اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Sunday, November 26, 2017

Option انتخاب

There are certain natural resources or properties which are privately owned, such as land and forest, and sometimes streams and beaches.  From the earliest time written history is found, people have claimed such properties as their belongings, and have fought over those belongings with their neighbors. Same people got together and established an organization to protect their group property against others while eyeing their properties, and called that organization a government. Then, governments fought with each other in order to acquire properties each claimed to be theirs. In the meantime, if some crafts or products were made by any, such as household utensils and weapons, the victor in the war would have attained those as well, all of which became the property of the winner of the war. Therefore, private property started from the time one claimed a piece of nature as his (or most probably hers), and fought to keep it for himself, or herself. Anything else that the person added to the property, such as buildings and farming materials, became a part of that private property and subject to ownership. Consequently, wars are merely an aggression to annex, or for invasion of someone else’s property. After a while, it was realized that animals, and then other people could be forced to become properties as well, which continues to this day in a different shape and form. That is the time slavery, meaning owning someone else’s labor, was discovered. There have been various social and political forms that controlled and regulated private property (specially human as a property), beginning with bourgeoisie, feudalism, and ending with capitalism at its present form of monopoly, which exists in many Western countries.


بسیاری از منابع طبیعی به مالکیت خصوصی تبدیل شده‌اند، مانند زمین و جنگل. از زمانی‌ که تاریخ مُدَوّن یافت شده است، منابع طبیعی تحت مالکیت اشخاص قرار گرفته‌اند، و همیشه جنگ با همسایگان بر سر این املاک بوده است. گروهی با یکدیگر جمع شدند و سازمانی را به وجود آوردند که بتوانند بصورت جمعی‌ از مالکیت شخصی‌ خود دفاع، و اموال همسایگان را تحت سلطه خود قرار دهند؛ و نام این سازمان را دولت گذاشتند. سپس دولتها بر سر آن املاک شروع به جنگ کردند. در این حین، اگر محصولی نیز توسط اشخاص تولید شده بود، مانند صنایع دستی‌ و یا جنگی، آن محصول نیز توسط برندهٔ جنگ تصاحب میشد. بالانتیجه مالکیت خصوصی از زمانی‌ آغازید که شخصی‌ قسمی از منابع طبیعی را از آنِ خود دانست. هر آنچه که توسط شخص به وجود آمده بود، مانند ساختمان و وسائل کشاورزی نیز قسمی از مالکیت خصوصی به حساب آمد. بنابر این جنگها صرفا به منظور تحت تسلط گرفتن مالکیت خصوصیِ دیگران شعله‌ور گردیدند. پس از مدتی‌، انسانها به این نتیجه رسیدند که می‌توانستند با نیروهای زور، فشار، و اختناق حیوانات، و سپس انسانهای دیگر را نیز تبدیل به اموال کنند، که به صورتهای مختلف همچنان ادامه دارد. برای آنکه به مالکیت خصوصی نظمی بخشیده شود و بهتر بتوان آنرا بطور سیستماتیک مورد استفاده قرار داد (بخصوص مالکیت اشخاص)، روشهای اجتماعیِ مختلفی‌ از جمله بورژوازی، فئودالی، و سرمایه‌داری، ابداع شدند، که هم اکنون سرمایداریِ انحصاری در بسیاری از کشورهای غربی وجود دارد.

Archeological findings tell us a different story. Based on such discoveries, prior to written history mentioned above, people lived in communes and shared everything within the commune, or tribe. There were wars between tribes over a kill or fire, but within a commune everything was shared. What we call a family nowadays, which consists of husband and wife and children, and the extended family which consists of grandparents and parents’ siblings and their families, were all in one commune sharing everything among each other. They lived in a cave, and their natural enemies were other animals and climate. From the time that mammals could expand into new forms, beginning 65 million years ago (thanks to dinosaurs’ disappearance), until now, they have changed and branched out many times. Of course, in comparison to the age of our universe of 13.8 billion years, or age of our earth of 4.5 billion years, this period seems like a drop in a bucket. In spite of that, presently the question is how long more humans can survive considering the irrevocable damage on earth and weapons of mass destruction, such as nuclear warheads. Can we survive from extinction for at least as long as dinosaurs did, 165 million years?


کشفیات دیرین شناسی‌ داستان دیگری را نقل میکنند. بر اساس این یافته‌ها، پیش از تاریخی‌ که نقل شد، انسانها به صورت کمون و یا قبیله‌ای زندگی‌، و همه چیز را با یکدیگر تقسیم میکردند. گرچه بین قبایل جنگ بر سر شکار و یا آتش میتوانست باشد، ولی‌ در میان قبیله همزیستی‌ بر قرار بود. مردمی که در کمونها زندگی‌ میکردند به صورتی‌ که امروزه خانواده نامیده میشود که متشکل از پدر و مادر و فرزندان، و سپس وابستگانِ پدر و مادر و اجداد آنها می‌باشد نبوده، بلکه همه باضافه گروه‌های مشابه آنها در یک سرپناه زندگی‌ میکردند. محل زندگی‌ آنها اکثرا غارها، و دشمن اصلی‌ آنها بلایای طبیعی و حیوانات بودند. از ۶۵ میلیون سال پیش که پستاندارن به دلیل انقراض نسل دایناسورها توانستند آزادانه عرض وجود کنند، تا کنون به صورت نسلهای مختلفی‌ تکثیر پیدا کرده‌اند. گرچه این زمان در مقایسه با قدمت جهان یعنی‌ کمی‌ کمتر از ۱۴ بلیون سال، و یا قدمت چهار و نیم بلیون سالهٔ زمین مانند قطره آبی در کف اقیانوس است. ولی‌ امروزه پرسش اینجاست که با توجه به صدمات جبران ناپذیر به طبیعت، و توسعه سلاحهائی که قدرت تخریبی‌ جهانی‌ دارند، تا چه مدتِ دیگر بشریت بقا خواهد یافت. آیا ما قادر خواهیم بود که حداقل به اندازه دایناسورها، یعنی‌ ۱۶۵ میلیون سال، دوام بیاوریم؟

There is a “Doomsday Clock” that was designed by scientists who worked on Manhattan project in 1947, after the first and the only nuclear attack on another nation was conducted by the US. This superficial clock was set for seven minutes to midnight, midnight being the time of Armageddon. The clock has been moved toward and away from midnight many times, merely seven times in this century and each time moving closer to midnight. The clock is set on 2.5 minutes to midnight now, due to the environmental damages caused by human and the increasing threat of nuclear war. With American expansionism, causing total destruction of many countries in the Middle-East and Africa, and continuation of threatening any government not acquiescing to total submission to the US hegemony and its European vassals, such as North Korea, Syria, China, and Russia, threat of a nuclear attack, which would eventually perish intelligent (!) life on earth, becomes more and more ostensible. Both causes of such disaster lie behind the unquenchable thirst and greed for wanting more material than one has. The environment is suffering because multi-national conglomerates that control fossil fuels use their huge pockets to elect officials who support their agenda as an alternative to clean energy. On the other hand, other multi-national conglomerates of western powers need the rest of the world (which they decided to call them Third World) to become their client states, in order to extract their raw materials and sell them their finished products.


پس از آنکه برای اولین بار و در واقع تنها باری که کشوری با نیروهای اتمی‌ به کشور دیگری تجاوز کرد، در سال ۱۹۴۷ دانشمندانی که بر روی “پروژه مَنهَتَن” کار میکردند یک ساعتِ تصوری اختراع کردند. آنها نیمه شب را آخر جهان در نظر گرفتند (نه بدین معنا که جهان متلاشی میشود، بلکه جهان دیگر برای انسان قابل سکونت نخواهد بود)، و عقربه این ساعت را بر روی هفت دقیقه قبل از نیمه شب قرار دادند. عقربه‌های این ساعت بارها به جلو و عقب کشیده شده‌اند، فقط در این قرن هفت بار، و هر بار به سمت نیمهشب سوق داده شده‌اند. هم اکنون این ساعت دو دقیقه به نیمهشب را نشان میدهد، که به دلیل خسارتهای غیر قابل جبرانی است که بشر به طبیعت زده، و همچنین به دلیل خطر یک جنگ اتمی‌ است. با توجه به نابودی چند کشور خاورمیانه و افریقائی توسط آمریکا در سالهای اخیر، و خطر حمله به کشورهائی که تبعیت کامل امپراتوری آمریکا و کشورهای غربیِ تابع آمریکا را نمیپذیرند، مانند سوریه و روسیه و چین و کره شمالی، خطر یک جنگ اتمی‌ که باعث از میان رفتن بسیاری از موجودات از جمله انسان خواهد شد، بطور عریان مشاهده میشود. هر دو این عوامل به دلیل تشنگی بیقرارِ سرمایه‌دارانِ چند ملیتی برای داشتن اموال بیشتر است. دلیل از میان رفتن محیط زیست شرکتهای بزرگ دیگری هستند که با خریدن عوامل دولتی از استفاده از انرژی‌های جایگزینِ مواد فسیلی جلوگیری میکنند. از طرف دیگر، این شرکتها، خاورمیانه و کشورهائی را که جهان سوم لقب داده‌اند به عنوان مشتری کالاهایشان، و محل استخراج مواد اولیه ارزان، تحت اِنقیاد خود قرار میدهند.

There are certain philosophical views about extension of life and our mission in life in general. Religions predominantly delve into after-life, which is a non-issue, as what one is certain is the life on earth and in the universe we know about. Then, the question becomes what a person’s aims and plans for life should be. As the most intelligent being (?), we have the option to use all the limited resources on earth, from plants to animals to minerals, and then look up to see if another planet to exploit is available in the universe, or kill each other so it takes longer for the remaining to consume those resources. Another option is to share them equally and frugally, while exploring other sources for food and energy. The first option is the consequence of continuing with the economy of private property, which enlarges the disparity between the rich and the poor, and results in the majority serving a minority. The second option equalizes use of resources among all beings, human or animal, and creates a society where the aim of life is not acquiring more, but to invent tools and machinery which enable us to use our natural resources more efficiently and more equitably. The first option is also a race towards the Armageddon, while the second option is walking towards what religions call Garden of Eden. The option is ours.


فلاسفه در مورد هدف از زندگی‌ و ادامه حیات نظریات متفاوتی داده‌اند. اکثر مذاهب از زندگی‌ پس از مرگ سخن می‌گویند، که البته آنچه که مسلم و از نظر علمی‌ ثابت شده است زندگی‌ در جهان فعلی‌ است که از آن آگاهی‌ داریم. پس پرسش نهائی این است که چگونه می‌توان به تداوم زندگی‌ صحت بخشید. به عنوان انسان اندیشمند، ما میتوانیم از کلیه منابع این جهان، از گیاهان و حیوانات گرفته تا مواد معدنی، کاملا استفاده کنیم و سپس به آسمان نظر بیفکنیم و کُرهٔ دیگری را برای استثمار پیدا کنیم، و یا آنکه با نابودیِ هر چه بیشترِ همنوع خود، باقی‌ماندگان بتوانند برای مدت بیشتری به حیات خود ادامه دهند. انتخاب دیگر آن است که منابع را بطور محتاطانه و عادلانه در میان خود تقسیم کنیم و در جستجوی راههای بهتر برای ازدیادِ بیضررِ این منابع باشیم. انتخابِ نخست، ادامهٔ تحصیل ثروت و مالکیت خصوصی است که باعث اختلاف بیشتر بین فقیر و غنی و بردگیِ تعداد عظیمی‌ برای عده قلیلی میشود. انتخاب دوم منابع را در میان همگان، انسان و حیوان، به تساوی تقسیم می‌کند، و هدف زندگی‌ را نه در دارائی بیشتر، بلکه در اختراع وسائل و ماشین‌آلاتی می‌کند که بهترین و پر سودترین راه استفاده از این منابع را پیش راهِ ما قرار میدهند. انتخاب نخست دویدن بسوی نیستی‌، و انتخاب دوم رسیدن به آن چیزی است که مذهبیون باغ بهشت نامیده‌اند. به هر حال انتخاب با ماست.


No comments:

Post a Comment