این کتاب که در سال ۱۹۹۴ انتشار یافت اختراعات و نوآوریهای دوران باستان را مورد بحث قرار میدهد. کتاب گنجینه ایست از پیدایش اختراعات و اکتشافاتی که در زمانهای بسیار دور به منصه ظهور رسیدهاند. بسیاری از این نوآوریها با سقوط امپراتوریهای متفاوت از یادها رفتند و قرنها بعد به عنوان اختراعی جدید، به دلیل عدم آگاهی از وجود قبلی آنها، عرضه شدند. نمونههای چشمگیری از این ابداعات در ایران باستان صورت گرفتند. در اینجا صرفا آن اختراعاتی که سرچشمه آنها در سرزمین پهناور ایران بوده است نقل میشوند. در ضمن، چون گاهی به “ایران” و گاهی به “پرژیا” اشاره میشود، چنانکه کلمه “ایران” استفاده شود در اینجا نیز همین کلمه مورد استفاده قرار میگیرد. چنانکه از واژه “پرژیا” استفاده شود، از معادل پارسی آن یعنی “پارس” در اینجا استفاده میشود. گفتار این نکته ضروریست که مقدار معتنابهی از اختراعات در خاور نزدیک، که مهد فرهنگ و تکنولوژی آن زمان بود، به وجود آمدند. خاور نزدیک قرنهای متوالی زیر فرمان امپراتوریهای بزرگ آن زمان، از جمله آشور و فنیقیه و ایران بود. در اینجا (در سه بخش) تنها به گوشههایی از آن که در کتاب تحت عنوان ایران یا فارس آمده اشاره میشود. تاریخهای ذکر شده در این کتاب همه میلادی (قبل یا بعد از میلاد مسیح) هستند، که چنانچه به قبل از میلاد مربوط باشد، حروف (ق.م.) بعد از اعداد نشان دهنده سال میایند.
در فصلی که به پزشکی اختصاص دارد، به عمل جراحی میپردازد و اشارهای به روش پزشکی در ایران دوره ساسانیان دارد: “پزشکان ایرانی پنج قرن قبل از میلاد، پیش از آنکه عمل جراحی روی بیماران زردشتی (دین حکومتی آن زمان) انجام دهند، باید حد اقل سه عمل موفقیت آمیز بر روی بیماران غیر زردشتی انجام داده باشند.” (ص ۵)
“بیمارستان بزرگ گندیشاپور (شوشتر فعلی) در سال ۴۸۹ میلادی تاسیس شد، که با کمال تعجب توسط پزشکان کافر مسیحی که از آتن و یا ادسا (شرق ترکیه) رانده شده بودند اداره میشد.” (ص ۷) شاید ذکر این نکته ضروری باشد که با توجه به اینکه ایران از چهارده قرن پیش که هدف حملات اعراب شد، فرهنگ اسلام را جزٔ لایتجزای فرهنگ خود کرد، که همچنان ادامه دارد. اسلام، غیر مسلمان را به سه دسته تقسیم میکند: کافر، کافر حربی، ملحد. بر اساس قوانین اسلام، با کافر باید مدارا کرد (گرچه در عمل تحت فشارِ بسیارِ دولت اسلامی آنها نیز بالاجبار اسلام را میپذیرند) ولی جان و مال کافر حربی و ملحد را دولتهای اسلامی برای مسلمانان مباح کردهاند. نویسندگان این کتاب با آگاهی از این سنت اسلام، تعجب کردهاند که کافران بیمارستان گندیشاپور را اداره میکردند. البته در فصل دیگری که بعدا میاید، از احترامی که ایرانیان باستان به عقاید مختلف میدادند سخن رفته است، که شاید این دو مطلب را دو شخص مختلف نوشته باشند. چنانکه از سنگ نوشته های قبل از اسلام تفهیم میشود، دولتهای باستانی ایران (حتی ساسانیان که تحمل ادیان غیر زرتشتی را نداشتند) تقسیم بندی بالا را برای افرادی که دین دولتی را برنگزیده بودند، نداشتند.
در فصل حمل و نقل، پس از اشاره به قدیمیترین جادهها اضافه میکند: “ولی امتیاز طولانیترین جادههای سرتاسری در زمان باستان، به امپراطوری ایران داده میشود که در قرن ششم پیش از میلاد ‘جاده شاهی’ را ساختند که از شوش (در ایران فعلی) تا سارد، در کرانه ساحل غربی ترکیه، به طول ۱۶۰۰ مایل ادامه داشت.” (ص ۵۲)
در همین فصل، در مورد کانال سازی چنین میگوید: “شگفت آفرین ترین بنای کانال باید کانال سوئز باشد، که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل میکند، که فرعونها آنرا حفر کردند و توسط کورش پادشاه پارسی بازسازی شد. پسر بزرگبین او، خشایارشاه (۴۸۵ تا ۴۶۵ ق.م.) اقدام به حفر کانال عظیمی کرد تا بتواند از طریق دریائی به یونان حمله کند. سریعترین مسیر برای نیروی دریائی پارسها جانب سواحل شمالی یونان و اطراف شبه جزیره کوهستانی آتوس بود. اما این راه بسیار خطرناک بود- چرا که قبلاً ناوگان پارسیان در طوفان مهلکی در این مسیر نابود شده بود. بنابرین در سال ۴۸۰ ق.م.، خشایارشاه تصمیم گرفت که تا کوههای شبه جزیره کانال بزند. تاریخنگار یونانی، هرودوت، توضیح میدهد که چگونه کارگران ایرانی با عرقریزی فراوان توانستند کانالی به طول یک و نیم مایل، و به اندازهٔ عرض دو کشتی پهلو به پهلو، در مدت کوتاهی بنای این کانال را به انجام رساندند. قسمتهائی از این کانال تا این قرن [قرن بیستم] باقی مانده بود.” (ص ۵۴)
به دنباله این مطلب نویسنده میافزاید که: “در تدارکات همین حمله، خشایارشاه اقدام به کار شگفت انگیز تری کرد که بنیاد پُل موقتی بر روی هِلِسپانت که آبراهی است که آسیا را به اروپا وصل میکند، بود تا بتواند از این ابراه عبور کند. حتی در باریکترین قسمتس این آبراه، که خشایارشاه پُلَش را ساخت، عرض آن حدود یک مایل است. ۶۷۴ کشتی به عنوان ستون دو برج به یک دیگر بسته شده بودند که لنگرهای سنگینی آنها را ساکن میساخت. طنابهای بسیاری استفاده شده بودند تا این پلهای ساخته شده از کرجی را ثابت نگاه دارند، و روی آنها را با خاک و براده چوب و الوار چوبی پوشانده بودند. برای مدت کوتاهی اروپا و آسیا به هم وصل شده بودند، و بر اساس گفته هرودوت، یک هفته طول کشید تا خشایارشاه توانست سربازانش را زیر شلاق از پل عبور دهد.” (ص ۵۴)
کتاب، به دنباله توضیحاتی که در مورد کشیدن نقشه جغرافیائی میدهد، از نوشته های هرودوت نقل قول کرده و ادامه میدهد که: “…هرودوت از کارهای بهتر [نقشه] آگاه بود؛ او در مورد یک نقشه واقعگرایانه امپراتوری پارس (که از بالکان تا هند کشیده میشد) گزارش میدهد، که در سال ۴۹۰ ق.م. یک کاردار مالزیائی برای تشویق اسپارت برای حمله به ایران از آن استفاده کرده بود.” (ص ۶۱)
کانال سوئز هم شرح کاملی دارد که قسمتهائی از آن میاید: “در سال ۱۷۹۸ که ناپلئون مصر را فتح کرد، در آرزوی ساختن پلی بود که دریای مدیترانه را به دریای سرخ وصل کند… مشاوران علمی به او تذکر دادند که این پروژه به آنقدر نیروی کار احتیاج دارد که هیچگاه تمام نخواهد شد…پادشاه پارسی، داریوش، که بین سالهای ۵۲۲ و ۴۸۶ ق.م. حکومت مصر را تحت سلطه داشت مانند ناپلئون هشدار مشاورانش را در این مورد شنیده بود. با این وجود مهندسین داریوش اقدام به ساختن این کانال کردند، چنانکه از سنگ نبشتههائی که با افتخار از این طرح سخن رانده است بر میاید. در یکی از این نوشتهها میگوید، ‘من دستور دادم که کانالی از رود نیل در مصر تا آبهای پارس ساخته شود. عاقبت چنانکه فرمان من بود این کانال ساخته شد، و کشتیها چنانکه خواسته من بود از مصر از طریق این کانال به پارس رفتند.’” (ص ۸۹)
در جای دیگری از این بخش در مورد غواصی سخن میرود و به قسمتی از نوشتههای ابوریحان بیرونی (که او را البیرونی میخواند) اشاره میشود، و این توضیح را در بارهٔ نوشته بیرونی میدهد: “در اوایل قرن یازدهم، البیرونی دانشمند اشاره میکند که چگونه غواصان کلاهکی چرمی را پوشیده و روی سینه آنرا محکم میکنند و قبل از ورود به آب آنرا از هوا پُر میکنند. او همچنین توضیح میدهد که چگونه میتوان این کلاهک را به وسیلهای به هوای تازه و دائمی بیرون آب وصل کرد.” (۱۰۳) پس از این توضیح، قسمتی از مطالب ابوریحان بیرونی بازگو میشود.
در فصلی که “زندگی جنسی” عنوان دارد در بارهٔ خواجگان درباری میاید: ”اولین حکومتی که به خواجگان پست دولتی داد آشوریان بودند که در اوایل نخستین میلونیوم قبل از میلاد در خاور نزدیک حکومت میکردند. این روش همچنان ادامه یافت، از جمله توسط کورش کبیر، پایه گذار امپراطوری پارس (۵۵۹-۵۲۹ ق.م.) که به گفته گزنفون، ‘برای تمام پستهای خصوصی خود از خواجگان استفاده میکرد، از دربان گرفته به بالا.’” (ص ۱۷۲)
در بارهٔ روشهای جلوگیری از بارداری به کتاب طب ابوعلی سینا اشاره میکند: “موشکافانه ترین مقاله در این زمینه را ابن سینا، که در کشورهای غربی به اویسینا (۹۸۰-۱۰۳۷) مشهور است، نوشته است. دانشنامه عظیم پزشکی او، که حاوی بیش از یک میلیون واژه است، بالاتر از بیست روش جلوگیری، و تاثیرپذیری هر یک از آنها میپردازد. بحث در مورد روشهای مختلف تا قرن بیستم مسکوت مانده بود [منظور در آمریکا است]. نورمن هایمز، پیشقدم تاریخ پیشگیری وضع حمل، در سال ۱۹۳۶ نوشت که ابن سینا که از بسیاری از پزشکان این دوره پیشرفتهتر بود، تشخیص داده بود که روشهای پیشگیری سنتی کارآئی دارند. دلیل سکوتِ دانشمندان زمان هاینز، نادانی همراه با تعصب آنها علیه موضع پیشگیری بود؛ آنها پنداشتند که روشهای گیاهی و طبیعی- به جای روشهای داروئی- کارآئی ندارند.” (ص ۱۸۹، ۱۹۰)
صفحه واپسین: “فرضیه ایست که کاندوم در قرون وسطی وجود داشته است و نام آن از یک واژه پارسی کُندو یا کِندو، توسط یک دانشمند لاتین و برای مزاح گرفته شده، که این واژه به معنی لوله ایست که از روده حیوانات ساخته میشود و برای نگاهداری ذرت به کار میرود.” (ص۱۹۱)
کتاب فصلی دارد تحت عنوان تکنولوژی ارتشی که در قسمتی از آن به ارابههای جنگی اشاره میشود: “ارابههای سکاها که پرههائی بسته شده به دیفرانسیل مابین چرخها داشتند که میتوانستند اسب و سربازان دشمن را منهدم کنند، و گویا این اختراع پارسها بود؛ گزنفون تاریخنگار یونانی میگوید که این تکنولوژی توسط کورش امپراطور پارسی وارد جنگها شد.” (۲۰۶)