چهل و اندی سال پیش، ایرانیان به پا خواستند تا خود را از یک دیکتاتوری وابسته و اجنبی پرست رها کنند. تاریخ ایران گواه بسیاری از این جنبشها است، که همیشه در منطقه پرچمدار بوده است. آنچه که همواره ایرانیان را متحد کرده است تا جنبشهای عظیمی بر ضد حاکمان ادمکش داشته باشند یک عزم ملی بوده است. رژیم فعلی نیز با همه دندان تیز نشان دادنها و سفاکی، کاملا شکننده است.
امردم ایران هیچگاه طرفدار رژیم آخوندی نبودند، و شقاوت شوک آور این رژیم تنها نیروئی است که توانسته است آنرا بیش از چهار دهه در ایران پایدار نگاه دارد. جالب اینجاست که رژیم در برقراری وابستگی مجدد به غرب، آنچنان که در زمان شاه مرسوم بود، تلاش میکند، که البته چون در طول بقایش شعار آن مرگ بر آمریکا بوده است، جرات عنوان آنرا با صراحت ندارد. ولی سخنان عمال رژیم، در جبهههای راست و چپ، کاملا و به وضوح نمایانگر آن هستند.ااین سیاست حکومت و جناح چپ آن تحت عنوان "اصلاح طلب"، ایرانیان را دچار گمراهی عجیبی کرده است. نیروهای مخالف رژیم، تقریبا بلاتفاق، چه در لوس انجلس و چه در اروپا، چه شاه دوست یا اسلامی و یا به اصطلاح چپ، همه به طریقی پشت آمریکا سینه میزنند. زمانی که آمریکا از رژیم ایران پشتیبانی میکرد، یعنی زمان شاه، وضعیت اقتصادی مردم به مراتب از امروزه بهتر بود، و این دلیل مناسبی به نظر میرسد که باید مجددا به وابستگی به غرب برگردیم. جالب آنکه چنان که گفته شد، دولت ایران هم خواستار همین است. اشکال در اینجاست که برگشت به شرایط آمریکا که تسلیم نظامی و اقتصادی کامل دولت ایران را مطالبه میکند، نیز برای ملاها تُف سر بالائی بیش نیست!ا
خمینی از طرف سازمانهای سیاسی به عنوان فردی که میتوانست گروههای مختلف را با یک اعتلاف سازش دهد به عنوان رهبر انقلاب برگزیده شد، ولی آدمکشیهای او در ابتدای انقلاب چنان وحشتی ایجاد کرد که هیچ سازمانی نتوانست جلوی او قد علم کنند، و کلیه سازمانهای سیاسی، از چپ و راست را معدوم ساخت. او که با صراحت اعلام کرده بود که هدفی جز یک رهبر دینی بودن نداشت، در زمانی که در مصدر قدرت بود، روی هر چه شاه و دیکتاتور بود سپید کرده بود. البته پس از ملاقاتی که او با مامور سیا، ریچارد کاتوم، در فرانسه داشت، ماموریت او برای وابسته کردن کامل ایران به غرب، با ظاهر ضد غربی و ضد آمریکائی بودن، کاملا مشخص شده بود. جنگ زرگری البته همچنان ادامه دارد.ا
کسانی که انقلابیون سالهای پنجاه را سادهانگار و آلت دست مذهب میپندارند، از شوق انقلابی و یک دست بودنِ گروههای انقلابی اطلاعی ندارند، در آن زمان نبودند، و یا فراموش کردهاند. ایرانیان با عزمی منسجم و با آگاهی کامل به این انقلاب دست زدند، ولی مانند همیشه از پشت توسط خمینی و یارانش خنجر خوردند. متاسفانه آگاهی تاریخی، و اینکه چگونه مذهب در طول تاریخ جنبشهای تودهای را نابود کرده است و همیشه به منافع گروه قلیلی پرداخته است، در زمان انقلاب نیز وجود نداشت.ا
با توجه به اینکه ایرانیان از اسلام از نظر تاریخی اطلاعات کمی داشتند، و بدین سبب در دام رژیم اسلامی افتادند شکی نیست. از طرف دیگر، اعتقاد مذهبی اکثریت مردم ایران، یک سازمان وابسته مذهبی را در راس گروههای سیاسی قرار داده بود. بدین دلیل، هم اکنون که ایرانیان از این رژیم سراپا منحوس خسته شدهاند، باید یک یک نیروهای مخالف را مورد بررسی کامل و دقیق قرار دهند، تا مجددا در دام خمینی دیگری قرار نگیرند.امردم ایران آگاهی خود را از مسائل سیاسی در منطقه نمایان ساختهاند، و همواره در نهایت در چمبره امپریالیزم افتادهاند.
اگر رضا پهلوی، و یا باقیمانده مجاهدین، و یا هر نیروی دیگری قادر به قدرتگیری بود، غرب تا کنون آن سازمان را برای براندازی ملاها تجهیز کرده بود. تنها راه نجات ایران از چمبره ملاها مبارزه در داخل ایران است، چنانکه مردم در شهرهای مختلف هم اکنون به آن مبادرت میکنند. گر چه این اعتراضات بدون یک رهبری است، ولی عموما رهبر انقلاب در شورشها و اعتراضات ظهور میکند. با توجه به اوضاع کنونی جهان، مسلط شدن به یک نیروی مردمی قابل وصول به نظر میرسد. مردم ایران کاملا آگاه هستند که ایدئولوژیهای انقلاب ۵۷ خریداری ندارند، و قابل دوام نیز نیستند. یکپارچه شدن مردم در این موقعیت خاص، که به دلیل بینالمللی شدن اخبار و رسیدن همزمانی رخدادهاست، رژیم اسلامی را به استیلا کشانده است، و خونخواری حکومت به دلیل آن است. رژیم اسلامی این را نیز به درستی دریافته است که مخالفین خارج از کشور، هیچ خطری برای آنها ایجاد نمیکنند، و تنها خطر در داخل ایران است. با این آگاهی است که ملاها و سرکردگان رژیم کوچکترین اعتراضی را، پیش از آنکه همهگیر شود، در نطفه خفه میکنند.ا
مخالفین خارج از کشور، مخالفین کلاسیک، شاه پرستان و مجاهدین و تودهایها، مسلما در جنبش جدید جائی نخواهند داشت، و مخالفین مقیم در ایران، سازمان فکری و رهبریِ خود را خواهند یافت، که این تنها نیروی از بُن کنِ رژیم، برای ایران غیر وابستهٔ فرداست.ا
قدرت هر دیکتاتوری محدود است، و در مقابل گروه کثیری از مردم جز عقب نشینی چارهای نخواهد داشت. مردم ایران در موقیت خاصی که رژیم در نقطهٔ ضعف کامل است به آن فائق خواهند آمد. با این امید که پیروزی بر ملاها کاملا برنامه ریزی شده باشد، چرا که چنان که برنامهای در کار نباشد و جنبش با یک رهبریِ خود جوش و غیر وابسته عوامل حکومت را عقب نزند، احتمال تکه پاره شدن کشور بسیار زیاد خواهد بود.ا
No comments:
Post a Comment