از زمانی که «پروژه قرن جدید امریکا» درسال ۱۹۹۷ به منصهُ ظهور رسید٬ که خود به دنبال طرح های موفقیت امیز ریگان در ایران و ال سالوادور بود٬ جهان چرخش عظیمی به سمت راست کرد. سقوط شوروی جایگاه ابر قدرتیِ امریکا را تضمین کرد و سیاستهای جهانی توسط متمولین انگشت شمار امریکایی هر ساله در داووس پیاده شد. رئیس جمهور های امریکا که همواره از زمان کارتر به اسلامی کردن خاورمیانه و چنگ انداختن به ثروت هنگفت زیرزمینی چشم دوخته بودند٬ در این زمینه نیز پیروز شدند و زمانیکه بوش و یا اوباما با تبختر میبالیدند که “امریکا استثنایی و غیر قابل اجتناب است”٬ در عمل این پیشفرض به نیکی مشاهده شد. با توجه به سابقه دولت امریکا در تهیه و استفاده از بمب های شیمیایی که همچنان ادامه دارد )به عنوان نمونه در جنگ ایران و عراق(٬ تئوری توطئه ای که اخیراً مطرح میشود که ویروس کووید
- ۱۹ با مهندسی دولت امریکا بوجود امده٬ و ارتشی هایی که ده روز پیش از شیوع کرونا به ووهان رفتند عامل پخش ان بودند٬ قابل تعمق میباشد. ولی انچه که به این تئوری توطئه رنگ بیشتری میدهد دو کتاب میباشند که سالها پیش توسط دو نویسنده امریکایی نوشته شده بودند.
شاید بتوان انسانها را بدلیل باورهایشان به دو گونهُ کاملا متضاد تقسیم کرد.
کسانیکه هر پدیده ای را مبعوث از فعل و انفعالات جمادی میدانند و بقول مولانا در هر ذره جهانی را می یابند٬ و در نقطه مقابل٬ انان که باورهای ماوراءالطبیعه دارند و باز به قول مولانا دنیا را طرحی میبینند که از قبل ریخته شده است٬ و بالطبیعه اکثریت انسانها در طیفی میانهُ این دو قطب منتها درجه و مفرط قرار دارند. گروه نخست همه چیز را با دانش اندازه گیری کرده هر پدیده ای را با مشاهدات و فرضیات علمی می سنجند.
گروه دوم که اکثرا مذهبی و خدا پرست هستند به پسِ پرده می نگرند
( مجدداً از مولانا ). نویسنده ای که از منطقه سیلیکان ولی کالیفرنیا شهرت پیدا کرد سیلویا براون بود. او خود را یک میدیوم مینامید که میتوانست اینده را پیشگویی کند. براون حدود چهل کتاب نوشته است و چون جامعه امریکا عموما از گروه دوم که در بالا ذکر شد میباشند٬ او توانست پیروانی در اطراف خود جمع کند٬ بطوری که در چند برنامه تلویزیونی با او مصاحبه کردند. دو گزارشگر روزنامه ای در امریکا گزارش دادند که حتی یکی از پیش بینی های این شخص تحقق نیافته است. نام براون در پرونده های پلیس با عنوان کلاش و باجگیر نیز دیده میشود. این پیشگو حتی نتوانست مرگ خود را در سال ۲۰۱۳ پیش بینی کند!
کتاب سیلویا براون با عنوان« پایان روز» در سال ۲۰۰۸ انتشار یافت.
او در این کتاب مینویسد: «در حدود سال ۲۰۲۰ یک بیماری که با مشخصات ذات الریه است در تمام جهان شیوع خواهد یافت٬ که به دستگاه تنفسی حمله میکند و قابل علاج نیست. این بیماری همچنان که ناگهان ظهور میکند ناگهان نیز ناپدید خواهد شد٬ تا ده سال بعد مجدداَ بازگردد.» کتاب دیگری در همین مورد که به پیشگویی شباهت دارد کتاب « چشمان تاریکی» دین کونتز است که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد.
کونتز تا کنون بیش از ۱۰۵ کتاب نوشته است. بر عکس براون که خود را پیشگو می نامید٬ دین کونتز خود را نویسنده علمی تخیلی معرفی میکند و حتی در این کتاب شباهت نوشته هایش را با واقعیت تکذیب کرده است. کتاب او در مورد یک ویروس است بنام ووهان
-۴۰۰ که در یک ازمایشگاه در ووهان ساخته میشود. چنین ازمایشگاهی در واقع وجود دارد و همین ازمایشگاه بود که پس از بررسی این ویروس ترتیب دهیِ انرا شناخت و برای ساختن واکسن ان این ترتیب دهی را منتشر کرد
( کاری که در ازمایشگاه های غربی محرمانه نگا ه داشته میشود تا انحصاری شود).
بر اساس این داستان این ویروس هیچگاه اشکار نمیشود٬ چرا که دولت چین برای کاهش جمعیت این ویروس را کشت میکند و در ووهان ان را منتشر می سازد که در نتیجه ان همه مردم این شهر چند میلیونی کشته می شوند. جالب است که در اولین انتشار این کتاب این ویروس را «گورکی-۴۰۰» نامیده بود٬ که در شهر گورکی در روسیه به عنوان مهمترین سلاح شیمیائی شوروی کشت شده بود٬ که البته در انتشارات واپسین این نام به «ووهان-۴۰۰» تغییر میابد.
کووید -۱۹ و یا ویروس کرونا مورد تحقیقات وسیعی قرار گرفته است و گرچه در یک سوپر مارکت در شهر ووهان یافت شد٬ هنوز منشاُ اصلی ان بدست نیامده است. ووهان یک شهر یازده میلیونی و مرکز ایالت هوبی است که یک ایالت کاملا تجاری است. شهر ووهان از نظر تکنولوژیکی از بسیاری از شهرهای امریکا پیشرفته تر است٬ و چون دو رودخانه و یک دریاچه دارد بدلیل مناظر زیبا و اسمان خراشها یک مرکز توریستی است.
ویروس کووید-۱۹ اخرین شکل تکامل یافتهُ سارز و مرز است که انرا به ایبولا نیز نسبت داده اند. توسعه این ویروس از قبل برای ویروس شناسان شناخته شده بود٬ و شاید به همین دلیل تئوری توطئه که انرا تولید شده در ازمایشگاه میداند قابل تعمق است.
تفاوت هایی بین واقعیت این ویروس و نوشته های کتاب « چشمان تاریکی» وجود دارد که به پارهی از انها اشاره میشود. کتاب این ویروس را پرورده شده در ازمایشگاه میداند که بطور تصادفی در میان جمعیت انتشار یافته و دوره کمون آنرا چهار ساعت میداند٬ در حالیکه بر طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی دوره کمون این ویروس بین یک تا چهارده روز و عموما پنج روز است. بر طبق کتاب کلیه کسانی که به این ویروس مبتلا میشوند پس از دوازده تا چهارده ساعت می میرند٬ در صورتیکه بر طبق گزارش سازمان ذکر شده مرگ و میر ناشی از این ویروس بین سه تا چهار درصد است. در ضمن نشانه های این بیماری با نشانه هایی که در کتاب یافت میشود کاملا متفاوت هستند.
در کتاب تعداد مرگ و میر ویروس با ایبولا مقایسه شده و انرا از ایبولا خطرناکتر میداند. در صورتیکه بر طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی متوسط مرگ و میر ناشی از ایبولا ۵۰٪ است.
موارد بسیار دیگری نیز مشاهده شده که از این ویروس و پیشگویی ان سخن میگوید٬ مانند یک فیلم هالیوودی که چند سال پیش به اکران رفت.
کسانی هم هستند که این ویروس را ساخته و پرداخته دولت چین میدانند که از ازمایشگاهی نشت کرده است٬ و در موردی در زمان فروش ان توسط یک دانشمند چینی به امریکایی ها دولت چین دخالت میکند که این معامله را بهم بزند که ناگهان این ویروس از دستشان در میرودد!
ویروس کرونا مانند سایر ویروسها تابستان امسال ناپدید خواهد شد. بجای اینکه انرا به ماوراءالطبیعه ربط دهیم شاید بهتر باشد که از این ضایعه درس عبرت بگیریم و به ارتباط پیوسته ای که هم اکنون در تمام جهان بین مردم وجود دارد پی ببریم. شاید زمان ان باشد که بجای زیاده خواهی به کسانی فکر کنیم که از حد اقلی هم که ما داریم محرومند٬ و در این دوره گذار به کسانی بیاندیشیم که سفره شان خالیست.
شاید زمان ان باشد که به طبیعت بیاندیشیم و اینکه چگونه دو سه نسل پس از خود را از هوا٬ دما٬ سرما٬ و دنیایی که خود داریم٬ محروم خواهیم کرد٬ و سرنوشت انها را به سرنوشت دایناسورها پیوند خواهیم زد.
شاید کمی به خود بیاییم و از این بلیه درس بگیریم. افسوس که ما فراموش کاریم و با پایان این ویروس خاطراتمان نیز پایان می یابد.
No comments:
Post a Comment