اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, March 19, 2025

سیاست‌های غرب در ایران

سیاست‌های کشور‌های غربی در ایران از قرن سیزدهم آغاز شد، این زمانی‌ بود‌ که ادوارد اول پادشاه انگلستان سفیری به نام جفری لنگلی به ایران، برای برقراری مناسبات سیاسی‌ فرستاد. در آن زمان ایلخانیان بر ایران حکومت می‌کردند و کشور ایران را با نام پارس می‌شناختند. البته در این دوران، یعنی‌ قرن سیزدهم، کشور‌های غربی قدرت و پیشرفت امروز را نداشتند، و دیدار این شخص از ایران بیشتر به منظور مشاهده و ثبت پیشرفت‌های ایران بود. دست درازی غرب به کشور‌های خاور‌میانه پس از کشف نفت آغاز شد. نفت در قرن بیستم به منبع انرژی ترجیحی در سطح جهانی تبدیل شد، و گرچه این ماده قبل از قرن بیستم کشف شده بود، ولی‌ ارزش جهانی‌ آن در این قرن مشخص شد.ا
تاریخچهٔ کشف نفت بسیار قدیمی‌ است. چینی‌ها آنرا ششصد سال پیش از میلاد کشف کرده بودند. آنها نفت را از طریق خطوط لوله بامبو حمل می کردند. در سال ۱۷۴۵، فیودور پریادونوف اولین چاه و پالایشگاه نفت را در اوختای روسیه ساخت. در سال ۱۸۵۹، سرهنگ ادوین دریک و جورج بیسل نفت را در تیتوسویل پنسیلوانیا کشف کردند. آنها با ساختن یک دکل، بیش از بیست و یک متر حفاری کردند تا به نفت رسیدند. در سال ۱۹۰۱، با کشف چاه سپیندلتاپ در تکزاس آمریکا، تاریخ جدیدی در استخراج نفت در آمریکا آغاز شد.ا
پس از آنکه خاصیت نفت برای سوخت، روشنایی، و امور بسیار دیگری کشف شد، انگلستان که در آن زمان قدرت جهانی‌ بود، در اقصی نقاط دنیا به جستجوی این مادّهٔ زیرزمینی پرداخت. در اوائل قرن بیستم میلادی، نفت در مسجد سلیمان کشف شد، و دولت انگلستان برای استخراج آن به دولت ایران پیشنهاد داد. بدین ترتیب شرکت نفت ایران و انگلیس، که البته ترجمهٔ انگلیسی‌ آن شرکت نفت انگلیس و ایران است و اکثریت سهام به نفع انگلیس بود، پایه‌گذاری شد. از آن زمان نفوذ انگلیس، و سپس سایر کشور‌های غربی در ایران آغاز شد.ا
دو جنگ جهانی‌ در اروپا به تضعیف اکثر کشورهای اروپائی انجامید. نخستین جنگ جهانی‌ در اروپا بین سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۷ شمسی‌، یعنی‌ در دوران سلطنت احمد شاه، آخرین پادشاه سلسلهٔ قاجاریه بود. پیروزی در این جنگ با متفقین بود. جنگ دوم جهانی‌ بین سال‌های ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴ باعث تضعیف بیشتر کشور‌های اروپائی و اقتدار دولت آمریکا شد، که البته پیروزی این جنگ نیز با متفقین بود. در این زمان رضا شاه در ایران حکومت می‌کرد، و چون او طرفدار نیروئی بود که این جنگ را باخت، نیروهای متفقین در کنفرانس تهران به رهبری استالین و روزولت و چرچیل، او را از تاج و تخت به زیر و پسرش محمد رضا را به سلطنت برگزیدند.ا
آخرین شاه ایران از سال ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۵۷ به مدت ۳۷ سال سلطنت کرد. همانگونه که او در پایان جنگ دوم توسط دولت‌های خارجی‌ به سلطنت رسید، توسط دولت‌های خارجی‌ و غربی نیز از کار برکنار شد. دلیل برکناری او برنامه‌هائی بود که او برای پیشرفت ایران در نظر داشت، بخصوص برنامه‌های نفتی‌ که کنترل قیمت نفت را از دست خریداران، که اکثر کشور‌های اروپائی بودند، خارج می‌کرد. او برای احیا کشورش از یک سرزمین جهان سومی‌ به یک کشور توسعه یافته، برنامه‌های عمرانی بی‌شماری را در نظر داشت. البته این صرفا به دلیل بالا بردن سطح زندگی‌ مردم کشورش نبود، بلکه باز می‌گشت به یک حس خود بزرگ‌بینی‌ که او داشت، و این تلاش او بیشتر جنبهٔ شخصی‌ داشت. در خاطرات کسانی‌ که با او به منظور انجام عملیات عمرانی فعالیت می‌کردند بارها آمده است که چگونه او متخصصین در رشته‌های مختلف را به هیچ می‌انگاشت و نظرات خود را بر آنها تحمیل می‌کرد. ولی‌ دلیلش هر چه بود، اعتلای ایران در سطح جهانی‌ همواره به نفع کلیه ایرانیان بود، که البته آمریکا و سایر کشور‌های غربی که بر دولت ایران چیرگی داشتند این را نمی‌پذیرفتند.ا
باید هم‌چنین توجه داشت که شاه، به همان دلیل خود بزرگ‌بینی‌ و خود را در کلیه امور صاحب‌نظر دانستن، با کسانی‌ که به منظور پیشرفت ایران به سیستم‌های متفاوتی اعتقاد داشتند رفتار درستی‌ نداشت، به ویژه اگر نظرات آنها سیاسی‌ بود. زندان‌های ایران پر شده بود از کسانی‌ که به سیستم‌های سیاسی‌ دیگری اعتقاد داشتند، که اکثریت آنها چپ، دمکرات و ملی‌گرا، و یا مذهبی‌ بودند. گرچه شاه خود به مذهب اسلام اعتقاد داشت و در زمان او مبلغین اسلامی پیشرفت بسیاری کرده بودند، ولی‌ از ارتقائ عوامل مذهبی‌ بیم داشت. در صورتی‌ که چنان‌چه او اجازه می‌داد که مبلغین این دین به مردم آگاهی‌ دهند، کما‌اینکه پس از انقلاب چنین شد، خود مردم به ابتذال آن پی می‌بردند، و بزرگان دینی چون خمینی خود بخود نفرت جامعه را برمی‌انگیختند، چیزی که امروزه شاهد آن هستیم.ا
شاید شاه به این نتیجه رسیده بود که جهان سوم تحت سلطهٔ غرب بود، و تا زمانی‌ که این چیرگی ادامه داشت، ذخایر زیرزمینی آن سرزمین‌ها تاراج می‌شدند، و در ضمن کشور‌های پیشرفته از پیشروی و ترقی‌ آن کشور جهان سومی‌ جلوگیری می‌کردند. بدین سبب او کوشش می‌کرد که کارخانه‌جات مادر، مانند ذوب آهن و فولاد، و کارخانجات اتومبیل سازی و سایر صنایع کشور‌های پیشرفته را به ایران بیاورد. ولی‌ غرب به نیروی ارتجاعی و عقب مانده‌ای مانند اسلام و خمینی نیاز داشت.ا
با نفوذ آمریکا و اعلام حقوق بشر کارتر زندان‌های شاه از سیاسیون خالی‌ و جوانان با تفکرات سیاسی‌ وارد جامعه شدند، و این به ثمر رسیدن انقلاب را سرعت بخشید. البته خمینی که از نظر سیاسی‌ کارکشته بود، نخست اعلام کرد که او با پیروزی انقلاب به عنوان یک رهبر روحانی به قُم خواهد رفت و سیاست را به عهدهٔ سیاسیون خواهد گذاشت. پس از پیروزی انقلاب، با برنامه‌ای که کاملا موافق اهداف غرب بود، به سربه نیست کردن کلیهٔ نیروهای غیر مذهبی‌، و حتّی نیروهای مذهبی‌ با تفکرات در ظاهر سوسیالیستی، مانند مجاهدین، پرداخت و آنچه را که غرب از او انتظار داشت که ریشه‌کن کردن چپ  و دمکرات و لیبرال و ملی‌ در ایران بود، به خوبی‌ انجام داد. لازم به تذکر است که قتل عام و کشتاری که او کرد، و حمام خونی را که او به راه انداخت، اگر شاه هم انجام می‌داد احتمالا قدرتش حفظ می‌شد. البته شاه به نظر نمی‌رسد که جرات خمینی را در انجام چنان کشتار عظیمی‌ می‌داشت، و از طرف دیگر با توجه به سیاست حقوق بشر کارتر، به او اجازهٔ چنین کشتار وسیعی داده نمی‌شد. گرچه چنان که گفته شد شاه دیگر برای غرب سودی نداشت و پایان حکومتش را غرب رقم زده بود.ا
دلیل پایدار ماندن رژیم ایران برای نزدیک به نیم قرن عدم وجود نیروی جانشینی است. چنان‌که گفته شد، خمینی با آگاهی‌ کامل چنان ریشهٔ هر نیروی مخالفی را سوزاند که هیچ سازمانی در تضاد با این رژیم باقی‌ نماند. گفته می‌شود که با توجه به خدماتی که شاه در ایران کرد باید رژیم سلطنتی به ایران باز‌گردد. اگر ما به کشورهای دیگر در چهار قرن اخیر بنگریم، نوآوری‌های ایران را در کشور‌های جهان سومی‌ دیگر نیز شاهد خواهیم بود. به کشور‌های عربی‌ خلیج پارس بنگریم که هر یک چنان پیشرفتی همچون ایران داشته‌ا‌ند. حتّی بسیاری از کشور‌های آفریقائی نیز توانستند پیشرفت‌های کشور‌های اروپائی را در سرزمین خود احیا کنند. البته باید همواره در نظر داشت که نفت و سایر ذخایر زیر زمینی‌ برای ایران ثروتی آورده بود که می‌توانست در بسیاری از موارد همپای کشور‌های اروپائی به گسترش صنایع خود بپردازد، کما اینکه در زمان حکومت ملاها نیز در ایران پیشرفت‌های بسیاری، هم‌پای با سایر کشور‌ها شده است.ا
سیاست آمریکا و سایر کشور‌های غربی به خوبی‌ توسط خمینی و یارانش، و با شعار مرگ بر آمریکا  اجرا شد، تا زمانی‌ که باید ایران را منزوی می‌کردند و در محور شرارت قرار می‌دادند. بهترین عاملین دانشجویان خط امام بودند که با تسخیر لانهٔ جاسوسی توانستند ایران را منزوی کنند. در این زمان البته دغدغهٔ غرب از نیروی نظامی ایران بود که با تسلیحات آمریکائی بسیار پیشرفته شده بود.ا
دولت آمریکا در صدد بود که هر چه زودتر نیروی نظامی ایران را نابود کند. در آن زمان آمریکا مهره‌های بسیاری برای بازی داشت و یکی‌ از این مهره‌ها رهبر کشور همسایهٔ ایران، یعنی‌ صدام حسین بود. به این ترتیب با جنگی که صدام به راه انداخت، نیروی نظامی ایران تضعیف شد. البته قبل از آن خمینی سعئ داشت که مردم عراق را بر ضد صدام بشوراند، و این فرصتی برای خمینی بود که امپراتوری خود را گسترش دهد. به این دلیل زمانی‌ که جنگ به نفع دولت ایران پیش می‌رفت، با وجود اینکه صدام به دنبال راهی‌ برای صلح می‌گشت، خمینی تا زمانی‌ که ارتش ایران کاملا متلاشی شده بود به صلح تن در نداد. هدف او رسیدن به قدس بود، که البته بهانه‌ای بود برای ازدیاد قدرت. تنها زمانی‌ که دیگر نیروی انسانی‌ برای ادامهٔ جنگ باقی‌ نمانده بود خمینی شربت شهادت را نوشید، که کاش پس از پرواز از پاریس به تهران، و همین‌که به خاک وطنش قدم گذاشت، شربت شهادت را نوشیده بود!ا
پس از پیروزی انقلاب، آمریکا به هدفش که از بین بردن شاه و قدرت او بود، رسیده بود. در این خالی‌ بودن عرصهٔ سیاسی‌، بایستی از قدرت گرفتن نیرو‌های چپ و احزاب دمکرات نیز جلوگیری می‌شد. به این دلیل دولت آمریکا توسط عمالش در ایران راه‌های ریشه‌کن کردن هر صدای مخالفی را به خمینی آموختند. ولی‌ وجود خود خمینی نیز، با توجه به محبوبیتی که داشت، برای دولت آمریکا خطرناک بود، و به دنبال راهی‌ می‌گشتند که دولت ایران را در محور شرارت قرار دهند. گروهی که خود را دانشجویان خط امام نامگذاری کرده بودند این مشکل را برای دولت آمریکا آسان کردند، و بدون توجه به اینکه از نظر جهانی‌ سفارت یک کشور محدودهٔ ارضی آن کشور است، از دیوار‌های سفارت آمریکا در تهران بالا رفتند و کارکنان آن سفارت را به اسارت گرفتند. این عمل وحشیانه رابطهٔ ایران با آمریکا را، مجددا به نفع آمریکا، پایه‌گذاری کرد.ا
پس از شاه، اسرائیل به عنوان نمایندهٔ غرب در خاورمیانه انتخاب شد، و سیل تسلیحات نظامی که شاه از آمریکا می‌خرید، این‌بار به سوی اسرائیل سرازیر شد. البته دولت اسرائیل برای گسترش زمین‌هایش، با کشتار و بیرون کردن فلسطینیان از آن منطقه، به آن تسلیحات محتاج است، که البته جنایات این کشور در این سرزمین بحث جداگانه‌ایست. ولی‌ آنچه که سیاست‌های غرب به رهبری آمریکا در ایران می‌باشد، با وجود رژیمی‌ که اکثریت ایرانیان از آن متنفرند، کاملا مشخص نیست، و این احتمالا با تعیین سیاست‌های غرب در مورد روسیه و چین تعیین خواهد شد.ا 
رئیس جمهور جدید آمریکا، ترامپ، تا کنون با اوامر، مصوبات، و سخنرانی‌هایش جنبشی در این کشور به وجود آورده است، و مخالفین سیاست‌های او تضاد خود را در رسانه‌ها، و با انتشارات و تظاهرات وسیعی به نمایش گذاشته‌ا‌ند. به دلیل نزول سریع آمریکا از ردهٔ ثروتمند‌ترین و پیشرفته‌ترین کشور جهان، ما شاهد دوران جدیدی در سیاست‌های بین‌المللی این کشور و سایر کشورهای غربی خواهیم بود. با توجه به اینکه ترامپ روابطش را با سایر کشور‌های غربی نیز به مخاطره انداخته است، امکان تغییر سیاست‌های غرب نسبت به ایران وجود دارد، که البته گفتار و رفتار ترامپ در چهار سال آینده این موضوع را روشن خواهد کرد.ا

No comments:

Post a Comment