یکی از بزرگترین ناهنجارهای اجتماعی که همیشه گریبانگیر بشر
بوده است نسل کشی است. به دلیل قدرت علمی، مقامی، و مالی زیادی که یهودیان جهان
دارند، توانستهاند خاطرات نسل کشی دولت آلمان سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ را همیشه زنده نگاه
دارند. گر چه هیچگاه نباید نسل کشیِ حدود شش میلیون یهودی تبار را به فراموشی سپرد، یاداوری
این نکته ضروری است که نسل کشی مختص به یهودیان نبوده و سایر اقوام نیز در گذرگاه
تاریخ قربانی چنین تهاجمی بودهاند. به نظر میرسد که اهمیت بازگوییِ تاریخِ این مطلب در این باشد که آگاه بودن بر یک فاجعهٔ بر
انگیخته شده از خشونتِ قالب بر مغلوب، احتمالِ وقوعِ مجددِ آن جنایت را کم میکند.
در حالیکه به نظر میرسد که دولتها چنان قدرتی در تفرقه انداختن بین دو گروه همسایه
دارند که این جنایات تاریخی به عنوان ‘حوادث پیشین’ انگاشته شده، و ارتباط آن با
زمان حاضر احساس نمیشود. به عنوان مثال نسل کشی ارمنیان و یونانیان و آشوریان و
کردها توسط دولت ترکیه، که تفسیر آن را میتوان در ویکیپدیا یافت (لینک این مقالات در زیر میاید)، آنچنان در لابلای تاریخ از نظرها محو شده و خاک خوردهاند که
کمتر کسی از این جنایات آگاه است. ولی اگر از این نسل کشیها با خبر بودیم، باز هم به نسل کشیهایی که همین امروز در اطرافمان در شرف وقوع هستند توجه میکردیم؟ آیا میدانیم
که فرزندان و بازماندگان و یاران یهودیانی که آلمان نازی در کورهها سوزاند، درزیر
لوای صهیونیستی همان نسل کشی را در مورد اعراب اعمال میدارند؟ آیا کشتن مسلمانان
با هواپیماهای بدون سرنشین و تحت عنوان “تروریست اسلامی” یک کشتار
دسته جمعی مذهبی نیست؟ آیا کشتار بهائیان و سایر مذاهب غیر شیعه توسط دولت ایران
از همان جرگهٔ براندازی گروههای مذهبی نیستند؟ شاید بتوان با تعریف نسل کشی و زمینههای
اجتماعی که آنرا در زمان خود امری قابل پذیرش برای گروهی از جامعه میکند،
به وجود آن پی برد. در چنین فضائی میتوان از سوابق تاریخی آن نتیجه گرفت و از
تکرار آن جلوگیری به عمل آورد.
واژه نسلکشی (“ژنوساید” که ترکیبی از دو واژه یونانی “گروه”
و “کشتن” است= کشتار گروهی) را رالف لمکین ابداع کرد که با پیمان نامه جهانی ۱۹۴۸، مشهور به پیمان نامه نسل کشی، بصورت قانونی مورد استفاده
قرار گرفت. طبق این پیمان نامه جهانی، نسل کشی از نظر قانونی حائز شرایطی است،
که الزاماً کشتار گروهی، و یا حتّی کشتار بطور مطلق این شرایط را ایجاد نمیکند. نسل
کشی، بر طبق این پیمان نامه، باید شرایطی را در بر داشته باشد تا در این تعریف
بگنجد، از جمله ارزیابی ماهیت عمل جنایت و ماهیت نظر مجرم و ماهیت کسی که این عمل
در موردش انجام شده است. چند سال پیش کتابی تحت عنوان “حقوق کیفری نسل کشی” توسط
“رالف هنهم” و “پال بهرنس” منتشر شد که شامل ۲۱ مقاله متفاوت بود و نسل کشی را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار
میداد (یکی از این مقالات توسط رافی سرکیسیان در مورد کشتار ارامنه بود). در این
کتاب نظرات متفاوتی در مورد نسل کشی آمده بود، که گاهی از تعریف حقوقی آن فراتر
میرفت. شکی نیست که کشتار گروهی با این جمله که بسیار شنیده شده (بخصوص از بعضی
سران جمهوری اسلامی) که فرضا “باید نسل آنها را برداشت” یا “باید کره زمین را از
نسل آنها پاک کرد” آغاز میشود، ولی اظهار چنین جملاتی الزامی نیست و این صرفا نمایندهٔ
کم ذهنی گوینده است! چون تعریف نسل کشی، چنانچه رفت، بسیار کلی
است، دولتها به راحتی میتوانند آنرا قتل سیاسی، و یا دفاع از حریم ارضی بنامند.
نسل کشی فقط میتواند
بطور سازمان یافته انجام یابد. گر چه عاملین این کشتار میتوانند افراد تحریک شده
عادی باشند، ولی دولت و یا سازمانی که آنرا انجام میدهد با برنامهای تنظیم شده
مقدمات کار را میچیند. دولتها که عموما حافظ منافع قدرتمندان مالی، سیاسی، و
نظامی هستند، نخست جامعه را به گروههای مختلف تقسیم میکنند. تا کنون ساده ترین این
گروه بندیها گروههای مذهبی، نژادی، و یا ملیتی بودهاند. دشمنی قدیمی شیعه علیه
سنّی و جشن عُمَر کشون، و یا تهمت بابی زدن به شخصی برای تحریک مردم به قتل او از
مثالهائی است که ما ایرانیان با آنها بخوبی آشنائی داریم. تفرقه اندازی ملیتی به
سادگی با جوکهای ترک و لرو رشتی آغاز میشود، اگر به نسل کسی نیانجامد، با جنگِ استقلال پایان میپذیرد. پس
از طبقه بندی کردن جامعه، تبلیغات بر علیه طبقهٔ نشانه شده اقدام بعدی است. پال
ژوف گوبلز، مدیر تبلیغات رایش در آلمان، نابغه تبلیغاتی علیه یهودیان و سوسیالیستهای
آلمان بود. او راههای جدیدی ابداع کرد که میتوانست افرادِ بدون هیچگونه پیش زمینه
سیاسی یا گروهی را بر ضد دیگر شهروندان آلمان بشوراند. امروزه به هر کشوری که سفر
کنید زمزمههای تفرقههای مذهبی، و سپس ملیتی (بخصوص در مورد مهاجرین)، و بالاخره نژادی (پوستی)
را میشنوید. در کشورهای دیکتاتوری البته این تضاد صریحتر و روشنتر است. در کشورهای
صنعتی غرب، تضاد مالی نیز به طرز چشمگیری نمودار است، که البته به بحث دیگری نیاز دارد.
نسل
کشی در طول تاریخ رواج داشته است. کشتن بومیان آمریکا توسط دولتهای کانادا و ایالات
متحده هنوز هم ادامه دارد. نسل کشی صربستان، روآندا، ترکیه، و آلمان تنها نمونههای جهانی
شده این کشتار است. لینک مقالاتی در ویکیپدیا که مربوط به نسل براندازی چهار قوم توسط دولت عثمانی
(ترکیه) و با حضور و فرماندهی رهبران ترک (از جمله آتاتورک) انجام گرفته در پایان
این مقاله ارائه میشود. اسناد و عکسهای تاریخی این مقالات لازم به مطالعه و یاداوری
است. به امید روزی که کشتن انسانها چه توسط افراد و چه توسط دولتها بطور کلی غیر
قانونی اعلام شود تا احتیاجی به قانون گذاری در مورد نحوه و دلیل و نوع آن نباشیم.