دلیل جنگها چیست و چرا کشورها با یکدیگر میجنگند؟ آغازگر جنگها چه کسانی هستند و به چه دلیل به یک جنگ دامن میزنند؟ چه کسانی از آن جنگها سود میبرند و یا زیان میبینند؟ اگر شخصی مخالف با جنگ است، چگونه میتواند این نیت خود را آشکار کند؟ نقش تبلیغات و پروپاگاندا در برقراری و ادامهٔ جنگها چه میباشد؟ا
برای امام خمینی جنگ نعمت بود. با نظری به تاریخ اسلام، در هر صفحهٔ این تاریخ به کشتار و قتل و تجاوز برمیخوریم. یکی از مزایای ما انسانها این است که همه مانند هم فکر نمیکنیم، بلکه هر کدام در هر موردی نظر خاص خود را داریم. این باعث میشود که بتوانیم همواره بهترین نظرات را تشخیص، انتخاب، و در نهایت در زندگی پیشرفت کنیم. کسانی که ذهنیت و خط فکری آنها یک خط راست است، و به اطراف نگاه نمیکنند، مانند مذاهب، اگر همچون جمهوری اسلامی در قدرت باشند، هر گونه خط فکری دیگری را با شقاوت کامل نابود میکنند. از آنجائی که عاقبتِ هر جنگی ویرانی و اغتشاش و شکنجه و مرگ و نیستی و نابودی است، جالب است که بدانیم که چگونه است که انسان، یعنی یک موجود اندیشمند و سرور کلیه موجودات، آگاهانه و عاملانه تصمیم به جنگ میگیرد.ا
گروهی از انسانها با توجه به نبوغی که دارند، و به منظور فراهم آوردن آسایش بیشتر و رفاه در زندگی و پیشبرد هرچه راحتتر روزگار، همچنین به منظور گذران عمر در محیطی شاد و همراه با آسودگی در تفریحات، دست به ابداعات و اختراعات جدید میزنند. تعدادی از این گروه نُخبه، هوش و دانائی خود را نه برای گسترش راحتی و نفع عموم، بلکه برای کشتار دیگران، با ساختن سلاحهای مخرب بکار میگیرند. در بین تمام موجوداتی که در جهان ما زندگی میکنند، تنها موجودی که آگاهانه همنوع خود را از بین میبرد انسان است.ا
یکی از بزرگترین دغدغههای همه این است که چه میخورند، چه مینوشند، چه میپوشند، و در کجا زندگی میکنند، تا بتوانند هر چه مقدور است طولانیتر، و در سلامتی کامل زندگی کنند. بسیاری عمر خود را در این صرف کردهاند که برای نجات انسانها از بیماری و امراض، داروها و روشهای جدیدی کشف کنند. ولی جنگ همهٔ این تلاشها را نابود میکند و نه تنها انسانها را میکشد و مجروح میکند، بلکه طبیعت را نیز از بین میبرد. نابودیِ طبیعت مانند جان انسانها نیست که با از دست رفتنِ آن زندگی شخصی پایان داده شود و یا یک خانواده داغدار شود. بلکه سالهای متوالی به طول میانجامد تا صدمه و یا آسیبی که به طبیعت بر اثر جنگ وارد شده جبران گردد، و در بسیاری از موارد آن خسارات جبران ناپذیر میباشند. به این دلیل اکثریت مردم مخالف جنگ هستند، بلکه این دولتها میباشند که به کشتار دست میزنند. عدم علاقه به جنگ طرز تفکر عمومی افراد یک جامعه است، و این در طول تاریخ ثابت شده است که تودهٔ مردم از جنگ پرهیز میکنند، چرا که جنگ باعث نابودی خانه و کاشانهٔ آنها میشود. از سوی دیگر، حکمرانان و کارگزاران آنها که در دستگاههای دولتی اشتغال دارند، از جنگ صدمهای نمیبینند، چرا که همراه با بستگانشان در کاخها و قصرها و پناهگاههای خود در امان هستند، و فقط مردم عادی همه چیز خود را از دست میدهند.ا
حاکمان، برای آنکه بتوانند بر سرزمین گستردهتری حکمرانی کنند، تلاش در این دارند که بر کشور تحت استیلای خود بیافزایند. پس از آنکه سرزمین خود را گسترش دادند، کسانی را که در کشور شکست خورده زندگی میکنند، به بهانهٔ اینکه در مقابل حملات آنها مقاومت کرده بودند، به اسارت میگیرند. به این ترتیب نه تنها سرزمین تحت سلطهٔ خود را افزایش دادهاند، بلکه با بیگاری کشیدن از مردمِ کشورِ گشوده شده، خلق ساکن کشور پیروز را بر مردم سرزمین شکستخورده تفوق و برتری میدهند. دولت جنگطلب که با توجه به نیروی نظامیِ پر قدرتش در اکثر جنگها پیروز است، همچون دولت آمریکا و سرسپردگانش در کشورهای عربی و اسرائیل، همواره سیاست خود را بر دیگر کشورها از طریق جنگ تحمیل میکند. البته چون دولتها پس از مدتی که به اوج خود رسیدند، کمکم تحلیل میروند، که مجددا آمریکا در این مثال میگُنجد، در یک جنگ نهائی مقهور میشوند و از اوج ابرقدرتی، به زیر نزول میکنند. باید توجه داشت و از این خطر آگاه بود که به دلیل قدرت سیاسیِ شخص مستبد و خود شیفتهای چون ترامپ، احتمال اینکه جنگ جهانی آینده به یک جنگ اتمی تبدیل شود بسیار زیاد است، و این خطر بزرگی است که بشریت را تهدید میکند.ا
بنابراین، هیچ جنگی بدون یک هدف غایی آغاز نمیشود و این هدف با سیاستهای زیرکانه، به سربازان و کسانی که جان خود را در راهی پوچ به خطر میاندازند، مانند زهری تزریق میشود. پیش از انقلاب، با فروش نفت و سازماندادن اوپک، شاه توانست ایران را بسیار ثروتمند کند، که البته در مقابل میبایست تسلیحات گرانقیمت ولی پیشرفتهٔ آمریکا را میخرید. بنابراین، زرادخانههای ایران پر بود از آخرین و مدرنترین تسلیحات آمریکائی. پس از آنکه انقلاب ایران در سال پنجاه و هفت شکل گرفت و خمینی انقلاب را قبضه کرد، به منظور از بین بردن آن سلاحهای مدرن، آمریکا صدام را برای حمله به ایران تشویق کرد. خمینی که هدفش صدور انقلاب اسلامی و تسخیر کلیهٔ سرزمینهای بین ایران و قدس بود در این دام افتاد، و با ادامهٔ جنگ به مدت هشت سال نه تنها زرادخانهها را خالی کرد، بلکه نسل جوان ایران و عراق را به نابودی کشاند. آمریکا که خود دستور خروج شاه از ایران را به او داده بود، با استقرار یک دیکتاتور قرون وسطائی و دشمن سرسخت سوسیالیزم، دشمن جدیدی در همسایگیِ رقیب قدیمی و پیشین خود، شوروی، سازمان داد.ا
در تاریخ، هیچگاه نمیتوان دورهای را بدون جنگ یافت. چرا یک انسان اندیشمند و والا میتواند خود را تا حدی به منجلاب بکشاند که حاضر شود برای به دست آوردن سرزمین بیشتر، و یا به هر دلیل دیگری، همنوع خود را از میان بردارد؟ درصد عظیمی از بودجهٔ دولتها به ازدیاد تسلیحات تخصیص داده شدهاند. با یک بمب که ساخت بشر است، میتوان مجموعهای را که سالها در ساختن آن کار شده است، همراه با بسیاری که به منظور پناه از نیروهای طبیعت که به بدن آسیب میرسانند در آن مجموعه زندگی و یا کار میکنند، در یک لحظه نابود کرد. خرابی و کشتار اسرائیل در فلسطین، نمونهای از این ددمنشی است. چگونه است که انسان میتواند خود را به چنین درجهای از ذلت و تباهی برساند، بخصوص که این انسان به عنوان رهبر و راهنما در صدر دولتی قرار داده شده باشد؟ا
با مطالعهٔ جنگها در تاریخ به این نتیجه میرسیم که عموما جنگ با تضاد و دشمنی و کشمکش بین دو نفر، که هر کدام رهبر کشور خاصی هستند آغاز میشود. هیچیک از این دو حاضر نیست شرایط دیگری را بپذیرد، و در نتیجه یکی از آن دو فرمان به جنگ میدهد. البته آماده کردنِ ذهنیِ افراد جامعه برای کشاندن آنها به یک ماجراجوئی که نتیجهای جز ویرانی و نابودی سرزمینی را ندارد، باید دشوار باشد، که ظاهرأ عملی است. از سوی دیگر، اُمرای کشورها وجود یک ارتش مسلح را همیشه در برنامهٔ کار خود دارند، و عموما بیشترین بودجه به ارتش اختصاص داده میشود. تبلیغات دولت برای کشاندن عامهٔ مردم به جنگ به منظور قبولاندن این تصمیم، و استفاده از نیروی ذخیره است.ا
پارهای از جنگها، مانند حملهٔ روسیه به اکراین، میتوانند دلیلی جز گسترش سرزمین تحت حکومت داشته باشند، ولی نتیجه همواره خرابی و کشتار و آوارگی است. البته چنانکه گفته شد، کسانی که این جنگها را آغاز میکنند، عموما در قصرهای خود به یک زندگی سالم و دور از دغدغه اشتغال دارند. عموم جامعه است که با قبول بهانهٔ دولتی که آغازگر جنگ است تباهی گروه کثیری از جامعهٔ انسانی را تقبّل میکند. یکی از راههای بسیار موثری که میتواند ملتی را بر علیه ملت دیگری به پا خیزاند حس میهن پرستی است. شعارهای میهن پرستانه، آرم ملی، سرود ملی، بیرق و پرچم، و سایر اموری که در این راه ساخته شدهاند میتوانند غرور ملی را احیا، و ملتی را به کشتن ملتی دیگر ترغیب کند.ا
موجوداتی
که در کرهٔ زمین زندگی میکنند، برای آنکه بتوانند به هستی خود ادامه دهند اجبار
دارند که بدن خود را سالم و قوی نگاه دارند. شرط اولیهٔ سالم نگاه داشتن بدن خوراک
است، که برای انسان از طریق گیاهان و حیوانات تامین میشود. انسانها و حیوانات و گیاهان
یکدیگر را به مصرف غذائی میرسانند، ولی هیچگاه همنوع خود را تغذیه نمیکنند، چرا
که اگر چنین بود نسل آنها منقرض میشد. چنانکه پیشتر به آن اشاره شد، سایر موجودات
زنده، به جز انسان، همنوع خود را از بین نمیبرند، و این فقط انسان است که از طریق
جنگ تعداد عظیمی از انسانهای دیگر را میکُشد. دایناسورها و سایر موجوداتی
که نسلشان از بین رفت، فقط به دلیل تغییرات جوّی، زیستی، و محیطی بوده است. ولی
انسان، با کشتن همنوع خود، بخصوص در عصر تسلیحات اتمی، احتمال بسیاری دارد که نسل
خود را نابود سازد، و در آنی، گونهٔ انسانی را منقرض کند. در علم دیرینهشناسی، به
این مطلب برمیخوریم که گونههائی و یا موجوداتی که نسلشان منقرض شد، مانند دایناسورها،
به دلیل تغییرات ناگهانی در طبیعت و تغییر سریع و فاحش زیستمحیطی بوده است. همین
تغییر محیطی را جنگها به وجود میآورند، و سلاحهای اتمی، طبیعت را آنچنان نابود
میکنند که موجودات زنده نتوانند تکثیر پیدا کنند. و این پایان آن چیزی است که زندگی
مینامیم.ا
No comments:
Post a Comment