نخست باید این پیشگفتار را افزود که به دلیل هجوم واژههای عربی، فرانسه، و در این چند دههٔ اخیر انگلیسی، در این مقاله کوشش شده است که تا جا دارد از واژههای پارسی کارگیری شود. چنانچه واژهای به نظر ناآشنا بیاید، آن واژهای که امروزه نهادینه شده، داخل دو ابرو () بازگو میشود.ا
همهٔ انسانها هستیِ خود را پاس میدارند. شاید با بیباکی (به جرأت) بتوان گفت که تمام تلاش هر انسانی که به بُرنایی (سن رشد) رسیده است، زندگی در زیستگاهی (محیطی) سراسر شادی و خوشی است. آنچه که شادی ما را روز افزون میکند بر اساس دادهها، یعنی آن چیزی است که ما فرا گرفتهایم و در اطراف خود میبینیم. به عنوان نمونه، دانش آموختگی (تحصیلات)، و سپس یافتن شغل و یا حرفهای با حقوق مناسب، و پس از آن ازدواج، برپایی (تشکیل) خانواده همراه فرزندان، و برپاییِ پیوندهای (روابط) دوستانه با کسانی که در همان سطح فکری و مالی مانند ما هستند، به عنوان یک زندگی همراه با خوشبختی به ما یاد داده شده است. تمام جداییها و ازدواجهای مجدد برای تحقّق چنین شرایطی است. نکته اینجاست که آیا شرایط همزیستگاه (جامعه) ما را به این هدف میرساند، و یا تصمیمات خودِ ما خوشبختی ما را پشتیبانی (تضمین) میکند؟ا
همهٔ باشندگان (مخلوقات) با یکدیگر به روشی تماس میگیرند، که این تماس به شیوهٔ گفتاری و یا رفتاری است. ولی هیچ باشندهای به اندازهٔ (مقیاس) انسان در ابراز خود پیشرفت نداشته است. انسانها نه تنها از راه گفتار انگارههای (ایدههای) خود را بی کم و کاست ابراز میکنند، بلکه با رفتار خود، با دست و چشم و سایر جنبشهای بدن، به آن گفتار رنگ و بوی ویژهای میبخشند. برای نمونه، جنبشهای دست و پا و سایر اندامهای (اعضأ) بدن، بویژه جنبشهای اندام چهره، به پذیرش، پافشاری، به سخره گرفتن، نپذیرفتن و یا به ریشخند گرفتنِ یکیکِ واژهها کمک شایانی میکنند.ا
یکی از ویژگیهای ما انسانها تنآسایی و آسودهجوئی است. برای آنکه بتوانیم در آسایش زندگی کنیم، گاهی تن به کردارهائی میدهیم که به سرشت و مَنِش ما آسیب میرسانند. برای نمونه پول و جایگاه کار و پیشه دو انگیزهای هستند که برای به دست آوردن آنها گاهی نه تنها مَنِش خود را زیر پای میگذاریم، بلکه از پایمال کردن هودهٔ (حقوق) دیگران، تا حد نابودیِ آنها، نیز ابائی نداریم.ا
پیشه و پایه (شغل و مقام) دو انگیزهای هستند که به انسان توان و دارائی (قدرت و ثروت) میرسانند. افرادی در بین ما آدمیان آمادگی آنرا دارند که با زیر پا گذاشتن سایر انسانها به این دو هدف دست یابند. کسانی که در دستگاههای دولتی و در ردههای بالا کار میکنند، به گونهای فراگیرانه و نه همگان، چنین سرشتی مییابند.ا
دنیای امروز زیر اورنگ (فرمان) سرمایهدارن است. ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور دنیا، آمریکا، به رهبری یکی از این توانگران، و همکارش که پولدارترین شخص در جهان امروز است، اداره میشود. در کمترین مدت زمامداریِ خود، نخستین دستورات این فرمِهان (رئیس جمهور) به سمت افزایش هودههای (حقوق) پولداران و کاهش هودههای زیردستان هدفگیری شده است.البته فرمانروایی (دولت) ترامپ سعی دارد که کلیهٔ مزایای فرمانروایی (دولتی) را حذف، و با جایگزینیِ آن با فرمانروایی که توسط بخش ویژه (خصوصی) اداره میشود، شمار اندکی (تعداد محدودی) سرمایهدار را در بالای (رأس) آن دولت قرار دهد. به این ترتیب، کسانی که هم اکنون از یاریهای (تسهیلات) دولتی استفاده میکنند باید در قبال خدماتی که دریافت میکنند، پول بپردازند. که البته این فرجام، و یا اوج نهائی سرمایهداری است.ا
این سرشتین (طبیعی) است که رهبران هر سرزمینی نخست به انباشت هودههای (منافع) ردهٔ خویش میپردازند. چنانکه حکومت ملاها در ایران نشان داده است که ردهٔ آخوندها که زیر نیم درسد جمعیت ایران را تشکیل میدهند، همواره از دادیک (حقوق) و برتریهای دولتی بهرهمند هستند، در حالیکه فقر و بیخانمانی در این کشور بیداد میکند. البته میتوانیم این را به سامانهٔ (سیستم) سیاسی پیشین (سابق) نیز گسترش دهیم، که منافع خاندان سلطنتی و وابستگانشان همواره بسیار بیش از دیگران بود، چنانچه این خاندان هزار فامیل حدود نیم قرن است که با انباشتههای آن دوران خود، و بدون اینکه شغلی و یا پیشهای داشته باشند، زندگی خود را خارج از ایران به راحتی و در آسایش میگذرانند.ا
البته این که رهبران حکومتها همواره کوشش میکنند که سودشان در جهت کسانی باشد که آنها را به رهبری رساندهاند، که شامل رای دهندگان و یا نیروی نظامی و ارتشی، مانند حکومت خودکامه (مطلقه و دیکتاتوری) در ایران میباشند، دریافتنی است. بنابر این سیستمهای سیاسی کشورها باید به روشی رهنمود شوند که رهبران سود بیشترین مردم را در نِگَر (نظر) داشته باشند. روشهای سیاسی که تا کنون پیش کشیده شدهاند، نتوانستهاند چنین فرجامی (نتیجهای) را به وجود بیاورند. بنابراین میبایست به دنبال یک روش سیاسی که پاسخگوی همهٔ افراد یک کشور، و نه یک گروه ویژه باشد، گشت.ا
در زمانهای پیشین، رای دادن و شمارش آرا بسیار وقتگیر بود و به نیروی انسانی بسیاری نیاز داشت. امروزه، با در دست داشتن فنآوری (تکنولوژی) دیجیتال، رای دادن و شمارش آرا در زمانی نزدیک به چند دقیقه انجام میشوند. با توجه به این گفتار (به این دلیل)، بهترین روش سیاسی آن است که هر کس بتواند به هر کسی رای دهد. به این سان، شاید گفته شود که بسیاری به خود رای خواهند داد! این البته ایرادی نخواهد داشت، چرا که شمارش آرا با در دست داشتن فنآوری وابسته بسیار ساده است، و میتوان آن کسی را که بیشترین رای را آورده است به سادگی برگُزید. شاید بگوئیم که کسانی که پول و توان پیام رسانی بیشتری را دارند بیشترین آرا را به سود خود دریافت خواهند کرد. نخستین زمانی که روش سیاسی به این روش تبدیل میشود، البته چنین خواهد بود. ولی با این روش، هماهنگی نیروها و دارائیها، گامهای پسینِ (بعدی) انتخابات را به سودِ بیشترین افراد ساماندهی خواهد کرد.ا
موجودات زنده برای پایدار ماندن (بقای خود)، علاوه بر نور و دما و آب، ناچار هستند که موجودات زندهٔ دیگر را به کار گیرند تا خود را از گرسنگی برهانند. گوناگونیِ خوراک انسانها از سایر باشندگان (موجودات) بسیار بیشتر است. گیاهان برای رشد به تنفس هوا و آب و نور آفتاب فراگیرانه نیاز دارند. برای افزونی (تکثیر)، یا به کمک باد دانههای آنها در خاک میافتد، و یا سایر موجودات در افزونیِ آنها نقشی دارند. حیوانات، یا گیاهخوار یا گوشتخوار، و تعداد محدودی هم گیاهخوار و هم گوشتخوار میباشند. انسانها نیز هم گیاهخوار و هم گوشتخوارند. بنابراین باشندگان برای زنده ماندن میباید از زنده بودنِ دیگران جلوگیری کنند! چنان که آفریدگاری چنین باشندگانی را خلق کرده باشد، نه این آفریدگار مهربان، و نه او دوستدارِ باشندگان خود است، که البته این گفت و شنودی جداگانه است! بنابراین، کشتن موجودات زندهٔ دیگر به منظور پایدار ماندن انسان ضروری به نگر میآید. ولی اینکه همگون (همنوع) خود را بکشیم، بحثی جداگانه است.ا
از زمانی که تاریخ به ما یادآوری میکند، انسانها با هدفِ افزودن به نیازهای مادّیِ خود، و یا به دلیل چشم تنگی، رشک، خونخواهی، و یا دیوانگی، دست به کشتار یکدیگر زدهاند. این پلیدترین سرشت انسانی است. آنچه که ما در این دنیا به آن پشتگرمیِ همهگیر داریم، و گرچه انگارههای خارج از این دنیا از قبیل کیش یا آیین (مذهب) و حس ششم و سایر موهومات به ما وادار (تلقین) شدهاند، ولی هستی و زندگی ما برای مدتی اندک در این دنیا راستینهای (واقعیتی) غیر قابل چالش است. تمام تلاش ما انسانها در این است که بیشتر زنده بمانیم، و این زنده ماندن را تا میتوانیم در سلامتی نگاه داریم. البته کسانی هستند که از زندگی خود بیزارند و به زندگیشان خاتمه میدهند، که دلیل آن رویدادهائی است که دیگران برای آنها به وجود آوردهاند.ا
چنانچه بتوانیم دنیائی از نو بسازیم، که در این دنیا همه از دید (نظر) دسترسی به آنچه که برای این زندگی شایسته است در تساوی باشند، و پیوند انسانها نه برای برتری و بهرمندی (استفادهٔ) نادرست از یکدیگر، بلکه برای همکاری و همدلی باشد، جهان زیبائی خواهیم داشت. ولی نخستین و والاترین هدف باید کمک به دیگران، و بخش کردن شادی با دیگران باشد. زمانی ما انسانها به والاترین مرتبهٔ خود پیشرفت میکنیم که تنها شادی را در دیگران جستجو کنیم.ا
No comments:
Post a Comment