چرا نورنبرگ؟
چهار کشوری که به قدرتهای بزرگ شهرت داشتند- آمریکا، شوروی، انگلیس،
و فرانسه- بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۹ حدود ۲۰۰ متخلف جنگی نازی را در نورنبرگ آلمان محاکمه
کردند. پس از آن صدها نفر دیگر در کشورهای تحت اشغال شوروی و آلمان غربی محاکمه شدند.
اما دادگاهی که خاطرهاش در اذهان ضبط شد از ۲۰ نوامبر سال ۱۹۴۵ تا اول اکتبر سال ۱۹۴۶- نزدیک یکسال بطول انجامید، که در آن
۲۲ مامور عالیرتبه نازی به جرم جنگ تهاجمی
علیه کشورهای دیگر و خط مشی رایش سوم در برنامه پیگیر نسل کشی یهودیان و سایر اقلیتها
محاکمه شدند. آدلف هیتلر و رهبران نزدیک به او، همچون رهبر اِساِس هاینریش هیملر مسئول
برنامه کشتار جمعی، و جوزف گوبلز مسول تبلیغات رایش سوم، با کشتن خود از محاکمه شدن
در این دادگاه معذور بودند. گر چه کسانی که در اولین دادگاه نورنبرگ محاکمه شدند شامل
افراد مهمی از جمله فرد دوم بعد از هیتلر، رایش مارشال هرمان گورینگ، میشدند.
محاکمات نورنبرگ هنوز هم مورد بحث و بررسی توسط پژوهشگران و متخصصین
حقوقی است. امروزه، همانند آن زمان، برخی از پژوهشگران بنیان قانونی این محکمه را
زیر سوال میبرند. عدهای معتقدند که نازیهای بیشماری از مهلکه در رفتند، یا به مدافعینی
اشاره میکنند که با دلائل شک انگیزی جان سالم بدر بردند، یا در مجازاتشان تاخیر شد.
خیلی از آنها اصلا محاکمه نشدند، و بوسیله دولت آمریکا برای مبارزه با رژیم شوروی
به استخدام در آمدند. (آدولف آیشمن یکی از معدود کسانی بود که بعدها بوسیله مامورین
اسرائیلی ردیابی شد، و از آرژانتین ربوده شده در اسرائیل به محاکمه رسید).
علیرغم بحث بر سر اینکه آیا نورنبرگ یک محکمه قانونی بود یا خیر،
یا اینکه آیا این محکمه تاثیر چندانی در قوانین بینالمللی داشت، با توجه به جنایات
بیشمار در جنگ دوم علیه بشریت، عقیده عموم بر این است که در نورنبرگ دادخواهی به نوعی
و تا حدودی انجام پذیرفت. قابل ذکر است که فقط نام این دادگاه برای عدهای تداعی عدالتخواهی
قانونی و تزکیه اخلاقی، با به چنگ انداختن بر اعمال غیر قابل توصیف رایش سوم بود،
که تداوم بشریت را راهبر شد.
متفقین پیروز به سادگی
میتوانستند در سال ۱۹۴۵ سرکردگان نازی
را اعدام کنند. در واقع، این تصمیمی بود که ابتدا فرنکلین روزولت و نخست وزیر انگلیس
وینستن چرچیل گرفته بودند. (چرچیل فکر کرده بود که بین ۵۰ تا ۱۰۰ نفر از فرمانداران نازی باید فورا اعدام میشدند.)
با اینکار از هزینه، کنکاش عمومی، و اغتشاشی که در نتیجه چنین پروسهای پیش میامد
جلوگیری میشد. شگفت آور اینکه دیکتاتور شوروی ژوزف استالین کسی بود که اصرار کرد که
برای قانونی کردن اینکار و حقانیت بخشیدن به پایان عمل، انجام این پروسه ضروری بود.
از آنجهت، متفقین انگلیس و فرانسه و شوروی و آمریکا راه قانونی آنرا در پیش گرفتند.
چنانچه در بخش نخست خواهیم دید، نتیجه کار چندان بیعیب هم نبود،
اما چند چیز انجام شد. آنها جنایات نازیها را به روشنی نمایش دادند (در حالیکه روی
جنایات متفقین سرپوش گذاشته شد.) آنها دادرسی قانونی را به اجرا گذاشتند. اما مهمتر
از همه عظمت قوانین جهانی را به نمایش گذاشتند. این نکته هم تاکید شد که جنایات آلمان
نازی نه یک عمل جنگی بلکه از نظر قوانین بینالمللی- بویژه در مورد قوانین جنگی- قابل
بررسی بود. و اینکه، همانند جرائم داخلی، جرائم بینالمللی نیز عواقبی در بر میداشت.
متفقین برای توسعه و تقویت قوانین بینالمللی انگیزههای بیشماری
داشتند. اروپا به سختی توانست از دومین جنگ جهانی در طول سه دهه جان سالم بدر ببرد.
با توجه به اینکه آمریکا و شوروی گوشه چشم تهدید آمیزشان به یکدیگر بود، پرهیز از جنگی
دیگر برای اروپا ضروری به نظر میرسید. جنگ قبلی به نابودیِ بیش از ۵۵ میلیون اروپائی و از میان رفتن سرزمینها
و اقتصاد کشورهای برنده و بازنده جنگ به یک نحو، انجامیده بود. و آمریکا در هیروشیما
و ناکازاکی نشان داد که مخربترین سلاح جنگی را در دست داشت و از آن استفاده میکرد.
در آن زمان تصور جنگی که به پایان بشریت منتهی میشد قابل پیشبینی بود.
در زمانی که محکمه نورنبرگ آغاز بکار میکرد، این پندار روی آن
سایه انداخته بود. همزمان با منشور سازمان ملل متحد و محکمه دادرسی بینالمللی- علاوه
بر پیمان نامه ۱۹۴۹ ژنو- دادگاه
نورنبرگ در جانشینی ضوابط قانونی به جای ضوابط جنگی قدم عظیمی برداشت. هر چقدر هم
که قوانین نقایصی در بر داشتند، این ضابطه بر قرار شد که اختلافات حکومتها با یکدیگر
میتوانست و میبایست بر اساس قوانینِ تصویبی رفع و رجوع میشدند. این منشورها و ضوابط،
و آنچه که بعدها به آنها افزوده شد، به اوج تحاصل سیاسی انسان انجامید. این یکی از
به ندرت نتایجِ مثبتِ جنگ جهانی دوم بود.
در سال ۲۰۱۶
قوانین بینالمللی به مراتب اهمیت بیشتری از سال ۱۹۴۵ دارند. در حال حاضر نُه کشور دارای تسلیحات
اتمی میباشند**. هر کدام از آنها میتواند جنگی را آغاز کند که پایان بشریت را به همراه
داشته باشد. همزمان، جنگهای غیر هستهای و درون مرزی به ویرانی محیط زیست میفزایند.
علاوه بر تغییرات جوی و کمبود مواد غذایی، بحران عظیم پناهجویان مهاجر در منطقه میدیترانه
فاجعه بار است. علیرغم احتیاج شدید به قانونمداری، آمریکا به شیوهای رفتار میکند
که گوئی این قوانین، به قول هتلدار معروف لینا هلمسلی که گفت مالیات، "برای آدمهای
کوچک است".
به این دلیل این کتاب نورنبرگ آمریکائی عنوان گرفته است. احتیاج
شدید است که آمریکا به جامعه قانونی ملل راه یابد، تا جوابگوی اعمالش شود. باید صریحا
گفت که جرائم آمریکا در جنگ با تروریسم هیچگاه به پای جنایات و نسل کشی نازیها نمیرسد.
اما پس از پایان جنگ دوم، امپراطوری آمریکا پوتین سنگینش را روی هر قارهای گذاشته
است. حتی پس از شکستهای امپریالیستی در ویتنام، افغانستان، و عراق- و به چالش گرفته
شدن توسط چین و روسیه- هنوز آمریکا ابر قدرت نظامی و اقتصادی است. اگر پُر قدرترین
کشور- کشوری که هنوز دههها پس از اتحاد جماهیر شوروی خودش را رهبر کشورهای آزاد مینامد-
بتواند با معافیت کامل از قوانین بینالمللی عدول کند، چگونه ملتهای دیگر میتوانند
خود را محدود نگاه دارند. به خاطر قربانیان جنگ با تروریسم، به خاطر تزکیه ضمیر ملی،
و حتی به خاطر آینده بشریت، ما به یک حسابرسی و رسیدگی کامل به گناهکاران جنگی آمریکا
داریم. ما احتیاج به یک دادگاه نورنبرگ آمریکائی داریم.
ادامه دارد