گابور ماته، روانپزشک کاناداییِ مجاری نسب، در یکی از سخنرانیهایش از دوران جنگ سرد و تقسیم سیاسی دنیا به دو بلوک شرق و غرب سخن میگفت. قبل از آنکه خانواده او به غرب مهاجرت کند، تبلیغات ضد غربی کلیهٔ دستگاههای ارتباط جمعی شوروی و کشورهای وابسته را احاطه کرده بودند. ماته میگوید که به علت نفرتی که مردم از دستگاه حاکمه داشتند، همه به اینگونه اخبار با تمسخر و ناباوری مینگریستند. اگر روابط ارتباط جمعی مجارستان از یک سازمان یا نیروی چپِ غربی حمایت میکرد، مردم مجارستان آن نیرو را دست نشانده و آلت استعمار شوروی میدانستند. ماته ادامه میدهد که زمانی که خانوادهاش به غرب مهاجرت کرد، او متوجه شد که همان پروپاگاندائی که او در بلوک شرق شاهدش بود در بلوک غرب هم وجود داشت، و البته این یکی بر علیه شوروی و کشورهای وابسته به آن جناح بود. این تبلیغات و پروپاگاندا را او دقیقا منطبق بر واقعیتی که در خاطراتش نقش بسته بودند میدید، و برایش جالب بود که چگونه گزارشات غرب آنچنان دقیق و صحیح بودند. پس از آنکه خانواده ماته در کشورهای غربی نضج میگیرند، او با نظام و فرهنگ به عنوان یکی از شهروندانِ جامعه غرب خو میگیرد، و نه تنها با مزایای این جامعه بلکه با فجایع زندگی غربی نیز آشنا میشود. گابور ماته با ناباوری پی میبرد که اخباری که او در زمان بچگی از وسائل ارتباط جمعی مجارستان در مورد غرب میشنید نیز منطبق بر واقعیات بودند! یعنی هر دو بلوک شرق و غرب از ناهنجاریهای یکدیگر بطور دقیق اطلاع داشتند و یکدیگر را افشا میکردند، ولی آنچه را که در سیستمهای خودشان میگذشت از مردم کشورشان پنهان میکردند
عدهای معتقدند که این یک دنیای مجازی است و هر چه که در این دنیا اتفاق میافتد زائیده تخیل ماست. بر اساس این طرز تفکر، شما هیچگاه در این جهان به حقیقت دست نمییابید، و هر از گاهی از طریق رویا گوشههائی از آنرا درک میکنید. در اینکه این تئوری شکل دیگری از اعتقاد به بهشت و جهنم و تناسخ است، و به قول کریستوفر هاوکینز به دردِ کسانی میخورد که از تاریکی میترسند، بحثی نیست. ولی اینکه واقعیات صد در صد آنچه که به ما تفهیم میشود نیستند، نکته ایست که میتوان از این تئوری استخراج کرد. همانگونه که سکه دو روی دارد، نظرات افراد در هر موردی دو برداشت را میرسانند؛ یکی برداشتی که گوینده (یا نویسنده یا مطرح کننده) دارد و دیگری برداشتی که شنونده (یا خواننده یا طرفِ گفتگو) دارد. جستاری که جلوی چشم شماست در پیِ آن است که آنچه را که در ذهن من است به ذهن شما انتقال دهد. هر چه که برداشت شما از این نوشته به ذهن من نزدیکتر باشد، من در نوشتن این مقاله موفقتر بودهام، مگر آنکه هدف من از درجِ بعضی از واقعیات، گمراهیِ شما باشد! گر چه به نظر عجیب میاید که هدف شخصی از عنوان یک واقعیت گمراه کردنِ مخاطب باشد، چرا که دلیلِ عنوانِ واقعیت (به نظر میرسد که) باید آگاهی، و نه گمراهی، باشد. ولی این فرایندی است که تقریبا سخنان کلیهٔ سیاستمداران را در بر میگیرد، و موضوع اصلی این نوشتار است. مطالبی که در پاراگراف پسین میایند چکیدهٔ سخنانی است که گروهی از سیاستمداران عنوان کردهاند و یا در روزنامهها منتشر شدهاند. تعداد قلیلی از این مطالب منطبق بر واقعیت نیستند، که به آنها در قسمت بعد اشاره خواهد شد. آنچه که باقی میماند، گر چه واقعیت است، ولی به جهت گمراهی مخاطب عنوان شدهاند. به منظور درک بهترِ مطالب، واژههای مورد بررسی و کنکاش برجسته نشان داده شدهاند
رژیم ایران در پیِ ساختن بمب اتمی است. آمریکا به رهبری سایر کشورهای غربی و کشورهای عَرَب نشینِ خاور میانه سلاحهای کشتار جمعی را در دستِ دولت تروریستِ ایران خطر بزرگی برای جهانِ صلح طلب و دمکراسیِ غرب میداند. همچنین، با توجه به اختناق مذهبی و سیاسی در ایران، و اینکه جهاد در اسلام کلیدِ ورود به بهشت است، با اعلام جهاد پس از حصول بمب اتم که کشتار جمعی در تعاقب آن خواهد بود، خطر یک زمستان اتمی میرود. اسرائیل تهدید کرده است که چنانچه ایران غنی کردن اورانیوم را که مرحلهٔ پیشرفتهٔ دسترسی به بمب اتمی است ادامه دهد، به ایران حمله خواهد کرد. احمدی نژاد ادعا میکند که دستیابی به نیروی اتمی برای افزایش انرژی است. خامنهای به تظاهرات در آمریکا اشاره میکند و فقر اقتصادی در آمریکا را دلیلی بر تشدیدِ تهدیدات و ممنوعیت اقتصادی ایران در بازار جهانی به رهبریِ آمریکا میداند. دولت آمریکا برای صدور دمکراسی در جهان، از انقلاب سوریه حمایت میکند، و دولت سوسیالِ فرانسه مخالفین دولت سوریه را به رسمیت میشناسد! اسرائیل بمبهای جدیدی روی فلسطینی های مستقر در نوار غزه میاندازد تا از حمله حماس به اسرائیل جلوگیری کند. بعضی از فلسطینیان این یورش را آزمایشی برای حمله به ایران میدانند
در اینجا یکایک نظرات بالا را بررسی میکنیم. کشورهائی که سالهاست از انرژی اتمی استفاده میکنند اخیراً به این نتیجه رسیدهاند که معایب نیروگاههای اتمی بر منافع آنها برتری دارند. به ویژه در ایران که انرژیهای جانشین مانند باد و تابش خورشید به وفور یافت میشوند. ایران دو کویر با آفتاب سوزان در جغرافیای خود دارد، و مناطق بادخیز نیز به وفور یافت میشوند. در نتیجه، این نظر بر واقعیت مبتنی است که دولت ایران در پی دسترسی به نیروی اتمی برای گسترش اختیارت نظامی خود است. هند و پاکستان و اسرائیل نیز نیروی اتمی در آن منطقه دارند، ولی دولتهای آنها کمابیش خدمتگزار غرب هستند. در واقع، نیروگاههای اتمی را غرب در زمانِ وابستگیِ کامل در اختیار ایران گذاشت، و اساساً پایه گذار نیروی اتمی در ایران کشورهای غربی بودند. از طرف دیگر، آمریکا تنها کشوری در تاریخ است که از سلاح اتمی برای کشتار جمعی استفاده کرده است. دولت ایران مانند کلیه دولتهای خود کامه بزرگترین دشمنِ مردمیست که علت وجودی این رژیم در واقع به منظور حفاظتِ آن مردم میباشد. کارهای تروریستی توسط دولت نیز فقط در جامعهٔ ایران اعمال میشود. در گذشته، عملیات ترریستی رژیم اسلامی در خارج از کشور و در دورانِ آغاز این رژیم خود کامه منحصر به کشتارِ ایرانیانِ مخالف رژیم بود. تنها یکبار در مورد یک شهروند انگلیسی (سلمان رشدی) خمینی فتوای قتل او را داد، که با توجه به خشم جهانی، دیگر در این مورد سخنی نگفت. در آن زمان دولتهای غربی عملیات ترریستی ایران در خارج کشور را ندیده گرفتند، چرا که دولت ایران کاملا در جهت منافع آنها قدم بر میداشت. سالهاست که رژیم ایران از این فعالیتها نیز دست کشیده و فقط دشمن توده های مردم ایران است! حال چگونه دولت ایران در این بُرههٔ زمانی لقب تروریست گرفته است، میتوان آنرا بهانهای برای گسترش سیاستهای منزوی کنندهٔ ایران توسط غرب دانست. اگر معنای تروریسم ایجاد وحشت و کشتار باشد، کشورهای غربی با تجاوزاتشان به خاور میانه و آفریقا این لقب را سالهاست کسب کردهاند. کشورهای غربی با استعمار و قدرتِ سلاحِ برتر و قساوتِ بیشتر قرنهاست که کشورهای ضعیفتر را استعمار، و رگههای صلح طلبی فقط در گفتار، و نه در رفتار آنها هویداست. در موردِ عدمِ وجودِ دمکراسی در آمریکا و جنگ افروزی دولتهای متعدد دمکرات یا جمهوریخواه بارها سخن رفته است. خوشبختانه مردم ایران از آنچنان رشد فکری برخوردارند که جهاد اسلامی دیگر نمیتواند آنها را بر انگیزاند، و تنها عده قلیلی که منافعشان را حکومت تامین میکند به ظاهر طرفدار این حکومت دینی /ارتجاعی میباشند. خطر یک زمستان اتمی زمانیست که کشورهای سازنده سلاحهای اتمی برای نفوذ به بازارهای جدید و در رقابت با ابر قدرت دیگری به یک جنگ تمام عیار دست زند. البته انتظار اقدام به چنین جنگی از کشوری میرود که بارها عدم توجه به رعایت حقوق بشر را نشان داده، و از هیچ گونه عملی برای سرکوبی دشمنانش خودداری نمیکند. هم اکنون آمریکا در چنین شرایطی (در مقابله با روسیه و چین) قرار دارد. اسرائیل سالهاست که بمب اتمی دارد و هیچ دولتی مزاحم او نیست! این کشور هیچگاه به ایران حمله نخواهد کرد مگر آنکه تنها پشتیبان او، آمریکا، دیگر منافع خود را با منافع اسرائیل مشترک نداند، و یا دولت آمریکا برای نجات از تنگنای اقتصادی چارهای جز یک زمستان اتمی نداشته باشد. دولت آمریکا بر وسائل ارتباط جمعی خود کاملا مسلط است و میتواند افکار عمومی را تا حد بسیاری از تفکر در مورد بحران اقتصادی دور نگاه دارد. ممنوعیتهای اقتصادی بر علیه ایران نه برای در هم شکستن دولت ایران، بلکه برای در هم شکستن جنبشهای ملی در داخل ایران است که روز به روز نیروی بیشتری میابند و در مقابل دولتِ بی برنامه و فاسد مقاومتر میشوند. انقلاب سوریه را اگر بتوان انقلاب نامید، همچنان که در لیبی تجربه شد، کشورهای غربی رهبری میکنند و هدف آنها از عنوان صدور دموکراسی در واقع از میان برداشتن تنها کشور سکولار در منطقه است. حمله اسرائیل به نوار غزه کسب افتخار و منزوی کردن هر چه بیشتر حماس (سازمان دست پرورده اسرائیل) بود، و نه آزمایش حمله به ایران. البته با این عمل، اسرائیل یکی از دلائل وجودی حماس، یعنی تضعیف سازمان جنبش فلسطین را نیز خنثی کرد، چرا که در آخرین خبر آماده است که گویا حماس و سازمان آزادی بخش فلسطین تصمیم به مذاکره گرفتهاند. البته نتیجهٔ اینکه چگونه یاسر عرفات کشته شد و چه کسی عامل قتل او بود نقش تعیین کنندهای در این مذاکرات خواهد داشت
در اینجا دلیل اصلی افشا پارهای از حقایق توسط سیاستمداران درج میشود. قبلاً آمد که آنچه که غرب در مورد هدف رژیم ایران از انرژی اتمی (تسلیحات نظامی) ابراز میدارد واقعیت کامل است. از آن طرف، احمدی نژاد عنوان میکند که داشتن نیروی اتمی حق مسلم حکومت اوست. خطراتی که نیروگاههای اتمی برای مردم ایران در بر دارند؛ در کشوری که حکومتش از هر جهت ضعیف و بی ثبات و بی پشتوانه است؛ بسیار شگرف، پُر فاجعه و مصیبت آور خواهد بود. ولی اینکه غرب تعیین کند که ایران نیروگاه اتمی نداشته باشد، ولی هر کشور غربی و یا هر کشور شرقی که تابع منافع غرب است (مانند اسرائیل و پاکستان و هند) بتواند از انرژی اتمی استفاده کند نشانهٔ “خود آقای دنیا بینیِ” آمریکا است. باید به اهداف آمریکا در عنوان این واقعیت که؛ ایران نهایتاً در پی یافتن سلاحهای اتمی است؛ پی برد. صدور دمکراسی به سایر کشورهای دنیا در زمانی که در خودِ آمریکا پایههای دمکراسی با لایحههای مختلف لرزان میشوند (“پیتریات اکت” یا “لایحه میهن پرستی”) چیزی جز اغفال مردم نیست. گسترش فقر اقتصادی در آمریکا و اروپا دولتها را وا میدارد که برنامههای ریاضتی را در کشورهای جهان گسترش دهند، که در نتیجه بیشترین ضربات را طبقات نیازمند متحمل میشوند. سخنان خامنهای در مورد گسترش فقر و تضعیف دمکراسی در آمریکا کاملا صحیح است. ولی آیا این گفته به این دلیل نیست که مردم آگاه ایران وجود فقر و استبداد در کشور خود را زائدهای جهانی و قابل قبول بیانگارند؟ پرده برداری از تجاوزات اسرائیل در فلسطین توسط احمدی نژاد گر چه به درستی و منطبق بر واقعیت است، ولی آیا برای سرپوش گذاشتن به استبداد دولتی نیست؟ آیا به روز نگاه داشتنِ کشتار مردم سوریه توسط دیکتاتور، به منظور تغییر جهت دادن و عنوان نکردن کشتار دولتهای دست نشاندهٔ مصر، یمن، سومالی، بحرین و سایر کشوهای تحت نفوذ آمریکا از مخالفین داخلیشان نیست؟ آیا این در برنامه اوباما نیست که دولتهای دیکتاتور کشورهای جهان سوم را که اجازه هژمونی غرب (و ایجاد پایگاههای نظامی به آمریکا) نمیدهند با فشار نظامی ساقط و دیکتاتورهای دست نشانده را جایگزین کند؟ آیا تکرار تهدیدات و عنوان پی در پی برنامه هستهای ایران و تحریمهای اقتصادی در ادامهٔ آن، برای باز گذاشتن دستِ دولتِ ایران در تار و مار کردن جنبشهای داخلی نیست؟ باید هوشیار بود که در پشت یک واقعیت چه پندارِ دیگری نهفته، و هدف از عنوان وقایع چیست