زمانی که ما از انسانیت سخن میگوئیم، منظورمان
صرفا بشریت نیست، بلکه مروت و مهربانی و لطف، و هم و غم سایر انسانها را داشتن است.
از همه مهمتر دقت در این است که مراقب و مُحتاط باشیم که آنچه که انجام میدهیم و
یا در نظر داریم، خللی به آزادی و منافع دیگران وارد نمیآورد.ا
حال تصور کنیم که انسانها و حیوانات با نور
خورشید و هوائی که تنفس میکنند رشد میکردند و هیچ احتیاجی به خوردن حیوانات و
گیاهان نداشتند! چنین چیزی به نظر غیر ممکن میآید، ولی اگر ما به میلیونها سال
پیش بازگردیم، زمانی که اکسیژن و هیدروژن و سایر مواد مغذی موجود در آب تنها
عوامل زنده نگاه داشتن و تکثیر موجودات زنده تک سلولی یا تک یاختهای، مانند آرکیها
و باکتریها و جلبکها و قارچها بود، میتوانیم تصور خود را در چنین محدودهای
گسترش دهیم.ا
بگذارید
بازهم قدرت انگاشتن و تصور خود را وسعت دهیم و بپنداریم که زمانی که این موجودات
آبزی از آب خارج شدند، دیگر به آب نیز احتیاجی نداشتند، و فقط تنفس هوا برای آنها
کافی بود. همین موجودات در گسترهٔ تکامل و پس از گذشت قرنها تبدیل به انسان
شدند، و بدن آنها با تنفس هوا رشد کرد تا بتوانند از نوزادی که از بدن مادر بیرون
میآید، بدون اینکه به شیر احتیاجی داشته باشد، و فقط با تنفس هوا، به انسانی
بالغ تبدیل شود. در اینصورت، ما انسانها نه نیازی به کشاورزی داشتیم و نه پرورش
حیوانات. شاید بتوان گفت که درصد عظیم و گستردهای از فعالیتهای فعلی ما انسانها
که به منظور خوردن و آشامیدن است، مانند صبحانه و ناهار و شام، از برنامهٔ روزانهٔ
ما حذف میشدند. از آن سو، دیگر احتیاجی به فروشگاه مواد غذائی، سوپرمارکت،
رستوران، و کارخانجات سازندهٔ محصولات خوراکی نبود. فروشگاهها و تولید کنندگان
مواد غذائی، مواد اولیهٔ خود را از کشاورزان و دامداران میخرند. بنابراین، نیازی
به کشاورزی و دامداری نیز نبود. گرچه آماری در دست نیست، ولی به نظر میرسد که
اگر بدن ما احتیاجی به خوردن و نوشیدن نداشت، احتمالا بیش از هشتاد درصد فعالیتهای
ما مردم این کرهٔ زمین حذف میشد!ا
حال ببینیم که به جای این هشتاد درصد امور
مربوط به خوردن و آشامیدن، ما چه مشغلهای میداشتیم. برنامهٔ روزانه هر شخصی این
است که صبح که از خواب بیدار میشود نخست شستشو میکند، سپس به صرف چای یا قهوه، و
سایر ادوات صبحانه میپردازد. برای امرر معاش باید کار کرد. بنابراین شخص فرضی پس
از صرف صبحانه لباس کار میپوشد و به سمت محل کار میرود. پنداشت ما در این نگره
این است که شخص مورد نظر پس از ششتشو و پوشیدن لباس کار یکسر از خانه بیرون و به
سمت محل کار میرود، چرا که صبحانه از این دستور روزانهٔ ما حذف شده است.ا
فرد فرضی تا عصر همان روز، بجز موقع نهار،
در محل کار خود به امور مربوط به کارش و مکالمات و تماسها و ارتباطات کاریِ
روزانه میپردازد. ظهر که میشود از کار دست میکشد و پس از صرف غذا مجددا تا عصر
به کار میپردازد. در دنیای خیالی ما، امور روزمره به همان شکل پیش میرود و شخص
به امور اداری خود اشتغال خواهد داشت، گرچه خوردن و نوشیدن در برنامهٔ او نخواهد
بود و فقط کار میکند. البته دیگر کسی در فروشگاه مواد غذائی و یا در رستوران و
اغذیه فروشی و بار و کارخانجات مربوطه مشغول بکار نیست. به همان ترتیب دیگر از
مزرعه و دامداری هم خبری نیست.ا
امروزه، یکی از تفریحات ما انسانها گردهمآیی
و مکالمه و مکاشفه است. همواره در این گردهمآییها خوردن و نوشیدن نیز دخیل است.
در این نشستها بسته به شغل و تحصیلات و موقعیت سیاسی-فرهنگی-هنریِ افراد به بحث
و گفتگو میپردازیم و بسیاری از مواقع در مورد قیمت محصولات و فرآوردههای غذائی،
شرکتهای تولید کنندهٔ آن اجناس، وضعیت اقلیمی و دامی مناسب برای رشد فرآوردهها،
به بررسی میپردازیم. در جهانِ پنداریِ ما، چنین بحثهائی وجود نخواهد داشت.ا
چنانکه از اخبار جاری میتوان استنتاج کرد و
نتیجه گرفت، حدود هشتاد تا نود درصد نیروهای فیزیکی و فکریِ ما انسانها به منظور
گسترش زمینی است که در آن زندگی میکنیم. چنانکه حاکم دولتی باشیم سعی در گسترش
منطقهٔ زیر فرمان خود داریم. چنانکه به پولی برسیم، سعی در بزرگتر کردن خانهٔ
خود داریم. و چنانکه باغچهٔ کوچکی داریم تلاش میکنیم که آنرا بزرگتر کنیم تا
بتوانیم بذر بیشتری بکاریم تا باعث ازدیاد محصول ما گردد.ا
حال ببینیم در دنیای خیالیِ ما، مردم چه میکردند،
حکومتها چگونه بودند و دنیای امروز ما چه شکلی داشت.ا
هفت میلیون سال پیش زمانی است که نسلی از میمونها،
که ما آنها را هومینین نامگذاری کردهایم، از بقیهٔ همجنسان خود فاصله گرفتند. کمی
بیش از سه میلیون سال پیش در اتیوپی، انسان نخستین که لوسی لقب گرفت، خود را از نسل
هومینینها نیز جدا کرد. هرچه نسلهای جدیدتری متولد میشدند، ضریب هوشی آنان نیز افزایش
مییافت. از طرف دیگر، اعضای بدن شروع به رشد و گسترش نمودند، و از آن جمله، بینی
این انسانها برای تنفس کردن و دهان آنها برای خوردن و آشامیدن، به اشکال دیگری پدیدار
شدند.ا
در
این دنیای پنداری ما و زمانی که بینی انسان به دلیلی ناکارآمد است، تنفس بطور موقت
از راه دهان صورت میگیرد، تا اینکه بینی بتواند مجددا فعال شود. در اینصورت، هر قسمتی
از بدن که مربوط به خوردن، آشامیدن، هضم غذا، و بیرون فرستادن آنچه که قابل هضم نیست
میباشد، جای خود را به دستگاه تنفسی میدهد تا بتواند هر چه بیشتر با استشمام هوا نیروی
بیشتری وارد بدن نماید. با این فرضیات، به نظر میرسد که دهان ما کوچک، و بینی ما
حجم بیشتری از صورت ما را اشغال میکرد!ا
از
آنجائی که حرکت ما از طریق انرژی انجام میشد، چنانکه امروزه چنین است، و این انرژی
فقط از طریق تنفس تولید میشد و احتیاجی به خوردن و نوشیدن نبود، بدن ما انسانها کاملا
به شکل دیگری بود و شکل امروزین را نداشت. ولی آنچه باید در این مقاله به آن پرداخت
فعالیت انسانها است، چرا که قسمت بسیاری از عمر ما صرف تولید مواد غذایی و مصرف آنها
میشود.ا
در
دنیای خیالی ما، نظم اجتماعی مانند آن روشی است که در دنیای واقعی و امروزه بکار
میرود. بدین معنی که حکومتها تشکیل میشوند، و گرچه حکام جنایتکار میتوانستند
از جنگ برای گسترش حکومت خود استفاده کنند، و ابلهان ادمکش نیز میتوانستند در بین
انسانها باشند، ولی فرض میگیریم که انسانها از مردم دنیای ما پیشرفتهتر، آگاهتر،
و دارای انسانیت بیشتری میبودند، و آزار هیچ انسانی به هیچ انسان دیگری نمیرسید.ا
البته چون خوردن را از برنامهٔ روزانه حذف کردهایم،
در این صورت کسی در پی آزار حیوانات و قتل آنها نیز نبود، و انسانها هیچگاه به صرافت
این نمیافتادند که میتوانستند به دیگری آزار رسانند. شاید کشتن و یا آزار رساندن
به دیگری هیچگاه به مخیّلهٔ کسی نیز خطور نمیکرد، چرا که دلیلی برای آن نمیدیدند.ا
چون
مشاغل بیشماری به خوردن و آشامیدن مربوط میشوند، و همچنین دول برای حفظ تمامیت ارضی
خود و همچنین به منظور گسترش حکومت به سلاح احتیاج دارند، چنان که علاوه بر خوردن و
نوشیدن تسلیحات برای از بین بردن دیگران نیز از دستور کار حذف میشد، مردم به مراتب
بیش از امروزه فرصت برای گسترش و اعتلأ و یا بالا بردن جوامع خود داشتند.ا
در
چنین دنیای پنداریِ ما، انسانها همه در وضعیت اقتصادی و اجتماعیِ همسانی بودند. از
آنجائی که هوا برای همه و به مقدار لازم وجود داشت، کسی برای تولید و یا تکثیر هوا
تلاش نمیکرد. بنابراین، مشاغل صرفا برای اعتلأ و پیشرفت انسانها بود. به دلیل وقت
آزاد فراوانی که مردم داشتند، برای ترقی و پیشرفت جامعه کوشش میکردند، و هر کسی
در رشتهٔ خود سعی میکرد که راز این جهان را کشف کند. کشف این راز احتمالا با سفر
به دوردستترین نقطهٔ جهان، یعنی سیارات دیگر و مجموعههای خورشیدی دیگر صورت میگرفت.
به وضوح لازمهٔ آن اختراع وسائل نقلیهای بود که انسانها میتوانستند در زمانی کوتاه
به دورترین نقاط جهان دسترسی پیدا کنند. زمانی که کودکی به دنیا میآمد، این وظیفه
همهٔ انسانها از مرد و زن بود که در رشد آن کودک همکاری کنند. پس چنانکه شخصی در
علم خاصی متخصص بود، وظیفه داشت که در اسرع اوقات علم خود را به آن کودک بیاموزد،
و بدین ترتیب علم در زمان کوتاهتری و در سنین پایین گسترش مییافت.ا
در دنیای خیالی ما، دورترین نقاط جهانی که در
آن زندگی میکنیم به سادگی و به سرعت کشف میشد، چرا که علم در پی یافتن راههائی
بود که شرایط زیستی بدن را تغییر دهد، تا بتواند وسائل نقلیهای بسازد که با سرعت
نور، و یا حتّی سریعتر، ما را از نقطهای به نقطهٔ دیگر حمل کند. بنابراین، به جای
خوردن و آشامیدن، فکر انسان از نظر علمی گسترش مییافت و میتوانست به اقصی نقاط جهان
سفر کند. دانشمندان بر این عقیدهاند که در سیارات دوردست کراتی وجود دارند که شرایط
جوّی ما را نیز دارا میباشند، و به این دلیل احتمال وجود موجوداتی از نوع ما نیز در
آن سیارات قابل پیشبینی است. چنانکه آیندگان بتوانند به آن سیارات سفر کنند، طرز
تفکر آنها نیز در مورد جهانی که در آن زندگی میکنیم تغییر خواهد یافت. اگر انسانها
انسانیت خود را کشف کنند و از نابود ساختن و کشتار یکدیگر دست بردارند، این جهان اتمی
نجات خواهد یافت، و گرچه خوردن یکی از وظایف روزانه و ضروری ماست، روزی انسان خواهد
توانست به این آرمان-سرزمین دست یابد.ا
چنان
که ما احتیاجی به خورد و خوراک نداشتیم و میتوانستیم زمانی را که امروزه بدین منظور
تلف میکنیم در جهت اعتلأ و گسترش دنیای خود بکار گیریم، هم اکنون به سیارات بیشماری
دسترسی داشتیم، و نه تنها جهانی زیبا بدون جنگ و خونریزی و نابودی طبیعت در پیش روی
داشتیم، عشق ما به یکدیگر نیز فزاینده بود.ا
با این فرض، ما در دنیائی زندگی میکردیم که مرگ پایان همه چیز بود، و افکار انسان هماره در گسترش زندگی پیش از مرگ بود. دنیائی که در آن بجای بحث و مناقشه در مورد جهانی دیگر پس از مرگ، به جهان خود میپرداختیم و در همین جهان در بهشتی خود ساخته میزیستیم.ا
No comments:
Post a Comment