یکی از واژههایی که در قرآن بسیار استفاده شده "خَسران" است. این کلمهٔ عربی به پارسی ضرر یا زیان معنی شده است، که البته با توجه به جملههایی که این واژه در آنها مورد استفاده قرار گرفتهاند، معادل پارسی "از دست دادن" و یا "از کف رفتن" شاید ترجمه بهتری باشند. زیان دیدگان به اشخاصی اطلاق شده که به دلیل عدم اجرای قوانین اسلامی به بهشت نخواهند رفت. جالب اینجاست که با مقایسه قرآن با انجیل و تورات، دقیقا همین مفاهیم و به همان دفعات در آن کتب نیز یافت میشوند. ا
بنابراین، برای هر انسانی تلاش برای ورود به بهشت ضروری به نظر میرسد. نتیجه آنکه چنانچه گفته شده و ما همه شنیدهایم، این دنیا دار مکافات است، و هر آینه تلاش هر انسانی باید بدین معطوف شود که فرامین دینی را، که هزار و چهارصد، دو هزار، پنج هزار، و شاید قدیمتر به ما ابلاغ شده اند، به نحو احسنت انجام دهیم. دلیل اینکه ما هم اکنون در بهشت زندگی نمیکنیم، و باید قوانین مذهبی را که چنانکه گفته شد، به ما در طول قرون و اعصار توسط اشخاصی که خود چون ما تولد یافتهاند، ولی ادعا کردهاند که با نیروئی که این جهان را آفریده در ارتباط هستند اجرا کنیم، گویا به اکثر اذهان خطور نمیکند. قوانینی که هیچ جنبه علمی نداشته، و در بسیاری جهات با علم در تضاد هستند، و از نظر اجتماعی نیز با دنیای امروز همخوانی ندارند. کسانی را که با چنین اصول ابلهانهای مخالفت میکنند، یا این قوانین بدوی را مورد پرسش قرار میدهند، همواره و در هر مذهبی نابود کردهاند. یعنی مذاهب شما را به دلیل عدم علاقهٔ شما به باور کردنِ دنیای دیگر، از تنها دنیای شناخته شده و قابل زندگی، که چه از نظر عقلی و چه از نظر علمی یگانه دنیائی است که با اطمینان میتوان آنرا ادعا کرد، محروم میسازند. ا
مبلغین مذهبی، از زمانی که تاریخِ نگاشته شده و ما از آن مطلع هستیم، در این دار فانی، وبر خلاف آنچه که برای دیگران تجویز میکنند، به اندوختن ثروت و قدرت و سؤ استفاده از هر موقعیتی مشغول بودهاند. در این مورد کتابهای بسیار نوشته شده و تاریخِ مدوّن گواه آن است. ده قرن به خاک و خون کشیدن اروپا، و چند برابر این زمان در سایر ممالک دنیا، و حکومتهای مذهبی فعلی، شاهد و گواه تاریخی و عیانی آن هستند. ولی چگونه است که انسانها، با جنسیت، تحصیلات، مشاغل، و سنین مختلف، ریزهخواریِ این مبلغین مذهبی را میبینند، و همواره باورهای دینی خود را نگاه میدارند؟ ا
از نظر علمی، تاریخِ این جهان برآورد شده، و وسعت آن نیز تخمین زده شده است. حتی آینده این جهان نیز توسط دانشمندان، و با آگاهی از تاریخِ تثبیت شده پیشبینی شده است. ولی چگونه است که واقعیتهای علمی از نظر مردم، که با درصد بالائی به ماورالطبیعه اعتقاد دارند، پوشیده است؟ پاسخ این پرسش در سه حرف خلاصه میشود و آن "ترس" است! انسانها از اینکه در جهان فعلی، نه تنها باید با امراض گوناگون که منجر به بیماری و مرگ میشوند دست و پنجه نرم کنند، بلکه باید در رابطه با سایرین نیز بسیار آگاهانه رفتار کنند که از نیرنگ دیگران در امان باشند، مبادا در رابطه با دوستان و آشنایان ضربهپذیر شوند. ا
ما در جهانی شگفت انگیز زندگی میکنیم. سفر به سیارات دیگر شاید درک ما را نسبت به دنیای خارقالعاده قویتر کند. دنیای ما بسیار وسیع، و تا ۹۳ ترلیون سال نوری برآورد شده است، و بعضی از دانشمندان آنرا حتی بینهایت برآورد کردهاند. از طرف دیگر، عدهای معتقدند که دنیاهای دیگری نیز، علاوه بر دنیائی که ما در آن زندگی میکنیم وجود دارند. اینها فرضیههای این جهانی هستند. بجای اختراع یک بهشت خیالی، چرا در جستجوی کشف جهانی که از آن اطمینان داریم نباشیم؟ ا
اینکه علت وجودی این جهان یک تصادف و یا ترتیب خاص سیارات بوده است، و جهان ما با یک تحول آتمسفری شکل گرفته است، همواره قابل بحث است. ولی آنچه که مسّلم است، همه چیز از یک باکتری تک سلولی آغاز شد. با سرد شدن لایه بیرونی زمین، باکتریها تغییر یافتند، و چون آتمسفر زمین دارای مواد شیمیای خاصی بود، این باکتریها پرورش یافتند. ا
تغییر و تحول زمین در طی قرون و اعصار زمینه را برای گسترش این باکتریها به گونههای پیشرفته تر آماده کرد، و باکتریها به موجودات کاملتری تبدیل شدند. جهان همچنان در تغییر و تحول آتمسفری بود، تا آنجا که به نابودی دایناسورها انجامید، و انسانها توانستند قد علم کنند. ولی خاطره این تغییر و تحول در ذهن بشر باقی ماند و سینه به سینه چرخید، تا هزاران سال بعد بصورت افسانه کشتی نوح درآمد. ا
مغز انسان خود ماده شگرفی است. همانگونه که مغز ما همواره رهنمود ماست، قابلیت تخیل نیز دارد. اختراعات و اکتشافات همه حاصل این تخیل میباشند، که آنچه را که وجود ندارد و میتواند برای زندگی انسان راهبردی باشد، طراحی و پیشبینی میکند. پدیده دیگر مغز در این راستا اختراع دنیائی است که خیالی است و وجود خارجی ندارد، که این نیز دست ابزاری برای نویسندگان تخیل نویس است. ولی آنچه که میتواند ترس ما را مهار کند، اعتقاد و اطمینان به دنیائی است که خارج از جهان فعلی است و شیوع این پندار که همه پس از مرگ به آنجا میروند. بجای آنکه در جستجوی کشف شگفتیهای جهان خود باشیم، سادهترین راه البته اختراع خالقی برای این دنیا نیز هست. ا
زندگی پدیده بسیار زیبائی است. در یک جامعه سالم، که همه انسانها با توجه به ظرفیت فکری خود زندگی میکنند، و نه با ظرفیت مقامی و مالی و منصبی، چیزی به نام نفرت وجود نخواهد داشت. آنها که به منظور منافع شخصی این زیبائی را از ما میگیرند، تا با هزینه ما، به سعادت و دارائی خود بیافزایند، شیادانی چون سیاستمداران و مبلغین مذهبی هستند. این به وضوح قابل مشاهده است که در کشورهائی که فقر و بیخانمانی وجود دارد، دولتها مذهبی هستند، و یا به قول خود با مذهب مدارا میکنند. سعادت از عشق به همسر و فرزندان و پدر و مادر آغاز، و به سایر انسانها نشت پیدا میکند. کسانی که به محترمترین حق، یعنی جان انسان، تجاوز میکنند، چه در جنگ باشد و چه در اعدام و سایر صور قانونی، هدفی جز منافع شخصی ندارند. ا
تکرار این جمله ضروری است که زندگی پدیده بسیار زیبائی است. آنچه که این زیبائی را شکوفا میکند دانش است، که البته علم به دنیائی که در آن زندگی میکنیم بهترین دانش است. زندگی آغاز و پایانی دارد، و همه روزی به این پایان میرسیم. اینکه چگونه فاصله بین این دو نقطه را پر کردهایم باید وظیفه و هدف ما باشد. زمانی میتوانیم این دنیا را گلگون کنیم که به این پی ببریم که آغاز و پایان همه چیز در این دنیاست. کسانی که دنیائی و بهشتی بجز آنچه که ما اکنون در اختیار داریم به ما میفروشند، خیانتکارانی بیش نیستند که باید از جامعه انسانی ترد شوند، تا به بهشت موعود و تخیلی خود برسند. به وضوح این خودبینان در آن لحظه به عدم اعتقاد خود اقرار خواهند کرد. ا
No comments:
Post a Comment