در مورد
رژیم حاکم بر ایران و دلایل وجودیِ آن نظریات متفاوتی ابراز شده است. بسته به اینکه
افراد با چه گرایش سیاسی نظر میدهند، در واقع از موضع آن دیدگاه سیاسی سخن میرانند.
مجاهدین که در اوان انقلاب با پشتیبانی عظیمی که داشتند، و چنانچه دخالت خمینی نبود
براحتی میتوانستند حکومت را در دست بگیرند، هم اکنون به چنان نقطه ضعفی رسیدهاند
که به دنبال هارترین شخصیتهای سیاسی آمریکا در پی براندازی حکومت ایران از طریق یورش
نظامی غرب هستند. سلطنت طلبان نیز همین راه را در پیش گرفتهاند، که البته از آنها
انتظار دیگری نمیرود. عقیده سلطنت طلبان در مورد چگونگی پیدایش رژیم آخوندی این است
که چون شاه در آستانه رسیدن به تمدن بزرگ بود، ملت (و نه دولتهای غربی) که خوشی زیر
دلشان زده بود و از پول نفت که شاه افزایش داده بود شکمهایشان سیر شده بود، به شاه
محبوبشان پشت کردند. البته از اینکه مجاهدین و ملی گریان از نخستین روز به دنبال
خمینی افتادند، به دلیل جنبههای مذهبی که داشتند
استبعادی نیست. ولی از اینکه گروههای چپگرا، حتی زمانیکه خمینی
دندانهای هار و کریه خود را نشان داد، همچنان به دنبال او سینه میزدند، باعث حیرت بود.
در اینکه
رژیم درنده اسلامی روی همه دیکتاتورها را سفید کرده است شکی نیست. ولی همین مساله
باعث میشود که بتوان حکومتهای پیشین آنرا خلاف آنچه که بودند، برای آنها که درک عینی
از آن زمان ندارند، توجیه کرد. جوانان ایران که فقط نامی از رژیم شاهی شنیدهاند میتوانند
براحتی در دام تبلیغات نادرست بیفتند. باید همواره در نظر داشت که آگاهی از گذشته
برای عدم جبران آن خطاها لازم است. یکی از بزرگترین و روشنفکرترین احزاب ایران، حزب
توده، به دلیل وابستگی شدید و دستورگیری از خارج، نتوانست در مراحل بحرانی تصمیم قطعی
بگیرد. احزاب چپ نوبنیاد به واسطه عدم تجربه و آگاهی سیاسی به همین راه رفتند. آینده
ایران بستگی به نیروهای سیاسی (که خوشبختانه در ایران کم نیستند) و رهبری سیاسی دارد
که از گذشته خود کاملا آگاه باشند.
ولی این
پرسش که چه کسی واقعیت تاریخی را مستند و بدون کم و کاست بیان میکند، موضوع بحث
دیگری است. باید به این واقعیت اقرار کرد که تاریخ شفاهی به روز است. یکی از کسانی
که خود جزئی از تاریخ سیاسی ایران بوده است، و علاوه بر مشاهداتش، به اسناد و مدارک
رجوع میکند، دکتر مرتضی محیط است. دکتر محیط از سالهای شصت میلادی که برای اخذ تخصص
پزشکیش وارد آمریکا شد، به جنبش سیاسی دانشجوئی، که به کنفدراسیون مشهور بود پیوست.
او که نخست از طرفداران جنبش ملی و دکتر مصدق بود، با فلسفههای سوسیالیستی آشنائی
پیدا کرد و به مطالعه آنها پرداخت. پس از ادامه تحصیلات و بازگشت به ایران، به محل
زادگاهش خوزستان رفت و به عنوان استاد در دانشگاه گندیشاپور مشغول بکار شد. پس از
سفری که به اطراف خوزستان کرد و با فقر بیامان مردم حاشیه آن استان مواجه شد، خاطراتش
را در جزوهای نوشت، و به این دلیل، توسط ساواک به زندان افتاد. هنگامیکه زندانیان
سیاسی در اوان انقلاب آزاد شدند، او هم با این گروه آزاد شد. او که نوه یکی از آیتاللههای
بزرگ خوزستان بود، ملایان را بخوبی میشناخت، و از روز نخست که نام خمینی بر سر زبانها
افتاد، و با دریافت خبر ملاقات خمینی با یکی
از مامورین سیا که او میشناخت، به این مرد روحانی مشکوک شد. پس از انقلاب او به دانشگاه
بازگشت، و پس از مدت کوتاهی تدریس در دانشگاه، با حملهای که خمینی و چماقدارانش (که
البته اکنون اسلحه گرم در دستشان بود) به جنبشهای غیر آخوندی کردند تحت تعقیب قرار
گرفت، و پنهانی به آمریکا بازگشت. سالهای بیشماری است که من برنامههای او را تعقیب میکنم،
و گرچه از بسیاری از تلویزیونهای لوس آنجلسی به دلیل افکار سوسیالیستیاش اخراج شده است، چند
سالی است که توانسته است که در یک کانال افغانی بنام پیام افغان برنامه اجرا کند.
برنامههای یک ساعت و نیمه او علاوه بر این تلویزیون در ساعت
ده صبح شنبهها، در یوتیوب نیز موجود میباشند. در دو هفته اخیر،
او از راز پیدایش و مسیر رژیم اسلامی، از آغاز تا کنون، پرده برداشته است، که داستان
شیوائی است. این دو برنامه را میتوان در دو لینک زیر در یوتیوب مشاهده کرد. تاریخ
رژیم اسلامی و جهتی که این رژیم در پیش گرفته است، و آینده آن در این گفتارهای ارزنده
میایند:
https://www.youtube.com/watch?v=L4sOM7EpJZM&t=1s
October 6, 2018:
https://www.youtube.com/watch?v=3bllwZ0JeZY
No comments:
Post a Comment