بازیگران این فیلم نقشهای خود را به
شایستگی بازی میکنند، به خصوص پسر انگلیسی شاگرد ابن سینا. صحنه آرائی فیلم نیز بی
نظیر است. از اینکه تمدن ایران آن زمان را مطابق معمول فرنگیان تمدن اسلامی نمی
نامند باعث خوشحالی است. بطور کلی آنچه که به آن سینماتوگرافی یا هنر فیلمبرداری
میگویند به طرز شایانی در این فیلم به کار گرفته شده است. در سایر جهات فیلمسازی،
از دکور تا لباس تا موقعیت بومی و سرزمینی به طرز شایستهای استفاده شده است.
ولی این فیلم نه تنها به ارزشهای علمی
و تاریخی ایران قدیم نمیافزاید، بلکه به ارزشها و دانشی که ابن سینا از خود به
ارث گذاشت لطمه وارد آورده است. چرا که داستان فیلم بیشتر به یک افسانه شباهت دارد
یا واقعیت. عموماً زمانی که بخشی از یک داستان حالت افسانه ای به خود بگیرد، تمامیت
آن داستان برای ناظر بصورت یک افسانه در میاید. اینکه این فیلم حاوی تعدادی صحنه
های غیر قابل لمس است، کلیت آنرا برای بیننده بصورت یک داستان خیال پردازانه تصویر
میکند. گر چه فیلم آلمانی است و با هنرپیشگان اکثرا انگلیسی ساخته شده است، ولی
تمام مشخصات یک فیم هالیوودی را دارا میباشد. قهرمان، ضد قهرمان (و سیاهی لشگر طرفدار
هر یک)، خشونت، عشق افلاطونی آمیخته با سکس، پاکی مطلق بر علیه زشتی مطلق، و در
خاتمه پیروزی قهرمان بر ضد قهرمان با وجود کلیه عواملی که رسیدن به پیروزی را به
ظاهر غیر ممکن میسازد، فرمول همیشگی و ماندگار هالیوود است. پسر انگلیسی نیروی
مافوق طبیعی برای تشخیص بیماریها دارد، و به این دلیل از استادش هم جلو میزند! او
با قدرت بدنی شگفتی که دارد (از امراض جان سالم به در میبرد، خود را ختنه میکند، و
حتی از صحرائی که یک کاروان از اشخاص بومی را میبلعد، عبور میکند!) از آب و آتش عیناً
میگذرد. با کالبد شکافی بدن یک زردشتی (که گویا تنها زردشتی بیکس در اصفهان بود) به
بیولوژی بدن پی میبرد، و در خاتمه به ابن سینا پند میدهد که تعاریف او از قسمتهای
داخل بدن کلا خلاف واقع بودهاند. دانستن این مطلب ضروری است که تعداد کتابهای
ابن سینا در طول عمر ۵۸ ساله اش به حدود ۲۴۰ جلد تخمین زده شده است، که تعداد بسیاری از آنها در پزشکی
است. جوان انگلیسی با شاه چنان محشور میشود که اجازه میابد با او مانند یک همردیف
رفتار کند، تا جایی که از او ایراد بگیرد، که این البته خلاف آن چیزی است که ما از
شاهان سراغ داریم. عاقبت هم که شهر در جنگ بین دین و دانش (که به نظر میاید که
صحنه های تحریک در مسجد را از وقایع سال ۵۷ الهام گرفته
باشند) میسوزد، قهرمان ما پس از یک عمل آپاندیس بر روی شاه در مقابل چشمان شگفت
زده استادش، دست معشوقه اش را میگیرد و نه تنها او را از میان دو لشگر در حال جنگ
و شهر سوزان در آتش میگذراند، بلکه خیل جهودان را نیز از شهر فراری میدهد، تا شاید
بتوانیم خاطره پناه دهندگان و فرار دهندگان یهود از دست نازیها را بخاطر بیاوریم. این
فیلم فقط چند نام تاریخیِ ابن سینا و علاألدوله و اصفهان را در بر دارد و هیچگونه
نشان دیگری از یک واقعه تاریخی در آن نیست.
پس از اسکندر و لشگر کشی های جنگهای صلیبی، اولین کسی که از غرب به شرق سفر کرد و از او نشانی در تاریخ باقی مانده است مارکوپولو بود که سیصد سال پس از ابن سینا این سفر تاریخی را کرد. کسانی که به بزرگداشت یک فیلسوف ایرانی در این فیلم دلبستهاند گویا پیام این فیلم را (که در اکثر فیلمهای هالیوود مشترک است) به درستی درک نکرده اند. پیام این است که همواره غربیان تمدن را به جهان عرضه داشتهاند، و حتی اگر شخصی در شرق حکمتی داشت، یک جوان غربی با استعداد خارق العاده اش میتوانست بر او غلبه کند.
پس از اسکندر و لشگر کشی های جنگهای صلیبی، اولین کسی که از غرب به شرق سفر کرد و از او نشانی در تاریخ باقی مانده است مارکوپولو بود که سیصد سال پس از ابن سینا این سفر تاریخی را کرد. کسانی که به بزرگداشت یک فیلسوف ایرانی در این فیلم دلبستهاند گویا پیام این فیلم را (که در اکثر فیلمهای هالیوود مشترک است) به درستی درک نکرده اند. پیام این است که همواره غربیان تمدن را به جهان عرضه داشتهاند، و حتی اگر شخصی در شرق حکمتی داشت، یک جوان غربی با استعداد خارق العاده اش میتوانست بر او غلبه کند.