اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Thursday, October 31, 2013

صلح یا جنگ- بخش نخست


مقدمه جنگ:

"جنگ و صلح” یکی‌ از طولانی‌ترین کتابهایی بود که سالها پیش خواندم. جالب این است که با وجود اینکه خواندن این کتاب ماه‌ها، و شاید سالی‌ به طول انجامید، بجز گوشه‌های کمی‌ از آن داستان طویل، و موضوع اصلی‌ داستان، مطلب چشمگیری را بخاطر نمیاورم. تا جایی که به یاد دارم، جنگ و صلح، مشهور ترین نوشته تولستوی، تصویر موجز و دقیقی‌ از جنگ  ۱۸۱۲ فرانسه و روسیه بر خاطره‌ها به جای می‌گذارد. گروهی از صلح‌دوستان معتقدند که چنانچه جزئیات جنگ بصورتی آشکار و گرافیک بازگو شود، ممکن است نوعی انزجار از جنگ در خواننده یا شنونده یا بیننده ایجاد کند. البته هر چیزی که احساسات ما را بر انگیخته و باعث دگرگونی روحیه‌مان شود و جای پائی در ذهن کاوشگر ما باقی‌ بگذارد، میتواند تاثیر مثبت یا منفی‌ داشته باشد. به قول معروف این حرکت، یک شمشیر دو لبه یا دو تیغه است. نمیدانم هدف تولستوی هم از بیان فجایع حمله ناپلئون به روسیه جلوگیری از تکرار چنین حملاتی بود؛ که البته اگر مقصود اوچنین هدفی‌ بود، این تلاش نتیجه ای نداشت. چرا که ۱۲۹ سال بعد آلمان به شوروی حمله کرد، که با اضمحلال ارتش آلمان پایان یافت. یعنی‌ دقیقا سرانجام آلمان در این جنگ مشابه سرانجام فرانسه در جنگ ۱۸۱۲ بود.  ولی‌ به نظر می‌رسد که نمود فجایع جنگی تاثیری بر ذهنیت مردم و توجه آنها به نتیجه اسف بار جنگ نداشته، و تاریخ (حتی اگر تحریف هم نشده باشد) چندان آویزه گوش نسلهای بعد نمی‌شود. در واقع گاهی‌ تکرار این مصیبتها میتواند تاثیر معکوس داشته باشد. به این صورت که چنانکه این تبلیغات در دست شخص مغرضی باشد، از آن میتواند برای تحریک عوام و به ثمر رساندن طرحهای شیطانی خود استفاده ‌کند. به عنوان مثال، صدمات عظیم جنگ نخست جهانی‌، و شرایط ناجوانمردانه و غیر قابل پوزش تحمیل شده بر مردم آلمان، ابزاری به دست دولت نازی داد که بتواند از آن یک پیراهن عثمان ساخته، مردم ناآگاه را برعلیه انگلیس و فرانسه تحریک کند. با ایجاد وحشت و تحریک حسّ قومی و نژادی، دولت نازی اقوام آلمانی‌ را نیز بر علیه یکدیگر شوراند، و آغاز به یک پاکسازی نژادی و نسل‌کشی کرد. در پی آن و با استفاده از همان ترفند، ظلمی که به قوم یهود رفت مانند شمشیر دموکلس بالای سر ملتهای عَرَب بیش از نیم قرن است که تجاوزات و نسل کُشی‌های صهیونیستی را توجیه می‌کند. ما ناآگاهانه به جنگ بیش از صلح اعتبار میدهیم و توجه می‌کنیم. این طبیعی است که از آنچه روزمره است، مانند سلامتی‌ و آرامش و نظام طبیعی، تمتع می‌بریم بدون آنکه متوجه باشیم که عدم وجود آنها ویرانگر است. مثلا چنانکه بیمار شویم و یا یک انقلاب اجتماعی پدید آید و یا طوفان یا زلزله یا سیل نظام طبیعی را بهم بزند، آنچه را که داشتیم گرامی‌ میداریم. اگر در عنوان کتاب “جنگ و صلح” کاوش کنیم،‌ و در تاثیر گذاری عناوین کتب در هر زمینه ای بررسی کنیم، از سه واژه‌ای که در عنوان این کتاب است (جنگ، و، صلح)، اولین واژه “جنگ” است و در اینصورت به نظر می‌رسد که کفه ترازو بیشتر بطرف جنگ پائین میاید یا بطرف صلح. داستان هم که قاعدتاً داستان جنگ است، و جنگ در مقابل صلح قرار می‌گیرد، نه در کنار آن. اگر چه منظور تولستوی از صلح میتواند نتیجه بدست آمده پس از جنگ ‌باشد، که البته عواقب جنگ به دلیل شکست و تسلیم یک طرف، صلح برای طرف متخاصم محسوب نمی‌شود. شاید باید عنوان داستان طویل تولستوی بصورت پرسشی بود که با صلح می‌آغازید: صلح یا جنگ؟!

Monday, October 21, 2013

HISTORY OF SUPERSTITION

We are comfortably allowing our brains to get lazy and rot! A Hollywood created movie with
the usual recipe of action and blood and gore and sex is readily digested by us than a movie that requires more thought, because of its in-depth and challenging production. Art has become a fast food for our brains; greasy and without much of nutritional values. This is not to say we should not write poetry to compare the lover’s blue eyes with the sky, and to only put our efforts to learn how one’s eyes function and what is beyond the sky. We need science for social and technological improvements, and art for leisure. When we accustom our idle brains to further learning and exploring, our brains get accustomed to the process. As idle brains are not used to exhaustive research, it may feel a burden at the beginning. However, it becomes a second nature to us, after a while. As an example, concerned about our future financial security, one may assess all options and alternatives available to him or her. One of the alternatives may be creating a periodical saving plan. Investment in securities, stocks, Treasury Bills, and bonds is another option. One may decide on IRA, 401K, or other retirement plans. There are several other alternatives depending on the risk one is taking; the riskiest of which is relying on the advice of a fortuneteller. The same is true for any decision we want to make about our future. We may work on our relationship with our children, our spouses, our friends, or our loved ones, which takes time and commitment, or simply check pages of horoscope.  Religions’ promises of after-life follows the same logic as fortunetellers and horoscope observers. We are cheated out of our lives if we pay heeds to the religious leaders’ promise of a happy life after death, as long as we endure sufferings of present life.  Carl Sagan, in his last book “Billions & Billions”, after talking about his longing to witness the events such as “exploration of many of the worlds” or the growth of his grandchildren remarks: “If there were life after death, I might, no matter when I die, satisfy most of these deep curiosities and longings.  But if death is nothing more than an endless dreamless sleep, this is a forlorn hope.  Maybe this perspective has given me a little extra motivation to stay alive.”

Thursday, October 3, 2013

ملتی بزرگ

 
ملتی که پس از خروج رضا شاه و با استفاده از آزادیِ باز یافته، و در مدتی‌ کوتاه دهها حزب سیاسی، انجمن ادبی‌، و گروه‌های اجتماعی به وجود آورد. ملتی که با چپ و راست و مذهبی‌ و غیر مذهبی‌، تا آغاز دوران ستم‌شاهی و دیکتاتوری، مدارا کرد و از احترام یکدیگر نکاست. ملتی که مصدق را به رهبری برگزید، و تا انتها به او وفادار ماند؛ حتی پس از آنکه  شاه (با دریوزگی از غرب و استمالت از آخوند کاشانی و اجیر کردنِ اشرار و قداره کشان) نه تنها به دیکتاتوری ادامه داد، بلکه از ترس ملاها، امامزاده‌ها و مساجد را باز سازی کرد و هر سال به زیارت رفت (به عکسهای کاشانی با شاه و همچنین با شعبان بی‌ مخ و رمضان یخی و سایر اوباش پس از کودتای ۲۸ مرداد رجوع شود). ملتی که با دیدن کوچکترین بارقه‌های آزادی و ضعف شاه در سال ۵۷ بار دیگر انقلاب کرد. ملتی که هیچگاه از مبارزه دست نکشید، و زمانی‌ که انقلابش (به دلیل خلأ سیاسی به وجود آمده پس از کودتا و ۲۵ سال کشتارِ آزادی خواهان و ائتلاف خمینی با غرب) به انحراف گرائید، همچنان در صحنه ماند. ملتی که ۳۵ سال است که برای آزادی تلاش می‌کند و در حالی‌ که بهترین فرزندانش یا در زندانها میپوسند و یا به جوخه های تیر سپرده میشوند هنوز در صحنه مبارزه باقی‌ مانده‌است. ملتی که با بینش آگاهانهٔ سیاسی پی برد که مبارزه با سفّاک ترین رژیم موجود تنها از طریق استفاده از باریکترین و کوچکترین ضعف رژیم است. ملتی که با خِرَدِ کامل و برای از جلوی پای برداشتن بزرگترین خطر، یعنی حمله آمریکا و اسرائیل به کشور و نابود کردن آن (چنانچه بر لیبی‌ و سوریه رفت)، دوباره به پای صندوق رأی رفت و تنها کسی‌ را که میتوانست جلوی نابودی ایران را بگیرد از بین نمایندگانِ افراطی انتخاب کرد، و نتیجه آن را چند روز پیش شاهد بودیم، که نتنیاهو را واداشت که بدون فوت وقت به واشینگتن بشتابد. فرو پاشیِ کشورِ کهنسال ایران به دست کسانی که در این کشور زندگی‌ میکنند هیچگاه انجام نیافته و اصولا میسر نیست. این فقط به دست (و آرزوی) کسانی‌ است که به خارج پناه برده‌اند، و بار دیگر از غرب دریوزگی میکنند. صد البته این آرزو اینبار برای شکست یک دولت مردمی نیست، بلکه برای فرو ریختن کاخ دیکتاتورهای اسلامی است. ولی‌ ملت ایران ثابت کرده است که تا آنجا که نیروی خارجی‌ و یا کارگزارانش به ایران نظر نداشته باشند، مردم ایران شایستگی استیفای حقوق خود را دارند. تاریخ صد ساله ایران نمیانگر این است که این یک دروغ بزرگ نیست. این روش ملتی بزرگ است.

Wednesday, October 2, 2013

White House Diary (3 of 3)

Jimmie Carter was born on the first of October 1924. Yesterday, he turned 89, and it may be
a good reason to complete quoting and reviewing parts of his diary on his 89th birthday.
Jimmie Carter is the oldest living president of the United States. He may also be remembered as the last US president who was concerned about world peace, human rights, Israel as a rogue state, social welfare, prevention of environmental degradation, a health system for all, free education, and a more equitable distribution of wealth in his country. Of course he could pursue these goals so long as the system governing the policies of the United States would allow him. The difference between a system, state, or regime and a government has been discussed before. Such regimes employ governments, along with legislative and judicial system, (and in some cases military) to ensure the continuation of policies, to protect it from the silent majority and from other states. Of course, as the regime modifies its policies, some of those apparatuses may not adhere to them, which may lead up to the removal of the instrument from office. That may be the reason for Cater administration not surviving more than one term. Needless to say that he was replaced with one of the most reactionary presidents this country had seen. Of course, we witnessed less qualified and more reactionary presidents since then.