اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Sunday, June 30, 2013

کودتا

انتخابات دو هفته پیش توسط بسیاری از ناظران به عنوان یک  "کودتای سیاسی" در برابر عناصر جناح راست رژیم (به رهبری خامنه ای) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. اگر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ ادامه " جنبش مشروطه" و "ملی شدن صنعت نفت" بود، این انتخابات قطعا تداوم دستبرد انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ توسط خامنه ای و احمدی نژاد (و یا نتیجه آن) بود. رویدادهای پس از انتخابات چهار سال پیش ایران و جمعیت زیادی که خشم خود را در خیابانهای شهرهای بزرگ ایران (و شهرهای بزرگ جهان) به نمایش گذاشتند، حکایت از نیروی عظیمی‌ است که مردم میتوانند با تکیه به آن،  به جای تکیه بر عوامفریبان سیاسی ، سیاستمداران دست نشانده، روشنفکران جیره خوار، و سران حزبی، به خواسته های خود دست یابند. به نظر می رسد تنها راه ملت در دستیابی به دموکراسی پوپولیسم یا نیروی جمعیت، و ادامه مبارزه بدون ترس از قربانی دادن به یک دولت استبدادی باشد. هر چه دولت تهاجمی تر و خشن‌تر شود، مبارزه بی باک‌تر می شود. البته، مستبد این را بخوبی می داند، و در برخی از مواقع مبارزه تبدیل به یک "منازعه" میشود. رهبران رژیم‌هائی که در خدمت دولت های خارجی میباشند، مانند بسیاری از دیکتاتورهای خاورمیانه،  میتوانند محل فرار احتمالی‌ خود را تا حدی پیش بینی‌ کنند. (حداقل آنها به این امیدوارند). قدرت آنها را نیز می توان سهلتر از کسانی که هم از داخل و هم از خارج مورد تنفر هستند شکست. سرنوشت قذافی و اسد به روشنی توسط رهبر ایران و حامیان او قابل درک است. جیمی کارتر در مجموعه ای از یادداشت های ریاست جمهوری خود (خاطرات کاخ سفید، فرار، استراوس و ژیرو، اجازه انتشار سال ۲۰۱۰ توسط جیمی کارتر) نوشت: “سازمان سیا تجزیه و تحلیلی از مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران در اختیارم گذاشت. شاه در مورد اینکه چگونه به روند دموکراسی و یک جامعه آزاد برسد از من نظر خواست. او گروههای قدرتمندی را از خود بیگانه کرده است: رهبران مذهبی؛ جناح راست که مخالف هر گونه تغییری هستند؛ چپ رادیکال، که برخی از آنها کمونیست هستند؛ و طبقه متوسط ​​جدید ایران که در حین اینکه ثروتمند میباشند، هیچ نقشی‌ در سیاستهای کشور ندارند."(ص ۲۵۵)" شاه نگرانی عمیق خود را در مورد  براه اندازی دولت موقت، دولت نظامی، یا شاید حتی کناره گیری ابراز داشت. ما او را تشویق به ماندن در قدرت کردیم و اینکه روی پشتیبانی ما حساب کند."(ص ۲۵۷)" تشویق به ماندن در قدرت و پشتیبانی آمریکا" قولی‌ بود که شاه به آن اطمینان نکرد. حتی در وقایع کودتای ۱۳۳۲، سازمان سیا مجبور شد که به منظور موفق شدن، مستقل از شاه عمل کند. خامنه ای و اراذل و اوباش او بخوبی می دانند که استقرار و ادامه حیات آنها بستگی به ادامه ظلم و ستم و بی امان دارد ، و هر گونه کوتاهی‌ به نفع مردم سقوط آنها را تضمین می‌کند. حوادث اخیر در مصر و در تونس نتیجه خشم وهمبستگی گروهی مردم این دو کشور، علاوه بر کوتاهی‌ مستبدین در ادامه خشونت  بود. بسیج مردم پشت سر یک رهبر، که گر چه ممکن است انتخاب نهایی نباشد، اما به منظور یافتن فرصتی در ادامه جنبش،  میتواند راه دیگری را رهنمون کند. این هدف، در انتخابات ایران در دو هفته پیش به دست آمد. در انتخابات چهار سال پیش، موسوی و کروبی نتوانستند از کودتای سال ۱۳۳۲ علیه مصدق پند گرفته، و از قدرت توده و حمایت آنها در مواقع حساس استفاده کنند. ولی‌ مردم با تجربه از انتخابات چهار سال پیش، رأی نهائی خود را به صندوقها ریختند.
 

Tuesday, June 25, 2013

THE COUP

Iranian election of last week was analyzed by many observers as a calculated “coup d’état” against the right-wing elements of the regime led by Khamenei. If Iranian revolution of 1979 was a continuation of the “Constitution Revolution” and “Nationalization Uprising”, this election was definitely continuation (or as a result of) the rigging of 2009 presidential election by Khamenei and Ahamadi-Nejad. Events following Iranian election of four years ago and the large crowd exhibiting unbridled anger in streets of all, if not majority of the, cities around the world reflected the importance of achieving popular demands by demonstration of force in the streets, rather than reliance on demagogues, politicians, intellectuals, and party heads. Populism, or force of crowd, and continuation of struggle without fear of losses in pursuit of democracy, seems to be the only way a victimized nation can change a tyrannical government. The more aggressive and vicious the government is, the more the struggle becomes fearless. Of course, the despot knows this as well, and at some point the struggle turns into a “daring contest”. Regimes which serve foreign governments, such as most of the governments in the eastern hemisphere, foresee a future destination in the case of abdication (at least that is what they hope). Their power can be broken easier than the ones who are detested by both internal and external nations. This has been the destiny of Gadhafi and Assad, which is well understood by Iranian leader and his benefactors. Jimmy Carter in a collection of some of his presidential notes (White House Diary; Farrar, Straus and Giroux; Copyright 2010 by Jimmy Carter) wrote: “The CIA gave me an analysis of the economic and political problems of Iran. The Shah has asked for advice on how to handle the trend toward democracy and liberalized society. He has alienated powerful groups: the right-wing religious leaders, who don’t want any changes; the radical left, some of whom are communists; and the new middle class in Iran, who are now wealthy but have no voice in the government.” (P. 255) “The Shah expressed deep concern about whether to set up an interim government, a military government, or perhaps even to abdicate. We encouraged him to hang firm and count on our backing.” (P. 257) “Hang firm and count on our backing” was the advice that did not go through to the Shah. Even in the events of the 1953 coup, the CIA had to act independent of the Shah in order to succeed. Khamenei and his thugs know that their existence depends on a continued and relentless oppression, and any advantage to people would guarantee their downfall. The events of proceeding years in Egypt and in Tunisia had such outcome. Mobilization of people behind a leader, who may not be their ultimate choice, but the one who would save the day, is another choice. This was achieved in Iranian election of last week. People learned by experience of four years ago with Mousavi and Karoobi’s elections, although these two did not learn from the coup of 1953 against Mossadegh, in utilizing their mass support’s great power.