سگی
دست صاحبش را گاز بگیرد؟ تا زمانی که قلاده به گردن اوست و در سلامتی فکری است و
غذایش به موقع داده میشود چنین خطری وجود ندارد. ولی همین که سگ رها شد، و یا هار شد، و یا
غذایی به او داده نشد، احتمال اینکه دست صاحبش را گاز بگیرد بسیار زیاد است.
جنگهای صلیبی را به خاطر بیاوریم. دلیل اصلی آن رویارویی دو ارتجاع بود که هر طرف
(به دلیل سیاسی) یک لشگر ناآگاه و متعصب و قشری به وجود آورده، و برای گسترش
منطقه تحت نفوذ خود (و یا دلائل دیگر سیاسی که هیچ ربطی به
مذهبشان نداشت) یک دیگر را وحشیانه تکه پاره میکردند. آیا کسی که فیلمی راجع به محمد ساخته و مطالبی
را عنوان کرده (که احتمالا بسیاری از مطالب واقعی است و چون جنبه پروپاگاندا دارد، قسمتهای مثبت عنوان نشده و قسمتهای منفی مبالغه شدهاند) که کسانی که اسلام را مطالعه کردهاند از این افشا
گریها آگاهی کامل دارند، هدف سیاسی نداشته است؟ آیا با بر انگیختن یک گروه قشری نا
آگاه و شاید با امید جوابی از ملاهای ایران، هدف سازنده این
فیلم (که ملیت اسرائیلی آمریکائی دارد) آتش به خرمن زدن نبوده است؟ کافی است که آخوندی در ایران
حکم اعدام سازنده این فیلم را صادر کند.
نتیجه اینکه مطالبی که نتانیاهو اخیراً بر علیه ایران عنوان کرده
بود ثابت میشوند.
در
شرایطی که دولت آمریکا چند روز پیش یکی از رهبران القاعده را کشته است، و دو ماه دیگر انتخابات بین
دو طرفدار اسرائیل (یکی در جهت جنگ افروزی و دیگری از راه مذاکره و در جهتی در تناقض با سیاست
های نتانیاهو) انجام خواهد شد، و شرایط اقتصادی جهان خطر یک جنگ بینالمللی را
تشدید میکند، و خط فقر جهانی و ثروت انباشته شده در دست تعدادی محدود رو به
گسترش است، و آمریکا هیچگاه این چنین مورد تنفر مردم کشورهای جهان سوم نبوده است،
اگر در چنین شرایطی هدف سازنده این فیلم فقط روشنگری او از اسلام و محمد بوده است (که
با توجه به شرایط مذکور احتمالش نزدیک به صفر است)، بنا براین باز هم با رفتار قشری خود
به خرمن فناتیسم آتش زده و خطر یک جنگ جهانی را تسریع کرده است.
اخیراً مدارکی (که قبلا محرمانه بوده)
منتشر شده است مبنی بر مذاکره تلفنی بوش با ژیسکار دستن، و تلاش بوش در جهت جلب
حمایت دولت فرانسه برای حمله به عراق.
در این مذاکره و بر اساس این مدرک، بوش
در مورد مسوولیت مذهبی فرانسه برای جلوگیری از شیطان در روز رستاخیز صحبت میکند. پس از این گفتگو، ژیسکار دستن با ناباوری و
حیرت از اطرفیانش میپرسد اگر آنها از صحبت های بوش سر در آوردند! اطرافیان به او میفهمانند که بوش یک مذهبی قشری است و همه را مانند خود میپندارد. تاریخ نشان داده است که زمانی که قدرت در دست فناتیکهاست (میتوانند فناتیک سیاسی یا مذهبی و یا حتی ملی باشند)
تمامیت کره زمین در خطر است. دلیل انتشار این فیلم چه سیاسی باشد و
چه اعتقادی، باعث رویارویی دو قطب قشری شده است که این برای آینده جهان بسیار
خطرناک است. آگاهی از این مطلب ضروری است که همواره فناتیک ها یکدیگر را تقویت میکنند، و تنها دانش است که میتواند از دنباله روی قشری جلوگیری کند.