درسهای اعدامهای دولتی، مانند هفتاد سال پیش و مثل همیشه، با انگیزه سیاسی آنها همیشه مرتبط است
در طی چند سال بعد، والدینم فاجعه روزنبرگ را به تفصیل برای من توضیح دادند و همچنین بلای مک کارتیسم را که سراسر کشور را فرا گرفته بود. من در دبیرستان دولتی تقریباً چیزی در مورد پرونده یا ترس از قرمز یاد نگرفتم و فقط در تحصیلات پس از دبیرستان کمی بیشتر با آن آشنا شدم. والدین من مقالاتی را به من نشان دادند که از هیستری و تشنج ضد کمونیستی آن زمان سخن میگفتند، که ریشههای آن در حملات ضد مهاجرین و ضد اتحادیههای کارگری پالمر در سالهای هزار و نهصد و بیست به بعد بود. کم کم در مورد لیست اسامی، که به آن لیست سیاه میگفتند، و زندانی شدن نویسندگان و هنرمندان و بسیاری دیگر مطالعه کردم، که البته روزنبرگها تنها کسانی بین آنها بودند که اعدام شدند. این تاریخ کار من را به عنوان معلم دانشگاه در کالیفرنیا، جایی که از سال هزار و نهصد و شصت و هشت در آن تدریس کردهام، مشخص کرد.ا
در طول دوران طولانی تدریس در دانشگاه، متوجه شدهام که دانشجویان و در واقع عموم مردم، به طور فزاینده ای اطلاعات کمی در مورد پرونده روزنبرگ یا زمینه سرکوب آنها، که در حول و حوش جنگ سرد بود و به قتل آنها انجامید، دارند. به عنوان مثال، در این سال تحصیلی و در یک کلاس رده بالا در مورد هنر سیاسی در دانشگاه، پرتره نمادین پابلو پیکاسو از روزنبرگ ها را نشان دادم، و از شاگردانم پرسیدم که از موضوع این نماد و هنرمندی که آنرا کشیده اطلاعی دارند. هیچ یک از دانشجویان این تصویر، موضوع آن، و هنرمندی که آنرا کشیده بود را نمیشناخت. زمانی که من زمینه تاریخی محاکمه و اعدام، و تظاهرات جهانی را که خواستار تخفیف مجازات آنها توسط رئیس جمهور آیزنهاور شده بود توضیح دادم، تنها یکی دو نفر اسامی را تشخیص دادند. این ناآگاهی گسترده تاریخی، حتی در میان دانشجویان یک دانشگاه برتر، نشان میدهد که ما باید بیشتر تلاش کنیم تا روزنبرگها و فضای ضدکمونیستی غیرمنطقی در آمریکا را که باعث مرگ آنها شد، به یاد بیاوریم.ا
بسیاری از حقایق اساسی تاریخی پرونده روشن و بلامنازع است. جولیوس و اتل روزنبرگ از یهودیان آمریکایی و از اعضای حزب کمونیست بودند. هر دو به جرم توطئه برای ارتکاب جاسوسی محکوم شدند، و نه جاسوسی و نه قطعاً خیانت، اگرچه اینها اتهاماتی است که در ذهن میلیون ها آمریکایی ناآگاه مانده است. آنها نزد قاضی ایروینگ کافمن از دادگاه منطقهای ایالات متحده محاکمه شدند. تیم دادستانی به ریاست ایروینگ سایپول و شامل روی کوهن نفرت انگیز بود، که بعدها مشاور ارشد سناتور جوزف مک کارتی و وکیل دونالد ترامپ شد. به وضوح، تمام تیم دادستان و قاضی یهودی بودند، که این البته تلاشی برای اجتناب از اتهامات یهودستیزی دولتی بود. اما اجتناب از این ادعا با توجه به روشی که یهودی ستیزی و ضد کمونیسم در دهههای اولیه پس از جنگ در هم تنیده شده بودند، دشوار است.ا
در دادگاه، برادر اتل، دیوید گرینگلاس، اعتراف کرد و خواهرش را برای نجات خود و همسرش در دام انداخت. همانند جولیوس، او یک کارمند نسبتاً سطح پایین بود که برخی از اسرار را در مورد طراحی بمب اتمی در حال ساخت در لوس آلاموس به مسئولان شوروی منتقل کرده بود. این احتمال وجود دارد که اتل بدون اینکه خودش درگیر این موضوع باشد، چیزی در این مورد میدانسته است. پس از محکومیت آنها، قاضی کافمن، با بازتاب تعصبات جنگ سرد خود، اعلام کرد که جنایت روزنبرگ باعث جنگ کره شده بود. روی کوهن، با زیر پا گذاشتن اصول تثبیت شده اخلاق حقوقی، به طور خصوصی برای حکم اعدام با کافمن تبادل کرده بود. زبان مضحک کافمن روحیهٔ ضد کمونیستی آن زمان را آشکار میکرد. او این واقعیت را نادیده گرفت که در زمان اقدامات روزنبرگ، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی متحدان جنگ جهانی دوم بودند. سخنان او خود گویای این موضوع است: به نظر من [آنها] قبلاً باعث تجاوز کمونیست ها به کره شده بودند که تلفات ناشی از آن بیش از پنجاه هزار نفر بود، و چه کسی می داند که میلیون ها انسان بی گناه دیگر ممکن است بهای خیانت شما را بپردازند.ا
پرزیدنت آیزنهاور که اکنون از قضا به عنوان یکی از آخرین "میانه روهای" جمهوری خواه یاد می شود، درخواست نهایی جولیوس و اتل روزنبرگ برای بخشش، و در مواجهه با اعتراضات جهانی، را رد کرد. حکم اعدام آنها در سراسر آمریکا از جمله در میان لیبرال های برجسته مورد حمایت گسترده قرار گرفت. اعدام آنها در نوزدهم ژوئن هزار و نهصد و پنجاه و سه، چند دقیقه قبل از مراسم سبت یهودیان انجام شد. آنها دو پسر یتیم به نام های مایکل ده ساله و رابی شش ساله به جای گذاشتند که هر دو به فرزندی پذیرفته شدند و همچنان به دنبال عدالت هستند. آنها اذعان می کنند که پدر بیولوژیکی آنها جولیوس در جاسوسی دست داشته است، اما همچنان به دنبال تبرئه مادر بیولوژیکی خود اتل هستند که شواهد نشان میدهد که به اشتباه اعدام شده است. به عنوان مثال، مورتون سوبل، متهم گروه روزنبرگ، پس از گذراندن یک دوره محکومیت طولانی مدت در زندان، ادعا کرد که اتل یکی از تماشاگران بوده است. در همین حال، برادر اتل، دیوید گرینگلاس، اعتراف کرده است که در طول محاکمه برای نجات همسرش شهادت دروغ داده بود.ا
* * *
من به دلایل زیادی به تدریس و نوشتن در مورد پرونده روزنبرگ ادامه می دهم. مهمتر از همه، وحشت تاریخی مک کارتیسم هرگز نباید فراموش شود. همانطور که دیوید کوت در کتاب ترس بزرگ، روایت تاریخی خود از آن دوران را مینویسد: ثروتمندترین و امنترین ملت جهان از ترس خیسِ عرق شده بود. با گذشت زمان طبیعی است که مردم شدت اختناق سیاسی آن دوره را فراموش کنند، که عدهای اخراج شدند، عدهای طرد شدند و حتی عدهای زندانی شدند. این شامل والدین من میشود که عمیقاً درگیر نبرد تاریخی لویتتاون، پنسیلوانیا، نبرد ادغام بودند، که برای آن در واقع مجبور شدند چند سال بعد به کالیفرنیا نقل مکان کنند. کتب بسیاری ممنوع، و از کتابخانهها و فروشگاهها جمع و به دور ریخته شدند. یکی از معلمان مدرسه ابتدایی خودم به ما گفت که روزنامههای بد، مانند کارگر امروز -دیلی ورکر- و محافظ ملی -نشنال گاردین- وجود دارند. او از ما خواست که در خانه به دنبال آنها بگردیم و اگر آنها را پیدا کردیم گزارش دهیم. برخی از هم دورههای من، بهویژه همکاران فعال در جنبش حقوق مدنی، تجربیات مشابهی را گزارش میکنند.
در سراسر دوران مک کارتی، در اوایل تا اواخر دهه پنجاه، خودسانسوری بر چشم انداز آمریکا حاکم بود. روزنامه نگاران از پوشش رویدادهای مترقی و افرادی با گذشتهٔ به اصطلاح مشکوک غفلت کردند. سرگرمی ها، به ویژه صنعت فیلم، نامطلوب و بدون بحث بود. معلمان از موضوعات به اصطلاح حساس اجتناب میکردند و اغلب به تبلیغات دولتی بطور طوطی وار میپرداختند. دبیرستانها، کالجها، و دانشگاهها درگیر خودسانسوری گسترده بودند و از موضوعات خطرناک سیاسی عقب نشینی میکردند. استثناها وجود داشت، اما بسیار کم بود.ا
من همچنان پیامدهای کمبودهای سازمانی آن دوران را در فقدان عمیق دانش تاریخی در میان بسیاری از دانشجویان با استعداد می بینم. ریشههای این مشکل به بیش از هفتاد سال پیش به تضاد نهادی با تفکر انتقادی بازمیگردد، تاریخی که در کتاب نمادین دروغهایی که معلمم به من گفت، نوشتهٔ جیمز لوون، بهطور دقیق تحلیل شده است.ا
به یاد آوردن روزنبرگ مهم است نه به این دلیل که ممکن است دوباره اتفاق بیفتد، بلکه به این دلیل است که قبلاً اتفاق افتاده است. هیستری پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر دوهزار و یک بسیاری از مسلمانان آمریکایی را هدف خصومت و خشونت قرار داد و منجر به گوانتانامو شد، و به پرزیدنت جورج بوش، و معاونش دیک چنی، و جان یو و دیگران اجازه داد تا شکنجه را به عنوان ابزار سیاست آمریکا عادی کنند. انتخاب دونالد ترامپ در سال دوهزار و شانزده نفرت و ترس را در سیاست و فرهنگ آمریکا تشدید کرد. تلاش او برای ممنوعیت مسلمانان شبیه به سیاست ظالمانهای بود که منجر به آزار و اذیت روزنبرگ ها و دیگران در چندین دهه پیش شد. زبان و روش ضد مکزیکی و بیگانه هراسی او از آغاز تا به امروز ادامه داشته است و زندگی میلیون ها نفر را در ایالات متحده و جاهای دیگر پیچیده کرده است. در طول همه گیری کورونا، ترامپ خشم خود را به سمت آسیایی ها معطوف کرد و باعث گسترش تبعیض و خشونت علیه مردم از بسیاری از اقوام و پیشینههای آسیایی شد.ا
ظهور نگران کننده نئوفاشیسم در ایالات متحده به طرز وحشتناکی یادآور اتفاقات قبل و بعد از سال پنجاه و سه است. علیرغم اتهامات جنایی واقعی و احتمالی او، ترامپ همچنان یک نیروی بدخواه است. تسلط لفاظی او بر بخش قابل توجهی از جمعیت آمریکا و حزب جمهوری خواه و صاحبان مقامات آن، نشانه خطرناکی برای آینده است، به خصوص اگر او دوباره ریاست جمهوری را به دست گیرد. سانسور کتاب ها و معلمان در بسیاری از ایالات از جمله نگران کننده ترین نمونه های این تهدید است. ران دیسانتیس، فرماندار فلوریدا، خونخواهی شدیدی را بر علیه مردم، کتابها، و عقایدی که با آنها توافق ندارد آغاز کرده است، که شباهت بسیاری به سیاستهای زمان جنگ سرد دارد.ا
نمونههای مشابهی از سانسور و پاکسازی در بسیاری از ایالتهای دیگر را مشاهده میکنیم، جایی که قانونگذاران دشمنان جعلی، مانند نظریهٔ نژادیِ انتقادی، را هدف قرار میدهند. اخیرا، گروههای همجنس باز مورد حمله قرار گرفتهاند. این روند شیطان سازی بی شباهت به آزار و شکنجه روزنبرگ ها نیست. هیچ کس تا به امروز محاکمه و اعدام نشده است، اما خودکشی ها و حوادث حاد سلامت روان به شدت افزایش یافته است. در حالی که هیچ دوره تاریخی مشابه هیچ دوره دیگری نیست، دوره کنونی شباهت های وحشتناکی به دوران جنگ سرد دارد. این موضوع باید برای ترقی خواهان و دیگرانی که نگران آینده دموکراسی آمریکا هستند، هشدار کننده باشد.ا
ایالات متحده، بر خلاف بسیاری از دولتهای دیگر، هنوز مجازات وحشیانه اعدام را حفظ می کند، از جمله در تعداد کمی از ایالت ها صندلی های برقی که روزنبرگها هفتاد سال پیش به آن محکوم شدند هنوز وجود دارند، گرچه این روند در حال کاهش است. در آخرین ماه های ریاست جمهوری ترامپ، سیزده اعدام با تزریق مرگبار انجام شد. از زمانی که در سالهای نوجوانی خود علیه مجازات اعدام شروع به تظاهرات کردم، پیشرفتهای اندکی حاصل شده است. اما ما راه طولانی در پیش داریم تا بتوانیم از صفوف کره شمالی، چین، ایران، عربستان سعودی و چند کشور دیگر که این رویه وحشتناک را حفظ کردهاند، خارج شویم.ا
سایه ماندگار مجازات اعدام تنها یکی از دلایلی است که خاطره روزنبرگ توجه ما را جلب می کند. یادآوری و درک وقایع هزار و نهصد و پنجاه و سه برای رویارویی با چالشهای سیاسی تاریخی که در سال دوهزار و بیست و سه با آن روبرو هستیم ضروری است. اکنون زمان احیای شهروندی فعال و مقاوم است تا اطمینان حاصل شود که دیگر هرگز شاهد تراژدی - و احتمالاً تراژدی بسیار بدتر - مانند محاکمه سیاسی و اعدام اتل و جولیوس روزنبرگ نخواهیم بود.ا
No comments:
Post a Comment