خیام
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عُمَر خَیّام | |
---|---|
مجسمهٔ خیام نیشابوری در دفتر سازمان ملل متحد در وین | |
عُمَر خَیّام نیشابوری (نام کامل: غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری) (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ در نیشابور - درگذشتهٔ ۱۲ آذر ۵۱۰ در نیشابور)[۳] که خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النّیسابوری[۲] هم نامیده شدهاست، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بودهاست،[۴] ولی آوازهٔ وی بیشتر بهواسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند، ادوارد فیتزجرالد[۵] رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کردهاست که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغربزمین شدهاست.
یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، نجوم، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهسوم و مطالعاتش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کردهاست.[۶] ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتهای همارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهمترین کارهای اوست.[۷]
شماری از تذکرهنویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خواندهاند.[۴][۸][۹] صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابن سینا بودهاست، بسیار بعید مینماید، زیرا از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشتهاند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود میداند، اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.
منابع دست اول[ویرایش]
در کتابهای کهنی که به بیان زندگی خیام و کارهای او پرداختهاند، اختلافهای بسیاری؛ بهویژه در تاریخ تولد و مرگ او وجود دارد.[۱۰] نخستین منبعی که بهطور مفصل خیام را معرفی کرده است، چهار مقالهٔ نظامی عروضی، نوشتهشده در حدود ۵۵۰ قمری است.[۱۰][۱۱] دومین زندگینامهٔ خیام توسط ابوالحسن علی بیهقی، در ۵۵۶ قمری،[۱۰] در کتاب تتمهٔ صوان الحکمه یا تاریخ الحکما نوشته شده است.[۱۲][۱۳] نظامی عروضی و ابوالحسن بیهقی، هردو معاصر خیام بوده و او را از نزدیک دیدهاند.[۱۳][۱۴]
دیگر متون کهنی که کم و بیش مطالبی دربارهٔ خیام و آثارش در آنها یافت میشود عبارتند از: میزان الحکمه از عبدالرحمان خازنی (۵۱۵ قمری)، رسالهٔ الزاجر للصغار فی معارضة الکبار از زمخشری (۵۱۶ق)، خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی (۵۷۱ق)، نزهة الروح از شهرزوری (۵۸۶ق)، مرصادالعباد از نجمالدین رازی (۶۱۹ق)، تاریخ الحکما از قفطی (۶۲۶ق)،[۱۰] الکامل فی التاریخ از ابن اثیر،[۱۱] شذرات الذهب از ابن العماد حنبلی،[۱۵] و آثار البلاد و اخبار العباد از قزوینی(۶۷۴ق).[۱۰]
بدیعالزمان فروزانفر رسالهٔ نحو القلوب قشیری (درگذشتهٔ ۴۶۵ قمری)، و رسالهٔ الزاجر للصغار زمخشری را قدیمیترین منابع دربارهٔ خیام و زندگی او میداند.[۱۱]
پیشینهٔ پژوهشها در ایران[ویرایش]
صادق هدایت نخستین کسی در ایران دانسته شده است که برای تشخیص رباعیات اصیل خیام دست به کاری پژوهشی زده است.[۱۶] هدایت دو اثر دربارهٔ خیام منتشر کرده است: مقالهٔ «مقدمهای بر رباعیات خیام» در سال ۱۳۰۳ خورشیدی و کتاب ترانههای خیام در سال ۱۳۱۳ خورشیدی. تاکنون نوشتههای گوناگونی دربارهٔ این دو نوشته، و نقش هدایت در خیامشناسی پدید آمده است.[۱۷]
در سال ۱۳۲۱ خورشیدی محمدعلی فروغی و قاسم غنی کتاب رباعیات حکیم خیام نیشابوری را منتشر کردند که شامل مقدمهای نسبتاً طولانی است و در آن ۱۸۷ رباعی از میان رباعیات منسوب به خیام، اصیل تشخیص داده شده است.[۱۸]در این کتاب، دیدگاه کسانی که رباعیات خیام را دلیل کفر او دانستهاند نقد، و بر دینداری و حیرت او در کار جهان و معمای هستی تأکید شده است.[۱۹] این رویکردِ فروغی و غنی در میان خیامپژوهان ایرانی جایگاه ویژهای یافت و پژوهشگرانی چون اسماعیل یکانی در عمر خیام نادرهٔ ایام (۱۳۴۲ خورشیدی)، علی دشتی در دمی با خیام (۱۳۴۴ خورشیدی)، محمدمهدی فولادوند در خیامشناسی (۱۳۴۷ خورشیدی)،[۲۰] جعفر آقایان چاووشی در سیری در افکار علمی و فلسفی حکیم عمر خیام نیشابوری (۱۳۵۸ خورشیدی)،[۲۱] علیرضا ذکاوتی قراگزلو در عمر خیام نیشابوری حکیم و شاعر (۱۳۷۷ خورشیدی)[۲۲] و ... خیام را با همان رویکرد معرفی کردهاند.[۱۹]
نمودار درصد مقالههای منتشر شده دربارهٔ خیام در ایران بر پایهٔ موضوع (۱۳۰۰–۱۳۸۰)[۲۳]
برپایهٔ پژوهش حسنلی و حسامپور، از سال ۱۳۰۰ خورشیدی تا پایان سال ۱۳۸۰ خورشیدی ۴۲۵ مقاله دربارهٔ خیام در ایران منتشر شده است.[۲۴] از این تعداد، بیشترین مقالهها دربارهٔ «زندگی، شخصیت و شعر خیام» بوده است (۱۶۶ مقاله) و به موضوعهایی مانند «زیباییشناسی شعر» (۱ مقاله)، «نسخهشناسی» (۸ مقاله)، و «بررسی آثار کلامی و فلسفی خیام» (۱۸ مقاله) کمتر پرداخته شده است.[۲۳][۲۵] در همان بازهٔ زمانی ۷۰ کتاب در پیوند با خیام در ایران منتشر شده بوده است.[۲۶]
زندگی[ویرایش]
عمر خیام در سدهٔ پنجم هجری قمری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستارهشناسی را فراگرفت. برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.[نیازمند منبع]
در حدود سال ۴۴۹ (هجری قمری) تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادلههای درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله[۲۷] و از آنجا که با خواجه نظامالملک طوسی رابطهای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلالالدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان میرود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را بهعهده گیرد. او هجده سال در آنجا مقیم میشود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه میشود و در همین سالها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم میکند. خیام گاهشمار جلالی و یا تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلالالدین ملکشاه شهره است، اما پس از مرگ ملکشاه این گاهشماری کاربستی نیافت. در این دوران خیام بهعنوان اختربین در دربار خدمت میکرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.[۲۸]در همین سالها (۴۵۶) خیام مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس[۲۹] *را مینویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها را شرح میدهد. همچنین گفته میشود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملکشاه در کودکی به آبلهگرفتار بوده وی را درمان نمودهاست.[۳۰] پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه (زیج) قطع شد بعد از سال ۴۷۹ خیام اصفهان را به قصد اقامت در مرو[۳۱] *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً رسالههای میزان الحکم و قسطاس المستقیم را در آنجا نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) نیز احتمالاً در همین سالها نوشته شدهاست.[۳۲] غلامحسین مراقبی گفتهاست که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.[۳۳]
مرگ خیام را میان سالهای ۵۱۷–۵۲۰ هجری قمری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکرهنویسان نیز وفات او را سال ۵۱۶ نوشتهاند، اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ هجری قمری بوده است. مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع میباشد، قرار گرفته است.[۳۴]
شرایط دوران خیام[ویرایش]
در زمان خیام فرقههای مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحثها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم میشدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاستنامهٔ خواجه نظامالملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آنجا، خواجه نظامالملک همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت میکوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون میداند. در زمینههای سیاسی نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:
- سقوط دولت آل بویه
- قیام دولتِ سلجوقی
- جنگهای صلیبی
- ظهور باطنیان
در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را «حجة الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب دادهاند. از خیام به عنوان جانشین ابنسینا و استاد بیبدیلِ فلسفه طبیعی(مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد میکنند.[۳۵]
القاب[ویرایش]
حکیم حجة الحق، خواجه، امام، الفیلسوف حجة الحق، خواجه امام، حکیم جهان و فیلسوف گیتی، الشیخ الامام، الشیخ الاجل حجة الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملک الحکماء، امام خراسان، من اعیان المنجّمین، الحکیم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حکیم، الحکیم الفاضل، نادرهٔ فلک،تالی ابن سینا، حکیم عارف به جمیع انواع حکمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات، در اکثر علوم خاصه در نجوم سرآمد زمان، فیلسوف الوقت، سیدالمحقّقین، ملک الحکماء، الادیب الاریب الخطیر، الفلکی الکبیر، حجة الحق والیقین، نصیرالحکمة و الدین، فیلسوف العالمین، نصرة الدّین، الحیر الهمام، سیّدالحکماءالمشرق و المغرب، السیّدالاجل، فیلسوف العالم، به طور قطع در حکمت و نجوم بیهمتا، علامهٔ دوران، بر دانش یونان مسلط و غیره.[۳۶]
خیام در افسانه[ویرایش]
انابه[ویرایش]
افسانههایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانهها از این قرار است که خیام میخواست باده بنوشد ولی بادی وزید و جام می او را به زمین انداخت و شکست. پس خیام چنین سرود:
ابریق می مرا شکستی، ربی | بر من در عیش را ببستی، ربی | |
من مِی خورم و تو میکنی بدمستی | خاکم به دهن مگر تو مستی، ربی |
پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو! | وآن کس که گنه نکرد چون زیست بگو! | |
من بد کنم و تو بد مکافات کنی | پس فرق میان من و تو چیست بگو! |
و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانهها در اینکه دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.[۳۷]
ای رفته و باز آمده بل هم گشته[ویرایش]
در افسانهای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسهای میگذشتند. عدهای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره) را به داخل مدرسه میبردند و بیرون میآمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا میکرد و هیچکس قادر نبود آن را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از اینکه خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟
خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بوده و پس از مردن، به این شکل درآمده و دوباره به دنیا بازگشتهاست (اشاره به نظریهٔ تناسخ) و میترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:
ای رفته و بازآمده بَل هُم گشته | نامت ز میان مردمان گم گشته | |
ناخن همه جمع آمده و سم گشته | ریشت ز عقب درآمده، دُم گشته |
و چون متوجه شد که من او را شناختهام، به درون مدرسه رفتن تن درداد.[۳۸]
سه یار دبستانی[ویرایش]
نوشتار اصلی: سه یار دبستانی
بنا به روایتی، خیام و حسن صباح و خواجه نظامالملک به سه یار دبستانی معروف بودهاند که هریک در بزرگسالی به راهی رفتند. حسن، رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را برعهده گرفت؛ خواجه نظامالملک، سیاستمداری بزرگ شد؛ و خیام، شاعر و متفکری گوشهگیر شد که در آثارش اندیشههای بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفهٔ هستی و جهان وجود داشت.[۳۹]
برپایهٔ داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشته بودند که هر کدام اگر به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رسانَد. هنگامی که نظامالملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد، ولی خیام گفت که سودای ولایتداری ندارد. پس نظامالملک دههزار دینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت کنند.[۴۰]
چنانکه محمدعلی فروغی در مقدمهٔ تصحیح خود از خیام اشاره کردهاست: این داستان سند معتبری ندارد، و تازه اگر راست باشد، حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کردهباشند، که بسیار بعید است. بهعلاوه، هیچیک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکردهاست.[۴۱]
دستاوردهای خیام[ویرایش]
ریاضیات[ویرایش]
س. ا. کانسوا گفته: «در تاریخ ریاضی سدههای ۱۱ و ۱۲ [میلادی]، و شاید هم بتوان گفت در تمام سدههای میانه، حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمدهای داشتهاست.»[۴۲]
پیش از کشف رسالهٔ خیام در جبر، شهرت او در مشرقزمین بهواسطهٔ اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب بهواسطهٔ ترجمهٔ رباعیاتش بودهاست. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضیدانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبودهاست،[۴۳]میتوان رد پای خیام را به واسطهٔ طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد.[۴۴] قدیمیترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن همدورهٔ خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف چهار مقاله است؛ ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر میکند و اسمی از رباعیات او نمیآورد.[۴۵] با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین مینویسد:
خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقهبندی تحسینآوری از این معادلات آوردهاست، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رسالهٔ وی درعلم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجستهترین آثار قرونوسطائی و احتمالاً برجستهترین آنها در این علم است.— غلامحسین مصاحب، ۱۳۵
او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند. «آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق میافتد بستگی به این دارد که آن مقاطع مخروطی که وی از آنها استفاده میکند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.».[۴۶] گفته: خیام «نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمیتوان عموماً با تبدیل به معادلههای درجهٔ دوم حل کرد، اما میتوان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»[۳۲] همچنین گفته: «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفقترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام دادهاست.».[۳۲]
یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصول موضوعهٔ هندسهٔ اقلیدسی اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد.[۴۷] به نظر میرسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانهٔ لایدن در هلند قرار دارد.[۴۸] «در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم میلادی، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساویالساقین که خیام فرض کرده بود قرار میدهد و کوشش میکند که فرضهای حاده ومنفرجهبودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»[۴۹]
درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژهای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند خود این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده است و ادعا میکند قواعدی برای بسط دوجملهای کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است. بنابرین از دیگر دستآوردهای وی موفقیت در تعیین ضرایب بسط دو جملهای (بینوم نیوتن) است که البته تا سدهٔ قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بسیاری از کتب دانشگاهی و مرجع این دو جملهایها «دو جملهای خیام-نیوتن» نامیده میشوند. نوشتن این ضرایب به صورت منظم مثلث خیام-پاسکال را شکل میدهد که بیانگر رابطهای بین این ضرایب است.
به هر حال قواعد این بسط تا توسط طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده است.[۵۰] روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبانها آن را به نام مثلث پاسکالمیشناسند که البته خدشهای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.[۵۱]
ستارهشناسی[ویرایش]
یکی از برجستهترین کارهای خیام را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، که در دورهٔ سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶–۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی بدین منظور مدار گردش کرهٔ زمین به دور خورشید را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه نمود. اصلاح در ۲۵ فروردین ۴۵۸ هجری خورشیدی (۳ رمضان ۴۷۱ هجری قمری) انجام شد.[۵۲]
خیام در مقام ریاضیدان و ستارهشناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده میکند. او معادلات درجه دوم را از روشهای هندسی اصول اقلیدس حل میکند و سپس نشان میدهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مقاطع مخروطی با هم قابل حل هستند.[۵۳] برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر[۵۴]* را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»[۵۵] مسلم است که خیام در رسالههایش از وجود جوابهای منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشتهاست و جواب صفر را نیز در نظر نمیگرفته است.[۵۶]
موسیقی[ویرایش]
خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداختهاست و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسئلهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایههای بینیمپرده، با نیمپردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح میدهد.[۳۲]
ادبیات[ویرایش]
نوشتار اصلی: رباعیات خیام
خیام زندگیاش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالیکه معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بیخبر بودند.[۵۷] معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکردهاند.[۵۸] صادق هدایت در این باره میگوید.
قدیمیترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شدهاست، کتاب خریدة القصر از عمادالدین اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجمالدین رازی است. این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ هجری قمری تصنیف شده است[۶۰] نجمالدین صوفی متعصبی بوده که از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده است.[۶۱] کتابهای قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفتهاند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند:[۶۲]* تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰۰ هجری قمری کتابت شده است و همچنین مجموعهای تذکرهمانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخبهای اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام در میان آنها وجود دارد دارد.[۶۳]*
با کنار گذاشتن رباعیات تکراری، ۵۷ رباعی به دست میآید.[۶۴] این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان میدهد. با کمک این رباعیها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار میشود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست.[۶۵] وانگهی؛ هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبودهاست بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکتهبینیهای فلسفی خود را در قالب شعر بیان کردهاست[۶۶]
تصحیحات رباعیات خیام[ویرایش]
شهرت خیام در غرب به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسیاست که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده است که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.[۶۷]
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعههایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.».[۶۸] بیمبالاتی نسخهنویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخههای خطی دیده میشود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را بهعمد تغییر دادهاند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند.[۶۹] هدایت حتی میگوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس میخوارگی کردهاست و رباعیای گفته است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت دادهاست.[۷۰] مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سرودهاند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمدهاست.[۷۱]
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در سال ۱۳۱۳ هجری خورشیدی آن را مفصلتر و علمیتر و با مقدمهای طولانی با نام ترانههای خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دستمحمد علی فروغی در سال ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم است ذکر شود که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، فردریش روزن و کریستنسن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانستهاند.[۷۲]
احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانهها روایت: احمد شاملو ارائه دادهاست.
هرگز دل من ز علم محروم نشد | کم ماند ز اسرار که معلوم نشد | |
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز | معلومم شد که هیچ معلوم نشد |
مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام[ویرایش]
صادق هدایت در ترانههای خیام دستهبندی کلیای از مضامین رباعیات خیام ارائه میدهد و ذیل هر یک از عناوین رباعیهای مرتبط با موضوع را میآورد:
برخی فارسی شناسان بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدان ریاکار است. «عبدالرضا مدرس زاده» قائم مقام انجمن بینالمللی ترویج زبان و ادبیات فارسی اعتقاد دارد خیام در اشعارش بی اعتباری دنیا و ناپایداری هستی موقت انسان را در زندگی اش به تصویر میکشاند. زبان تند و تیز خیام در رباعیات، تازیانهای بر زاهدان دروغین و ریاکار است.[۸۱]
پیروان خیام[ویرایش]
صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده است، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار میآید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمیرسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کرده است و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن میشود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد.[۸۲] برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت سخن میگوید:
باغ فردوس لطیف است و لیکن زینهار | تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت |
اما خیام بدون پردهپوشی میگوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود | آنجا میناب و انگبین خواهد بود | |
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟ | چون عاقبت کار چنین خواهد بود |
موریس بوشور از کسانی است که کاملاً تحت تأثیر افکار خیام در آمده و نمایشنامهٔ رؤیای خیام هماهنگی فکری او را با شاعر ایرانی به خوبی نشان میدهد. همچنین ارمان رنو و آندره ژید هم از او مایه گرفتهاند.[۸۳] دو کامارگو شاعر اسپانیایی نیز افکار خیام را در قالب شعر نو ریخت و متن اسپانیایی آنها را در سراسرآمریکای لاتین و متن فرانسوی را در اروپا رواج داد.[۸۴] دیگر از کسانی که از خیام الهام گرفتهاند و یا به تمجید او پرداختند عبارتند از: «آندره ژید»، «ژان لاهور»، «شارل گرولو»، «مارک برنارد» و «ژان شاپلن».[۸۵]
اظهار نظرها دربارهٔ شخصیت خیام[ویرایش]
بعضی او را به عنوان یک شاعر حکیم عارفمنش و بعضی دیگر او را به عنوان یک شاعر بیاعتقاد به همه چیز و مادیاندیش محض معرفی کردهاند. نجمالدین رازی با توجه به محتوای الحادی رباعیات خیام اظهار نظرهایی منفی دربارهٔ او دارد. در مقابل، کسانی دیگر[الفاظ طفرهآمیز] درصدد تبرئهٔ او برآمدند و رباعیاتی از قول او ساختند که حاکی از پشیمانی و توبهٔ او باشد. کسانی[الفاظ طفرهآمیز] هم – بیشتر در دورهٔ معاصر – درصدد برآمدند که بگویند اصلاً این رباعیها از خیام نیست، و از شخص دیگری به همین نام است. نجمالدین رازی، به عنوان نخستین فرد، در کتاب خود (مرصادالعباد) اشارههای بسیار تند و صریح نسبت به خیام دارد و با توجه به محتوای رباعیات او میگوید که این آدمی بوده است مادیمآب و دارای انحراف فکری، و دو رباعی به عنوان شاهد از او نقل میکند و میگوید که اینها شعرهایی است حاکی از بیاعتقادی نسبت به مبانی دینی و یکی از آنها این است:[۸۶]
دارنده چو ترکیب طبایع آراست | از بهر چه او فکندش اندر کموکاست؟ | |
گر نیک آمد، فکندن از بهر چه بود؟ | ور نیک نیامد این صور، عیب که راست؟! |
میگوید؛ خیام باتوجه به این سروده اعتقاد دارد که خدا ما را خلق کرد. اگر یک ترکیب خوبی از آفرینش هستیم، پس چرا ما را در «کموکاست» یعنی رنج و محنت انداخت؟ اگر هم ترکیب بدی هستیم، پس تقصیر کیست؟ کسی که ما را خلق کرده در واقع اینطور خلق کرده، ما که خود به اراده خود نیامدیم، به اراده خود ساخته نشدیم، پس تقصیری نداریم و مجازات هم دربارهٔ ما و عذاب ما معنی پیدا نمیکند.[۸۶]
جلال آل احمد دربارهٔ خیام میگوید: «[خیام] در شعرش مدام به این میخوانَد که تو هیچی و پوچی؛ و آنوقت طرف دیگرِ سکهٔ این احساس پوچی، این آرزوی محال نشسته که «گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را زمیان...» و الخ؛ و حاصل شعرش شک و اعتراض و درماندگی؛ اما همه در مقابل عالم بالا و در مقابل عالم غیب. و انگارنهانگار که دنیای پایینی هم هست و قابل عنایت؛ و غم شعر او ناشی از همین درماندگی؛ و همین خود راز ابدیت رباعیات [است].»[۸۷]
آثار[ویرایش]
خیام آثار علمی و ادبی بسیاری تألیف کردهاست.
او میزان الحکمت را دربارهٔ فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شراب که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شدهاست. کتاب جبر و مقابله خیامبا تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانههای لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد.[۳۳]
- رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
- رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها.
- رساله میزانالحکمه. «راهحل جبری مسئلهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه (آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست میدهد.»[۳۲]
- قسطاس المستقیم
- رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نماندهاست.
- القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.
- رساله کون و تکلیف به عربی دربارهٔ حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳۳ (هجری قمری) نوشتهاست و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعهٔ جامع البدایع به اهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شدهاست.
- رساله روضةالقلوب در کلیات وجود
- رساله ضیاء العلی
- رسالهای در صورت و تضاد
- ترجمه خطبه ابن سینا
- رسالهای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
- رساله مشکلات ایجاب
- رسالهای در طبیعیات
- رسالهای در بیان زیگ ملکشاهی
- رساله نظام الملک در بیان حکومت
- رساله لوازمالاکمنه
- اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمدهاست.
- نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقیماندهاست. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن.[۸۸]
- رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.
- عیون الحکمه
- رساله معراجیه
- رساله در علم کلیات
- رساله در تحقیق معنی وجود
خیام در فرهنگ عامه[ویرایش]
چهرهٔ جهانی خیام[ویرایش]
در جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شدهاست. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را میتوان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله ادوارد فیتزجرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمهشده به وسیله فیتزجرالد را سروده خیام نمیدانند و این خود سبب تفاوتهایی در شناخت خیام در نگاه ایرانیها و غربیها شدهاست. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی. اس. الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کردهاست.[۸۹]
بعد از فیتزجرالد، فرانسویان با ترجمه رباعیات او به معرفی خیام در جهان غرب کمک کردند. در سال ۱۸۷۵ میلادی گارسن دوتاسی خاورشناس معروف فرانسوی تعداد ۱۰ رباعی از خیام را به فرانسه برده بود این در حالی بود که حدود ده سال قبل یعنی در سال ۱۸۶۷ نیکولاس، کنسول سفارت فرانسه در رشت اولین ترجمه رباعیات را به فرانسه ارائه کرده بود. او برخلاف عقیده فیتزجرالد که بر وجهه شاعری خیام تأکید داشت، خیام را یک صوفی قلمداد میکرد همین بی خبری از فکر خیام موجب شد کهتئوفیل گوتیه او را شاعری رند حساب کند. نظر گوتیه نسبت به خیام و شرح و تفصیل اشعارش موجب شد که فرانسویان نسبت به این شاعر ایرانی علاقهٔ زیادی نشان دهند.
ارنست رنان با تأیید نظر فیتزجرالد، خیام را شاعری توانا در حفظ هویت آریایی میدانست. وی هوش و قدرت خیام را در بیان الفاظ بعضاً کفرآمیز در قالب اشعار عرفانی به تقیه نسبت داده است. آندره ژید هم با رباعیات خیام از طریق ترجمه فیتزجرالد آشنا بود بازتاب بعضی از مفاهیم رباعیات خیام را میتوان در کتاب مائدههای زمینی او مشاهده کرد.[۹۰][۹۱]
دولت جمهوری اسلامی ایران در ژوئن ۲۰۰۹ به عنوان نشانی از پیشرفت علمی صلحآمیز ساختمان-مجسمهای به شکل چهارتاقی که ترکیبی از سبکهای معماری و تزئینات هخامنشی و اسلامی در آن دیده میشود را به دفتر سازمان ملل متحد در وینهدیه داد که در محوطهٔ آن در سمت راست ورودی اصلی قرار داده شدهاست. در این چهارتاقی مجسمههایی از چهار فیلسوف ایرانی خیام، ابوریحان بیرونی، زکریا رازی و ابوعلی سینا قرار دارد.[۹۳] همچنین، در فروردین ۱۳۹۵۵، به همت مدیر انجمن بینالمللی فرهنگ ایران، طی مراسمی از مجسمه خیام نیشابوری، ساخت استاد حسین فخیمی در دانشگاه اوکلاهما آمریکا با حضور گسترده دوستداران فرهنگ و هنر ایران زمین پرده برداری شد. در این مراسم دیوید بورن، رئیس فعلی دانشگاه اوکلاهما، فرماندار سابق ایالت اوکلاهما و سیاستمدار دموکرات آمریکایی، نیز سخنرانی نمود و از اقدامات انجام شده تقدیر کرد.[۹۴][۹۵]
نامگذاری به نام خیام[ویرایش]
- یکی از حفرههای ماه به افتخار خیام «عمر خیام» نامیده شدهاست.
- سیارکی در سال ۱۹۸۰ به نام وی نامگذاری شد. (سیارک ۳۰۹۵)
- در تونس هتلی به نام خیام ساخته شدهاست.[۹۶][۹۷]
- در فرانسه و مصر شرابهایی به نام خیام تولید میشود.[۹۸][۹۹][۱۰۰]
- نام یکی از ایستگاههای قطار که فاجعه قطار نیشابور در آنجا رخ داد نامش خیام بود.[۱۰۱]
- خیابان خیام در شهر تهران واقع در منطقه ۱۲ شهرداری تهران به نام عمر خیام نامگذاری شدهاست.
- بلوار خیام در شهر مشهد واقع در حد فاصل بلوار ملک آباد و میدان خیام به نام خیام نامگذاری شدهاست.همچنین مجسمه نسبتاً بزرگی از خیام در ابتدای این بلوار نصب شده است.
- دانشگاه خیام مشهد نام یکی از دانشگاههای غیرانتفاعی با سابقه ایران در شهر مشهد میباشد که پردیس شماره یک (اصلی) آن در ابتدای بلوار فلاحی این شهر در سال ۱۳۷۱ خورشیدی تأسیس و به یاد حکیم نیشابور با این عنوان نام گذاری شد.
- رستوران خیام واقع در اتیوپی شهر آدیس آبابا. در مرکز کتابخانه دانشگاه اتیوپی رباعیات خیام به زبان امهری وجود دارد. اطلاعات بیشتر در سفر نامه هوشنگ شمعی آمده است.
- در سال ۱۸۹۲ م. «انجمن عمر خیام» در لندن توسط گروهی از دانشمندان و ادیبان و روزنامهداران بنیانگذاری شد. این انجمن تا سال ۱۸۹۳ م. سه مراسم بزرگداشت برای خیّام برگزار کرد. در این انجمنها اشعار زیادی در مدح خیام خوانده شد که که اعضای انجمن سروده بودند. همچنین دو عدد بوته گل سرخ بر مزار ادوارد فیتزجرالد مترجم رباعیات عمر خیام قرارداده شد که بر سرلوحه آن این طور نوشته شده بود: این بوته گل سرخ در باغ کیو پرورده شده و تخم آن را سیمپسن از مزار عمر خیام در نیشابور آورده و بدست چندین تن از هواداران ادوارد فیتزجرالد از جانب انجمن عمر خیام غرس شده.[۱۰۲]
- مارتین لوتر کینگ در سخنرانی خود از خیام گفتهای را میآورد.[۱۰۳]
در نیشابور[ویرایش]
- میدان خیام یکی از میدانهای شهری در نیشابور به نام خیام نامگذاری شده. در میان این میدان بنای آرامگاه اولیه عمر خیام قرار داده شدهاست.
- خیابان خیام یکی از خیابانهای شهر نیشابور واقع در شهرک فرهنگیان است که به نام عمر خیام نامگذاری شدهاست.
- شهرک صنعتی خیام در نزدیکی نیشابور به نام خیام نامگذاری شدهاست.[۱۰۴]
- دبیرستان خیام یکی از مدرسههای قدیمی نیشابور خیام نامگذاری شده.
- افلاک نمای خیام و پژوهشکده ستارهشناسی نیشابور
- خانه ریاضیات نیشابور (برگرفته از تخصص ریاضی خیام) در نیشابور به نام وی است.
خیام در فیلم و داستان[ویرایش]
- فیلم عمر خیام، فیلمی آمریکایی ساخته ۱۹۵۶[۱۰۵]
- میراثدار: افسانه عمر خیام، فیلمی آمریکایی ساخته سال ۲۰۰۵[۱۰۶]
- در یکی از رمانهای ایرانی به نام خیام و آن دروغ دلاویز نوشته هوشنگ معینزاده، روح خیام نقشی محوری دارد.
- وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است.[۱۰۷]
- خیام یکی از شخصیتهای داستان معصومه شیرازی اثر محمد علی جمال زاده است.
- وی یکی از موضوعات بحث میان دو تن از شخصیتهای رمان گرگ دریا نوشته جک لندن است.
رباعیات خیام
Source: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%85
رباعیات خیام نام مجموعه اشعار غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری مشهور به خیام در قالب شعری رباعی است که در سدههای پنجم و ششم هجری به زبان فارسی سروده شدهاند و عمدتاً بیانگر دیدگاههای فلسفی او میباشند.[۱]
این اشعار در زمان حیات خیام به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته و یا در حاشیهٔ جنگها و کتابهای اشخاصی بطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیدهاست. به همین خاطر در تعداد این رباعیها و نیز حقیقی یا جعلی بودن بعضی از آنها اختلاف نظر وجود دارد.[۲]
خیام زندگیاش را بهعنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، این در حالی بود که معاصرانش از رباعیاتی که امروزه مایهٔ شهرت و افتخار او هستند بیخبر بودند.[۳] اما در چند قرن اخیر این رباعیات بسیار مورد توجه قرار گرفته و به زبانهای بسیاری ترجمه شدهاند و تصحیحات فروانی در آنها صورت گرفتهاست.
منبعشناسی[ویرایش]
عمده منابع پیرامون رباعیات خیام توسط سیدعلی میرافضلی، پژوهشگر و رباعیپژوه، در کتابی تحت عنوان «رباعیات خیام در منابع کهن» جمعآوری شدهاند. امروزه قدیمیترین مجموعهٔ اصیل از رباعیاتی که به خیام منسوب است، نسخهٔ بودلن آکسفورد میباشد که در سال ۸۶۵ قمری در شیراز کتابت شده، یعنی سه قرن بعد از خیام و دارای ۱۵۸ رباعی است، ولی همان ایراد سابق[مبهم] کم و بیش به این نسخه وارد است. زیرا رباعیات بیگانه[مبهم] نیز در این مجموعه دیده میشوند.[۲] در کتابی تحت عنوان[مبهم] تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعههایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود بهطوری که به گفتهٔ صادق هدایت اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.[۹] بیمبالاتی نسخهنویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخههای خطی دیده میشود؛ اما در مورد خیام گاه اشعارش را بهعمد تغییر دادهاند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. هدایت حتی میگوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس میخوارگی کردهاست و رباعیای گفتهاست از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت دادهاست.[۱۰] مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سرودهاند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمدهاست.[۱۱]
ویژگیهای ادبی[ویرایش]
رباعی، نوع خاصی از شعر است که ایرانیان اختراع کردهاند و عبارت از دو بیت است، یعنی چهار مصراع؛ که مصراع اول و دوم و چهارمش بر یک قافیه است و در مصراع سوم، شاعر مختار است که همان قافیه را بیاورد یا نیاورد و بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله میباشد. رباعی مشکلترین نوع شعر است، زیرا کوتاهی کلام فرصت سخن گزاف را به شاعر نمیدهد و برای مطلوب شدن شعر شاعر باید طبعی توانا داشته باشد تا بتواند تمام مطلب را در یک مصراع که آن مصراع آخر است ادا کند و سه مصراع دیگر برای مستعد کردن کلام به جهت ادای معنی آن است. باری معلوم میشود خیام گذشته از مقامات علم و حکمت، ذوق سرشار و طبع شعری غرا نیز داشته است.[۱۲]
خیام نه در قالب شعری، نه در کلمات و اصطلاحات شعری و نه در تفکر شعریاش از هیچ شاعری پیروی نمیکند چراکه خود در این زمینه صاحب سبک است و تنها از صنعت ایجاز بهره میبرد. او به سادگی از معنای کلمات برای فهماندن مقصودش بهره میگیرد و با چنان مهارتی این کار را انجام میدهد که در نظر همگان کاری ساده مینماید. گیرندگی تفکرات خیام تنها مخصوص خود اوست و در زبان هیچ شاعر فارسیزبان دیگری مشاهده نمیشود، زبانی بیتکلف دارد و تشبیهات و استعاراتش با ظرافتی خاص و با شکلی ساده و روان چینش شدهاند.[۱۳]
مفاهیمی که خیام در رباعیات خود ارائه میدهد مفاهیم فلسفی است اما در فلسفه این مفاهیم به صورت کلی و مبهم و خبری مطرح میگردد، حال آن که خیام همان مسائل را به صورت جزئی[مبهم] ارائه میدهد، لذا مسائل عینیت پیدا میکند و ملموس میگردد. با دقت و روشی مصور و قابل روِیت درک میشود و در مخاطب تأثیر میگذارد. مهمتر این که در نهایت خواننده به همان کل هم میرسد.[۱۴]
- استفاده از لغات فارسی
ویژگی جالبی که در شعر خیام نمایان است این است که وی با دقت نظر خاصی از لغات عربی در شعرش استفاده کرده، یعنی یا کاملاً فارسیگو بوده و یا مانند فردوسی تا آنجا که توانسته کلمات متداول عربی در فارسی را هم استفاده نکرده و با بهرهگیری از تنها یک یا چند لغت عربی در شعرش مفهوم خاصی را القا کردهاست. این ویژگی کاملاً در مفهوم شعری خیام نمایاناست. این کار خیام از آنرو قابل توجهاست که در گذشته، زبان عربی را حتی میتوان به نوعی زبان رسمی ایران دانست چرا که تمام کتب علمی و مذهبی، به زبان عربی نوشته میشده و همانطور که دیده میشود حتی قرنها بعد از خیام نیز اشعار شاعران ایرانی مملو از لغات عربیاست و این خود ممیزی است که خیام و فردوسی را از دیگر شاعران ایرانی تمییز میدهد.[۱۳]
مضامین کلی[ویرایش]
برخی فارسی شناسان بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدان ریاکار است. «عبدالرضا مدرس زاده» قائم مقام انجمن بینالمللی ترویج زبان و ادبیات فارسی اعتقاد دارد خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستی موقت انسان را در زندگی اش به تصویر میکشاند. زبان تند و تیز خیام در رباعیات، تازیانهای بر زاهدان دروغین و ریاکار است.[۱۵] صادق هدایت در کتاب ترانههای خیام دستهبندی کلیای از مضامین رباعیات خیام ارائه میدهد و ذیل هر یک از عناوین، رباعیهای مرتبط با موضوع را میآورد:
- راز آفرینش
بخشی از این رباعیات در حول محور حیرت در امور جهان و ندانستن رموز آفرینش سروده شدهاند. خیام در این رباعیات در کار هستی فرومانده و در برابر شگفتیهای آن به حیرت فرومیرود. این نوع نگرش پیش از خیام نیز در ادبیات فارسی در آثار شاعرانی همچون فردوسی سابقه داشتهاست.[۱۶]محمدعلی اسلامی ندوشن، منتقد و پژوهشگر ایرانی در مورد مضامین شعری خیام میگوید: «ویژگی اصلی اندیشههای خیام پرسشگری است. او همواره بر روی نقاط اصلی زندگی بشر دست گذاشته و هستهٔ اصلی و بنیادین رباعیاتش طرح همین پرسشهاست.»[۱۷][۱۸] او با آنکه زندگی خویش را وقف اندیشه و دانشورزی کرده، سرانجام به این باور رسیده است که چیزی از راز زندگی نمیداند. آنانی هم که با نور دانش محفل اصحاب را منور ساختهاند، نتوانستهاند گامی ازین تنگنای تاریک بیرون نهند و محصول دانش و خرد آنان در گشودن راز هستی افسانهای بیش نبوده است:[۱۹]
آنان که محیط فضل و آداب شدند | در جمع کمال شمع اصحاب شدند | |
ره زین شب تاریک نبردند بِرون | گفتند فسانهای و درخواب شدند |
دوری که در او آمدن و رفتنِ ماست | او را نه بدایت نه نهایت پیداست | |
کس می نزند دمی در این معنی راست | کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست |
هرچند که رنگ و بوی زیباست مرا | چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا | |
معلوم نشد که در طربخانهٔ خاک | نقاش ازل بهر چه آراست مرا |
- درد زندگی
از آمدن و رفتن ما سودی کو | وز تار وجود عمر ما پودی کو | |
در چنبر چرخ جان چندین پاکان | میسوزد و خاک میشود دودی کو |
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم | وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم | |
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم | نابوده به کام خویش نابوده شدیم |
- تقدیرگرایی
از محوریترین مضامین در رباعیات خیام جبر است.[۲۱] عصری که خیام در آن میزیسته است دوران شکوفایی عقاید اشعری بوده است. اگرچه نمیتوان که خیام را اشعری مسلک دانست، امّا از این نکته هم غافل نباید بود که جوّ حاکم فکری و پذیرش عمومی مردم در آن دوران، مقتضی مسئلهٔ جبر بوده است. به علاوه این که ظلم و ستم سیاسی، بیعدالتی اجتماعی و اتفاقات و حوادث طبیعی هم به پذیرش قضا و قدر کمک مینموده است. با این حال، خیام که مهمترین مسئلهاش مرگ بوده است و برای خود در برابر مرگ جز تسلیم و رضا چارهای نمییافته و نامرادیها و ناجوانمردیهای روزگار و مردم آن را با تمام وجود احساس میکرده، چگونه میتوانسته است از آزادی به مفهوم کلامی، سیاسی و یا اجتماعی آن سخن بگوید؟[۲۲]
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی | وز هفت و چهار دائم اندر تفتی | |
می خور که هزار باره بیشت گفتم | باز آمدنت نیست چو رفتی؛ رفتی |
بر لوح نشان بودنیها بودهاست | پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودهاست | |
در روز ازل هر آنچه بایست بداد | غم خوردن و کوشیدن ما بیهودهاست |
- گردش دوران
در زبان فارسی، خیام از نامدارترین سرایندگان اشعار با مضمون بیاعتباری دنیا است و ناپایداری و زوال آدمی از مهمترین موضوعات تفکر وی به شمار میرود.[۱۶] خیام این پندار را که گردش چرخ فلک اساس ذلت یا سعادت انسان است را رد میکند و بر این باور است که حواله کردن غم و شادی انسان به تقدیر امری اشتباه است، زیرا اساس وجود چرخ درمانده تر از ماست. او به نامتناهی بودن کائنات سخت باورمند است و معتقد است ماهیت حیات آن قدر، بغرنج است که در چهار چوب تصور انسان نمیگنجد و عقل از ادراک آن ناتوان است.[۲۳]
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد | وان تازه بهار زندگانی دی شد | |
حالی که ورا نام جوانی گفتند | معلوم نشد که او کی آامد کی شد |
جامی است که عقل آفرین می زندش | صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش | |
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف | میسازد و باز بر زمین می زندش |
- نفی جاودانگی و بقای انسان پس از مرگ
در کل اشاره به این مضمون است که بعد از مرگ، ذرات بدن پوسیده و پراکنده شده و مجدداً به شکلهایی نو در جهان مادی ظهور مییابند.[۲۴]
هر ذره که بر روی زمینی بودهاست | خورشید رخی زهره جبینی بودهاست | |
گرد از رخ آستین به آزرم فشان | کان هم رخ خوب نازینی بودهاست |
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست | بی بادهٔ گلرنگ نمیشاید زیست | |
این سبزه که امروز تماشاگه ماست | تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست |
- هر چه باداباد
بخشی عمدهای از این رباعیات را دعوت انسانها به بیاعتنایی در برابر مسائل و لذت بردن از زندگی تشکیل میدهد. توجّه بیش از حد خیام به می و میگساری و اغتنام فرصت سبب شده است تا از او چهرهای لاابالی، دائمالخمر و لذّتپرست در اذهان نقش بندد؛ درحالیکه حقیقت چیز دیگری است. می در ادب فارسی بهویژه در شعر شعرای برجسته معانی استعاری و مجازی دارد و در غالب آثار پیشینیان مقصود از شراب نیست، بلکه مفهومی انتزاعی است که برای زیباسازی زبان شعر برگزیده شده و میشود.[۲۵]
فروغی در مقدمهٔ رباعیات خیام مینویسد: «در شعر، غالباً می و معشوق به نحو مجاز و استعاره گفته میشود و از این بیان، مقصود آن تأویلات خنک نیست که مثلاً در شعر حافظ، می دو ساله را به قرآن و محبوب چهارده ساله را به پیغمبر تأویل میکنند؛ و لیکن شک نیست که در زبان شعر غالباً شراب به معنی فراغ خاطر و خوشی یا انصراف یا توجه به دقایق و مانند آن است.[۲۶]
علی دشتی نیز در ضمن تحقیقات خود مینویسد: «نسبت دادن رباعیهایی به وی که مبانی آن صرفاً تجاهر به فسق است و یا بر تحقیر مبانی شرعی قرار دارد، اشتباه محض است.[۲۷]
صادق هدایت هم احتمال داده است که آنچه خیام در مدح شراب گفته تا اندازهای مبالغهآمیز به نظر میآید؛ شاید مقصود او تمسخر اهل مذهب بوده است.[۲۸]
می خوردن و شاد بودن آیین منست | فارغ بودن از کفر و دین، دین منست | |
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست | گفتا دل خرم تو کابین منست |
من بی می ناب زیستن نتوانم | بی باده کشید بار تن نتوانم | |
من بندهٔ آن دمم که ساقی گوید | یک جام دگر بگیر و من نتوانم |
- هیچ است
بخشی از رباعیات که خیام میکوشد در آنها مسئلهٔ پوچی و بیهدفی را از دیدگاه خود مطرح سازد.[۲۹]
ای بی خبران شکل مجسم هیچ است | وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است | |
خوش باش که در نشیمن کون و فساد | وابسته یک دمیم و آن هم هیچ است |
بنگر ز جهان چه طرف بربستم هیچ | وز حاصل عمر چیست در دستم هیچ | |
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ | من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ |
- دم را دریابیم
تقریباً یک سوم از رباعیات خیام به موضوع اغتنام وقت از طریق عیش و شادی پرداختهاند. اگرچه این طرز تفکر خاص خیام نیست و از مبانی فکری ایران پیش از اسلام به شمار میرود، ولی نباید این نکته را نادیده گرفت که بهترین نمونهٔ اشعاری که چنین تفکری پشتوانه سرایش آنهاست، اشعار خیام میباشد. دکتر عبدالحسین زرینکوب، ادیب و مورخ ایرانی میگوید: «درست است که بسیاری از عقاید و بسیاری از سرگرمیهای ما خلاف عقل و دور از منطق است اما باز دل حکم میکند که با این اوهام، خوش بودن لذت دارد و همین لذتاست که پاداش رنجهای زندگی است و اگر زندگی بکلی فاقد لذت میبود مثل گور، سرد و خاموش بود و به رنجِ زیستن نمیارزید.»[۱۶][۳۰]
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم | این یکدم عمر را غنیمت شمریم | |
فردا که ازین دیر کهن درگذریم | باهفت هزارسالگان سر بسریم |
می نوش که عمر جاودانی اینست | خود حاصلت از دور جوانی اینست | |
هنگام گل و مل است و یاران سرمست | خوش باش دمی که زندگانی اینست |
تأثیرگذاری بر ادبیات[ویرایش]
بهاءالدین خرمشاهی در خصوص تأثیر خیام بر شعرای پس از خود میگوید: «شبلی نومانی پژوهشگر پاکستانی بر این باور است که حافظ شارح خیام بودهاست. او میراثبر خیام و بهترین شاعر اندیشههای اوست اما با این تفاوت که فرجامشناسی حافظ بسیار مستحکمتر از خیام است. خیام خداشناس بزرگی بود اما حافظ ایمان مستحکمتری به حقیقت و طریقت و شریعت نسبت به خیام داشتهاست. خیام یک روح نومید دارد اما موحد است و قائل به وجود خداوند. خیام هم از تکفیر علمای زمان میترسد و هم از حاکمان وقت که با علما همسو شوند و آسایش او را بگیرند. از این جهت است که بسیار دوپهلو صحبت کردهاست. از دیگر شعرایی که تأثیر بسیار از خیام پذیرفت، عارف و شاعر بزرگ فریدالدین عطار نیشابوری است که در مختارنامه تأثیرپذیری از خیام را هویدا کردهاست.[۳۱]
صادق هدایت نیز بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کردهاست، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار میآید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمیرسد، اما بنا به نظر صادق هدایت، حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کردهاست و برای نمونه بهقدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن میشود. اما خیام این پردهپوشی را ندارد.[۳۲] برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن میگوید:
باغ فردوس لطیف است و لیکن زینهار | تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت |
اما خیام بدون پردهپوشی میگوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود | آنجا میناب و انگبین خواهد بود | |
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟ | چون عاقبت کار چنین خواهد بود |
موریس بوشور از کسانیاست که کاملاً تحت تأثیر افکار خیام درآمده و نمایشنامهٔ رؤیای خیام هماهنگی فکری او را با شاعر ایرانی به خوبی نشان میدهد. همچنین ارمان رنو و آندره ژید هم از او مایه گرفتهاند.[۳۳] دو کامارگو شاعر اسپانیایی نیز افکار خیام را در قالب شعر نو ریخت و متن اسپانیاییآنها را در سراسر آمریکای لاتین و متن فرانسوی را در اروپا رواج داد.[۳۴] کسان دیگری که از خیام الهام گرفتهاند و یا به تمجید او پرداختند عبارتند از:آندره ژید، ژان لاهور، شارل گرولو، مارک ژان برنارد و شاپلن.[۳۵]
نسخهها[ویرایش]
از آنجا که هیچ دیوان تنظیمشدهای توسط خود خیام یا دیگران در زمان کوتاهی پس از مرگ وی به دست نیامدهاست، در مورد تعداد این رباعیها و نیز حقیقی یا جعلی بودن بعضی از آنها اختلاف نظر وجود دارد. از اینرو بسیاری از پژوهشگران اروپایی و ایرانی به فکر تمیز و تشخیص اشعار قطعی و مسلم وی افتادهاند که حاصل آن نسخههای متعدد و متفاوتی از رباعیات خیام است.[نیازمند منبع]
نسخههای اروپایی[ویرایش]
آرتور کریستنسن اولین کسی بود که به فکر تعیین رباعیات اصیل و حذف رباعیات جعلی از مجموعهٔ اشعار منسوب به خیام افتادهاست. او روشهای متفاوتی برای تشخیص ترانههای حقیقی در نظر گرفت که یکی از این روشها تفکیک اشعاری بود که دارای نام خیام بودند. اما خود او نیز پس از مدتی به این روش شک کرد، چراکه از مضمون بعضی از آنها برمیآمد که شاعر دیگری آن را دربارهٔ خیام گفته باشد. علاوه بر آن تعداد اینگونه رباعیات از ده یا دوازده رباعی تجاوز نمیکرد.[۳۶]
پس از کریستنسن، نیکلای ژوکوفسکی نیز نسخهای از رباعیات خیام را با عنوان عمر خیام و رباعیات سرگردان تهیه کرد که در آن برای تشخیص رباعیات حقیقی خیام از روش دیگری استفاده شدهاست. او ۸۲ ترانهای را که غیر از خیام به شاعران دیگری هم نسبت دادهاند حذف کرد. این طریقهٔ ژوکوفسکی بین اندیشمندان طرفدارانی پیدا کرد و برخی از محققان روش وی را مناسب دانستند. پس از او کریستنسن و ادوارد دنیسن راس نیز این فرضیه را دنبال کردند و اشعار حذف شده را به ۱۰۱ رباعی رساندند.[نیازمند منبع]
اما دکتر فردریش روزن روش ژوکوفسکی و پیروانش را مناسب ندانست و بر رد این نظریه چنین استدلال کرد: «ما نمیتوانیم فقط به پیدا شدن یک رباعی در دیوانی بدون ملاحظهٔ معنی آن، رباعی را به صاحب آن دیوان نسبت دهیم، زیرا علاوه بر اینکه اشعار گویندگان دیگر داخل گفتههای خیام شده، ممکن است از رباعیات خیام هم به دیوان سایر شعرا راه یافته باشد.»[۳۷]
خود روزن تشخیص رباعیات اصلی خیام را از روی مفاهیم فلسفی ممکن میدانست و در نسخهٔ رباعیات خیام خودش، پس از معرفی ۲۳ رباعی و ۵ قطعه شعر عربی چنین اظهار نظر میکند: «رباعیات و اشعاری که از عالم تفکرات اشعار یادشده دور هستند ابداً به خیام مربوط نیستند و باید آنها را جزء اضافات محسوب داشت و اشعاری که بهعکس دارای این افکار هستند، ممکن است از آثار او باشند.»[۳۸]
نسخههای ایرانی[ویرایش]
ظاهراً نخستین فردی که در ایران به فکر تعیین و تفکیک رباعیات اصیل خیام افتاد غلامرضا رشید یاسمی بود. او در نسخهٔ خود که در سال ۱۳۰۳ منتشر کرد، از بین ۳۴۰ رباعی منتسب به خیام، ۲۴۰ رباعی را قابل قبول دانست.[۳۹] پس از آن صادق هدایت نیز در سال ۱۳۱۳ نسخهای از رباعیات خیام را منتشر کرد. نسخهٔ هدایت با عنوان ترانههای خیام شامل ۱۱۹ رباعی بود. سپس در سال ۱۳۲۰ محمدعلی فروغی با استفاده از منابع قدیمی، جُنگها و سفینههای کتابخانههای ایران و ترکیه، نسخهای از رباعیات خیام را که شامل ۱۷۸ رباعی منسوب به خیام بود تهیه کرد. در سال ۱۳۳۶ احمد شاملو هم نسخهای از رباعیات خیام را که دارای ۱۲۵ رباعی است در کتابی به نام ترانهها ارائه کرد. علی دشتی نیز در سال ۱۳۴۴۴ در کتابی با عنوان دمی با خیام ۸۱ رباعی را رباعیات حقیقی خیام میداند و ۲۰ رباعی دیگر را خیامانه میخواند. در سال ۱۳۸۵ نیز کتاب دایرهٔ سپهر شامل متن کامل رباعیات خیام به تصحیح جاوید مقدس صدقیانی به چاپ رسید.[۴۰]
اصالت رباعیات[ویرایش]
تنها سند مهمی که از رباعیات اصلی خیام در دست میباشد، عبارتست از رباعیات سیزده گانهٔ مونس الاحرار که در سال ۷۴۱ قمری نوشته شده و در خاتمهٔ کتاب رباعیات روزن استنساخ و در برلین چاپ شدهاست. رباعیات مزبور علاوه بر قدمت تاریخی، با روح و فلسفه و طرز نگارش خیام، درست جور میآیند. پس در اصالت این سیزده رباعی و دو رباعی نقل شده در مرصادالعباد[۴۱] که یکی از آنها در هر دو تکرار شده، شکی باقی نمیماند و ضمناً معلوم میشود که گویندهٔ آنها یک فلسفهٔ مستقل و طرز فکر و اسلوب معین داشته و نشان میدهد که ما با فیلسوفی مادی و طبیعی سر و کار داریم. از این رو، با کمال اطمینان میتوانیم این رباعیات چهاردهگانه را از خود شاعر بدانیم و آنها را کلید و محکِ شناسایی رباعیات دیگر خیام قرار بدهیم. در این صورت، هر رباعی که یک کلمه و یا کنایهٔ مشکوک و صوفی مشرب داشت، نسبتِ آن به خیام جایز نیست.[۴۲] کاووس حسنلی شاعر و پژوهشگر ایرانی دربارهٔ بینش شعر خیام معتقد است: رباعیات خیام به دلیل نوع نگاه و بینشی که بر آن حاکم است، پرسشها و تردیدهای زیادی را برانگیخته است و تقریباً همهٔ خیامپژوهان بر این باورند که بسیاری از رباعیات منسوب به خیام جعلی است و افراد با سلیقههای گوناگون رباعیاتی را سروده و آنها را به خیام نسبت دادهاند، به گونهای که هر چه جلوتر میآییم، تعداد رباعیات خیام بیشتر و بیشتر میشود. تعدد و تنوع رباعیات و تناقض میان آنها از یکسو و آثار فلسفی و کلامی خیام و به کار رفتن واژههایی چون امام، حکیم و حجة الحق برای خیام از سوی دیگر باعث شده برخی به این پندار روی آورند که ممکن نیست کسی که کتابهایی مانند کون و تکلیف و رسائلی دربارهٔ وجود و خلقت نوشته باشد، رباعیاتی بسراید که از آن بوی شرک و کفر به مشام برسد.[۴۳]
رباعیات در متون کهن[ویرایش]
در سال ۱۱۶۱ میلادی یعنی فقط سی سال پس از مرگ خیام، کتابی به نام سند باد، بدون کمترین اشارهای به نام خیام، پنج رباعی را از او یادآور میشود. در سال ۱۲۳۳ میلادی نیز نجمالدین رازی، از عرفای بنام تصوف در کتاب خود مرصاد العباد برای تحقیر خیام در میان صوفیان، دو رباعی را از او یادآور میشود و اینجاست که باید گفت: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»[۴۴] جوینی مورخ در کتاب خود که آن را در سال ۱۲۶۰ میلادی نوشته و دربارهٔ حملهٔ مغول به ایران است، یکی از رباعیات خیام را در مورد کشتار ناجوانمردانهٔ مردم مرو بیانگر میشود. در سال ۱۳۳۰ تاریخنگار نام آشنا حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیدهاش یک رباعی خیام را به یادگار گذاشتهاست. در کتاب نزهت المجالس که تاریخ تألیف آن را ۱۳۳۱۱ میلادی دانستهاند، سی و یک رباعی از خیام دیده میشود.[۱۳]
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود و تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ خورشیدی آن را مفصلتر و علمیتر و با مقدمهای طولانی با نام ترانههای خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمدعلی فروغی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی به انجام رسید. لازم است ذکر شود که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستنسن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانستهاند.[۴۵]
ترجمهها[ویرایش]
ترجمهٔ انگلیسی[ویرایش]
- فیتز جرالد
در میان مشهورترین ترجمهٔ رباعیات خیام که باعث شهرت عالمگیر او و اشعارش شد، ترجمهٔ شاعر بریتانیایی ادوارد فیتزجرالد در سال ۱۸۵۹ میلادی به زبان انگلیسی است؛ هرچند این ترجمه نیز خالی از ترانههای غیراصیل نیست و بسیار بعید به نظر میرسد که همهٔ این سرودهها متعلق به خیام باشد.[۴۶][۴۷] به عقیدهٔ محققان ترجمهٔ فیتز جرالد جزو بهترین ترجمههای رباعیات خیام در جهان است، چرا که او با حفظ مضمون و ماهیت اندیشهها و تخیلات ویژهٔ شاعر، آن را به شیوهای آزاد در قالب وزن شعری انگلیسی درآوردهاست.[۴۸]
ترجمهٔ کردی[ویرایش]
ترجمه رباعیات خیام به زبان کردی که توسط هژار شاعر مشهور کرد ترجمه شده، میتوان آن را بعنوان یکی از شاهکارهای ترجمه یاد کرد. نکته لازم به توضیح این است که به حدی زیبا و شیوا آن را به زبان کردی ترجمه شده که خود ترجمه نیز، به نوعی شاهکار ادبی به حساب میآید. هر چند ترجمه بوییدن گل از پشت شیشه است ولی هژار که دارای توانایی کافی و بالایی در زبان و ادبیات کردی بود، با ترجمه رباعیات خیام به زبان کردی توانست مرزهای ترجمه در ادبیات و زبان را توسعه دهد.[نیازمند منبع]
ترجمهٔ فرانسوی[ویرایش]
اندکی پس از آنکه فیتز جرالد، ویرایش نخست ترجمهٔ خود را از رباعیات منتشر ساخت، ژان باتیست نیکولا که سالیانی در ایران زیسته و مدتها منشی سفارت فرانسه در تهران و سپس کنسول فرانسه در رشت بود، ۴۶۴ رباعی منسوب به خیام را به زبان فرانسه ترجمه و به سال ۱۸۶۷ میلادی منتشر کرد. نیکولا، خیام را شاعری صوفیمشرب میدانست و تعابیر و اصطلاحات موجود در رباعیات منسوب به او را مطابق اندیشهٔ عرفاً تفسیر میکرد. این ترجمه، از اولین و قدیمیترین ترجمههای فرانسوی رباعیات خیام به شمار میرود.[۴۹]
ترجمهٔ عربی[ویرایش]
احمد حافظ عوض اولین کسی بود که در سال ۱۹۰۱، نُه رباعی از رباعیات خیام را از زبان انگلیسی به عربی ترجمه نمود. او آنها را در مقالهای با عنوان شعراء الفرس عمر الخیام، در شمارهٔ هفتم المجله المصریه منتشر نمود. عیسی اسکندر معلوف نیز در سال ۱۹۰۴ میلادی ۶ رباعی را از انگلیسی به شعر عربی تبدیل نمود، اگرچه او آنها را در سال ۱۹۱۰ میلادی در مقالهای تحت عنوان عمر الخیام ما عرفه العرب عنه، در مجله الهلال سال ۱۸، جلد ۶، آذار ۱۹۱۰، منتشر ساختهاست. در واقع عیسی اسکندر معلوف همان ترجمههای نثری احمد حافظ عوض را به نظم عربی درآوردهاست. بعد از او ودیع البستانی، در سال ۱۹۱۲ آنها را به نظم عربی درآورد و آنها را به جای رباعی به سباعی (۷ مصراعی) تبدیل نمود. او در مقدمهٔ خود از خیام و اهمیت اندیشههای فلسفی او سخن گفتهاست.[۵۰]
ترجمهٔ ازبکی[ویرایش]
نخستین ترجمهٔ کامل رباعیات خیام به زبان ازبکی در یکی از اوزان هجایی که عموماً اشعار فولکلوری ترکی قبل از اسلام و بعد از اسلام در آن سروده میشد، متعلق به پروفسور شا اسلام شا محمدوف میباشد. او نخست ترجمهٔ ۲۰۰ رباعی خیام را در سال ۱۹۵۷ میلادی منتشر کرد و بعداً به تعداد آنها افزود و تا سال ۱۹۹۳ که دوازدهمین نشر این رباعیات میباشد، شمار آنها به ۴۵۰ رباعی رسید.[۵۱]
دیگر زبانها[ویرایش]
رباعیات خیام تاکنون به صورت کلی ۳۲ بار به زبان انگلیسی، ۱۶ بار به فرانسوی، ۱۲ بار به آلمانی، ۱۱ بار به اردو، ۸ بار به عربی، ۵ بار به ایتالیایی، ۴ بار به ترکی و روسی، ۲ بار به دانمارکی، سوئدی،[۵۲] نروژی،[۵۳]اسپانیایی،[۵۴]پرتغالی،[۵۵] لاتین، چینی، هندی، ارمنی،[۱۳] ژاپنی،[۵۶]یونانی،[۵۷] چک،[۵۸] اسپرانتو، هلندی، مجاری، گالیک، گجراتی، پرونسی،[۵۹] صربی،[۶۰] کاتالان،[۶۱] لزگی[۶۲] و کردی[۶۳] ترجمه شدهاست.
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ «بر لوح نشان بودنیها بودهاست/پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودهاست/در روز ازل هر آنچه بایست بداد/غم خوردن و کوشیدن ما بیهودهاست»
- ↑ «برگیر پیاله را ای دلجوی/فارغ بنشین به کشتزار و لب جوی/بس شخص عزیز را که چرخ بدخوی/صدبار پیاله کرد و صدبار صبوی»
- ↑ «تنگی می لعل خواهم و لیوانی/سد رمقی باشد و نصف نانی/وانگه من و تو نشسته در ویرانی/بیشیست که نیست در خور سلطانی»