اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, July 30, 2025

مصاحبه

 
مصاحبهٔ امروز ما با آقای سادهٔ خِرَدکُش می‌باشد. ما پرسش‌هائی از این میهمان‌مان می‌کنیم و پاسخ‌های او را به همان شکلی‌ که ایشان عنوان می‌کنند در اینجا ثبت می‌کنیم. هدف از این گفتگوها درک ذهنیات اشخاصی‌ است که به ظاهر و از نظر علمی‌ و فرهنگی‌ در سطوح متوسط و پائین جامعه می‌باشند و آگاهی‌ علمی‌ آنها در حد متخصصین و کارشناسان نبوده، علاوه بر اینکه آنها دعوی دانش در مسائل خاصی‌ را نیز ندارند. بنابراین باید در نظر داشت که مصاحبه شونده از نظر فکری در سطح یک صاحب نظر نیست. دلیل مصاحبه با چنین شخصی‌ پی بردن به تفکرات کلیه آحاد جامعه در مورد مسائل پر اهمیت سیاسی و اقتصادی است. در پایان این مصاحبه، مطالب مورد بحث به صورت کلی‌ و اجمالی توسط مصاحبه کننده نتیجه‌گیری می‌شود.ا
ممکن است خودتان را معرفی‌ کنید؟ا
نام شناسنامه‌ای من با آنچه مرا صدا می‌زنند تفاوت دارد، و باید در این مورد توضیح دهم. اسم واقعی‌ که در شناسنامهٔ من نوشته شده سعدی است. این نامگذاری انتخاب پدرم بود، چرا که او از شاعر شهیر و گرانمایه ما بسیار خوشش می‌آمد، و بسیاری از اشعار او را در حافظه داشت. البته چون مادرم سواد چندانی نداشت، و علاوه بر آن لهجه خاصی‌ داشت، نمی‌توانست این اسم را به راحتی‌ تلفظ کند، و مرا ساده خطاب می‌کرد، که بقیه نیز از  او تقلید کردند و من در نهایت بدین اسم شهرهٔ خاص و عام شدم.  اسم فامیل من خِرَدکیش است، که دوستانم برای مزاح و شوخی‌ خِرَدکُش صدایم می‌زدند، که چون چندان برایم بی‌اهمیت بود اعتراضی نمی‌کردم، در نتیجه به همین نام فامیل شهرت پیدا کردم.ا
برای اینکه خوانندگان این صفحه با شما بهتر آشنا شوند، ممکن است از مشاغل و علائق شغلی‌ خود کمی‌ صحبت کنید؟ا
آگاه هستید که بسیاری از انسان‌ها همواره برای گذران زندگی‌ احتیاج به کار کردن دارند. دلیل این روشن نیست که چرا اکثر مردم برای کسب یک لقمه نان باید از طلوع تا غروب خورشید در تلاش معاش باشند، در حالی‌ که عدهٔ قلیلی احتیاج به کار کردن ندارند، و حتی برای انجام کارهای شخصی‌ خود کسانی‌ را در خدمت‌شان استخدام کرده‌ا‌ند. حتی مجموع درآمد گروه بسیار کوچکی با درآمدهای بلیونی، از کلّ درآمد سایر مردم جهان بیشتر است. این پرسشی است که باید از کسی‌ کرد که ما را آفریده است. اکثر افراد برای یک لقمه نان باید همواره در تلاش معاش باشند، ولی‌ عده دیگری، بخصوص آنها که به این آفریدگار نزدیک‌ترند، احتیاجی به کار کردن ندارند، و حتی گروه کوچکی هستند که مجموعهٔ درآمد این گروه که کمتر از تعداد انگشتان دو دست می‌باشد، از مجموع درآمد سایر مردمی که در آن کشور زندگی‌ می‌کنند پیشی‌ می‌گیرد. البته من چون تحصیلات چندانی کسب نکرده بودم، همواره به مشاغل متفرقه اشتغال داشتم. به عنوان مثال، من مدتی‌ در یک ادارهٔ دولتی کار می‌کردم، که یکی‌ از ریاست جمهور‌هایمان آن اداره را منحل کرد و من مدتی‌ بیکار بودم. چون کار دیگری نیافتم، بالاجبار به کار آزاد اشتغال پیدا کردم. از طرف دیگر، از آنجائی که به سیستم‌های برقی علاقه داشتم این حرفه را انتخاب کردم، و در ازای انجام این کار دستمزد مختصری می‌گرفتم. این دستمزد مخارج مرا تامین می‌کرد، ولی‌ نمی‌توانستم با آن خانواده‌ای را سرپرستی کنم. بنابراین، هیچگاه ازدواج نکردم.ا
گفتید که درآمد شما کفاف ادارهٔ یک خانواده را نمی‌داد. آیا از اینکه همسر و فرزند ندارید هیچگاه رنج نمی‌بردید؟ا
البته هر مردی دوست دارد که همسر و فرزند داشته باشد، بدون اینکه بداند چگونه باید با همسر و فرزند رفتار کرد. تجربیات یک زن و شوهر به دلیل اینکه هر یک از خانواده و جامعهٔ دیگری می‌آید، البته متفاوت خواهد بود. چون فرمول خاصی‌ وجود ندارد، روابط زن و شوهر عموماً خوب و با احترام متقابل نخواهد بود. بنابراین، دو نفر که با یکدیگر ازدواج می‌کنند فقط از طریق شانس است که بتوانند خانواده‌ای را سرپرستی کنند که با صلح و آرامش زندگی‌ را بگذرانند و کودکان شایسته‌ای به بار بیاورند. اگر از این جهت به آن نگاه کنید، از اینکه هیچگاه همسری نداشتم البته هیچ نگرانی ندارم.ا
آیا شما به سیاست علاقه‌ای دارید، و از نظر سیاسی در مورد رهبری، و بطور کلی‌ سیستم سیاسی ایران چه فکر می‌کنید؟ا
از قدیم گفته‌ا‌ند که سیاست‌ پدر و مادر ندارد! به دلیل قدم‌هائی که شخص باید طی کند تا به رتبه والای یک حکومت برسد، عموماً یک حاکم خود را از سایر افراد جامعه والاتر می‌پندارد. چون قدرت حاکم تا حدی است که در بعضی‌ کشور‌ها مانند ایران حتی می‌تواند در مورد زندگی‌ و مرگ انسان‌ها تصمیم بگیرد، او خود را از سایر افراد جامعه جدا و برتر می‌بیند. به یاد صحنه‌ای از یک فیلم خیلی‌ قدیمی‌ هالیوودی افتادم که پس از پیروزی یک انقلاب، قهرمان فیلم که رهبر انقلاب بود، و تصور کنم انقلابی مشهور زاپاتا بود، پیروز می‌شود و او را رهبر کشور می‌کنند. یکروز شخصی‌ به رفتار رهبر  اعتراض می‌کند. رهبر انقلابی ما نام این شخص را می‌پرسد تا چنانچه لازم آمد بتوانند به جرم اعتراض به رهبر در آینده او را محاکمه کنند. در حال یادداشت کردن اسم این شخص است که به یاد میاورد که زمانی‌ که خودش انقلابی بود و به رهبر اعتراض کرده بود، آن رهبر نیز اسم او را یادداشت کرده بود تا بتواند او را محاکمه کند. در اینجا او پی می‌برد که قدرتی‌ که او به دست آورده است، او را از اکثریت مردم جدا کرده است. قدرت چیز عجیبی‌ است که انسان را مسخ می‌کند.ا
باید نخست توجه کنیم و از خود بپرسیم که چگونه شخصی‌ رهبر می‌شود، که عموما و در کشورهائی که خود را دمکراسی می‌نامند، این انتخاب از طریق رای‌گیری صورت می‌گیرد. تبلیغات در مورد آن شخص بسیار مهم است. چگونه نامزد یک پست سیاسی می‌تواند خود را بشناساند تا مردم با اهداف و برنامه‌های او آشنا شوند؟ این صرفا و عموما از طریق تبلیغات در مورد شخص کاندید آن پست سیاسی صورت می‌گیرد. تبلیغات در دست سازمان‌های ارتباط جمعی‌ است، که یا دولتی و یا خصوصی هستند. این سازمان‌ها به سادگی‌ صفحه و یا تریبون خود را در اختیار این شخص قرار نمی‌دهند. چنانکه این سازمان خصوصی است، کاندید باید پول داشته باشد تا بتواند آن صفحه و یا تریبون را بخرد، و یا یک شخص متمول و یا سرمایه‌دار او را حمایت کند، که البته برای حمایت کننده این صرفا یک سرمایه‌گذاری است. اگر هم وسیله ارتباطی‌ دولتی است، که کاندید مجبور است که اگر انتخاب شد خط دولت را بپذیرد. بدین دلیل می‌گویند که سیاست پدر و مادر ندارد.ا
به نظر می‌رسد که سیاست‌های بین‌المللی غرب در پی از بین بردن ملاها هستند و ملاها به این دلیل از غرب وحشت دارند.ا
دولت ایران بهترین دولت برای آمریکا و غرب است. کسانی‌ که قبل از انقلاب به دنیا آمده بودند و به سنّی‌ رسیده بودند که می‌توانستند در زمان انقلاب سیاست را تشخیص دهند، به خوبی‌ به یاد دارند که زمانی‌ که شاه به دستور آمریکا از ایران خارج شد و خمینی به ایران بازگشت، چه نیروهای موافق و چه نیروهای مخالف شاه از اینکه انقلاب با چنان سرعتی پیش رفت در حیرت مانده بودند. خمینی از سیاست‌های غرب در ایران پشتیبانی‌ می‌کرد، چرا که خود نتیجهٔ چنین سیاست‌هائی بود. زمانی‌ که عده‌ای از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا رفتند و آنرا لانهٔ جاسوسی نامیدند و کادر آمریکائی مستقر در سفارت را، بر خلاف کلیه قوانین بین‌المللی، دستگیر کردند خمینی چاره‌ای جز همراهی کردن با یورشیان به سفارت را نداشت. نیروهای ضد شاه در آمریکا توسط سازمان سیا حمایت می‌شدند. آخرین سفر شاه به آمریکا، به عنوان پادشاه ایران، در زمان کارتر بود. تظاهرات بر ضد شاه جلوی کاخ سفید همزمان از کلیه تلویزیون‌های آمریکا پخش می‌شد و نشان میداد که چگونه شاه و کارتر با دستمال اشک‌های خود را پاک می‌کردند. این اشک‌ها در نتیجهٔ ورود گاز اشک‌آور به کاخ سفید بود که در خارج کاخ پلیس به روی تظاهر کنندگان می‌پاشید تا آنها را متفرق کند. نگاهی‌ به آن فیلم خبری، و برآورد تعداد تظاهر کنندگان، نشان دهندهٔ جمعیت عظیمی‌ است که با روش حکومتی شاه مخالف بودند، و سازمان سیا این را به خوبی‌ می‌دانست و آنرا ترویج می‌داد. دلیل نشان دادن تظاهرات در روابط ارتباط جمعی‌ آمریکا، آماده ساختن ذهن آمریکائیان برای تغییر رژیم در ایران بود.ا
سلاح گرم آمریکا در خاورمیانه دولت اسرائیل است. دولت ملاها از زمان خمینی به بعد، کم‌کم و با تجربه به سیاست‌های استعماری غرب پی بردند، و به این دلیل از جنبش‌های آزادی‌خواهانه در خاورمیانه حمایت کردند. ولی‌ هیچگاه بطور مستقیم مانعی در برابر سیاست‌های کشور‌های غربی نشدند. مشکل کنونی کشورهای امپریالیستی غرب، صعود سریع اقتصادی و سیاسی چین و روسیه است. دولت ایران، صرفا از روی ناچاری، به سمت این دو کشور سوق داده شده است، که البته کسانی‌ که در ایران خود را اصلاح‌طلب می‌نامند با این جبههٔ سیاسی مخالفند و نوکری برای غرب را به ادامهٔ همکاری با روسیه و چین ترجیح می‌دهند.ا
به مذهب اشاره کردید. آیا مذهب به منظور ارتقا و رفاه جامعه است؟ ا
بزرگترین و مهمترین پرسش هر انسانی‌ این است که از کجا آمده و عاقبت او چه خواهد بود. بدین معنی‌ که انسان قبل از تولد کجا بوده و پس از مرگ به کجا خواهد رفت. بهترین پاسخی که تاکنون به ذهن بشر رسیده این است که دنیای دیگری بغیر از دنیای ما وجود دارد، و همه از آن دنیا آمده‌ایم، گرچه خاطره‌ای از آن نداریم، و پس از مرگ به همان دنیا باز می‌گردیم. عده‌ای شارلاتان، خدا و مذهب را نیز به آن افزوده‌ا‌ند. مذاهب، بطور کلی‌، جز نفاق و دشمنی و کشتار چیزی عاید بشر نکرده‌ا‌ند. به جز انسان، هیچ موجود زنده‌ای همنوع خود را نابود نمی‌کند. حیوانات نر به منظور هم‌آغوشی با جنس ماده، با یکدیگر می‌جنگند، که البته به این دلیل است که فرزند آنها قوی‌ترین ژِن را بگیرد. ولی‌ هیچگاه یکدیگر را نمی‌کُشند، و آنکه ضعیف‌تر است پیش از آنکه آسیبی ببیند صحنهٔ جنگ را ترک می‌کند. این فقط انسان است که همنوع خود را نابود می‌کند. بیشترین کشتار در تاریخ را مذاهب کرده‌ا‌ند.ا
دولت کشوری که من از آن برخاسته‌ام توسط قشریون مسلمان مذهبی‌ اداره می‌شود. هنگامی که نوزادی‌ در ایران متولد می‌شود، دین خانوادهٔ کودک در شناسنامهٔ او ثبت می‌شود. چنان که شخصی‌ که در یک خانوادهٔ مسلمان رشد یافته، به این دین ارتجاعی توهین کند، و یا هر کسی‌ که ادعا کند که اعتقادی به خدا ندارد، جان خود را به خطر انداخته است. با نگاهی‌ به تاریخ، به جنایات بسیاری که توسط رهبران دینی برای ارتقائ دین خود، و در حقیقت برای گسترش سرزمین تحت حکومت انجام گرفته برمی‌خوریم، که فقط یک نمونه آن جنگ‌های صلیبی است که قرن‌ها ادامه داشت. رهبر اسلام، محمد، از کلیه پیامبران پیش از خود خونخوار‌تر و وحشی‌تر بود. از آنجائی که دین و مذهب بهترین حربه برای استثمار افراد یک جامعه است، دولتیان در اکثر جوامع امروزی نه تنها آنرا تایید می‌کنند، بلکه در ارتقائ آن می‌کوشند.ا
به چه دلیل کشورها با یکدیگر می‌جنگند؟ آیا این به دلیل تفاوت در عقائد سیاسی است، و یا برای گسترش جغرافیایی می‌باشد؟ا
به هر دو دلیل. البته زمانی‌ که می‌گوئیم گسترش جغرافیایی، این الزاما برای پهناور کردن زمین تحت سلطه نیست، بلکه می‌تواند به منظور گسترش خط سیاسی کشور متهاجم باشد. همچنین باید اضافه کرد که مردم دو کشور با یکدیگر نمی‌جنگند، بلکه جنگ بین حاکمین است. مردم هر سرزمینی علاقه دارند که در صلح و آرامش زندگی‌ کنند. اما حاکمین، گرچه خود در جنگ شرکت نمی‌کنند، ولی‌ برای حفظ، بقأ، و یا گسترش خط سیاسی و جغرافیایی خود دست به جنگ و کشتار می‌زنند.ا
نمونهٔ بارز آن نسل کسی‌ دولت اسرائیل از فلسطینیان است، که گرچه آنرا با نسل کُشی آلمان نازی مقایسه می‌کنند، ولی‌ جنایات اسرائیل از فلسطینیان به مراتب وقیحانه‌تر، وحشیانه‌تر، و با تایید و همکاری دولتی است که از نظر تسلیحاتی مقام نخست را در دنیا دارد. امسال، بودجه نظامی آمریکا حدود نهصد بلیون دلار است. این رقم از مجموع بودجه‌های نظامی نُه کشور که پس از آمریکا به ترتیب مقام‌های دوم تا دهم را اشغال کرده‌ا‌ند، بیشتر است. ایالات متحده نزدیک به یک ملیون بی‌خانمان دارد که در خیابان‌ها زندگی‌ می‌کنند، و این رقم نسبت به سال پیش هجده درصد افزایش پیدا کرده است.ا
به عنوان آخرین پرسش ممکن است بفرمایید از نظر سیاسی، نظامی، اقتصادی، دنیا را چگونه می‌بینید، و بطور کلی‌ ‌ چه چیزی شما را نگران می‌کند.ا
نگرانی من برای نسل پس از نسل خودم است، چرا که به نظر می‌رسد که ما به پایان انسانیت نزدیک می‌شویم. با توجه به تحرکات سیاسی اخیر، دلواپسی من برای نسلی است که بالاجبار می‌باید شاهد پایان بشریت باشد. همانطور که قبلا گفتم، با توجه به جنگ‌هایی‌ که هم اکنون در قسمت‌هایی‌ از دنیا در جریان است؛ از جمله نسل‌کشی اسرائیل در غزّه و سوریه و بسیاری دیگر از کشورهای عربی‌ که حامی‌ فلسطین می‌باشند، جنگ در اکراین، موضع‌گیری سیاسی سایر حکم‌رانان وابسته به کمپ‌های متضاد، و رو‌یاروئی قدرت‌های تسلیحاتی جهانی‌، می‌توان احتمال گسترش این جنگ‌ها توسط سایر دولتمردان را رقم زد. اگر به تاریخ جنگ‌های جهانی‌ نظری بی‌اندازیم، مشاهده خواهیم کرد که آن جنگ‌ها به دلیل جای‌گزینی قدرت‌های جهانی‌ از نظر سیاسی و اقتصادی می‌بود. گسترش و جهانی‌ شدن این جنگ‌های منطقه‌ای، مانند جنگ‌های جهانی‌ پیشین با پیروزی و شکست یکی‌ دو کشور پایان نمی‌پذیرد، بلکه شکست وسیعی برای همهٔ کشور‌ها، و همهٔ دنیا خواهد بود. دلیل آن نیروی اتمی‌ است، و اینکه بسیاری از کشور‌ها دارای تسلیحات اتمی‌ می‌باشند. تنها کافیست که رهبر کشوری که خود را مغلوب در این جنگ می‌بیند و تسلیحات اتمی‌ انبار کرده است، مبادرت به استفاده از سلاح‌های اتمی‌ کند، و این به یک جنگ هسته‌ای تبدیل می‌شود، که این جنگ آغاز پایان بشریت خواهد بود.ا
این بود گفتگوی من با آقای سعدی خِرَدکیش و تحلیل او از آنچه که به سیاست‌های جهانی‌ مربوط می‌شود. چنان که قبلا ذکر شد، این نظریات با آنچه که متخصصین فن در این مورد عنوان می‌کنند کاملا متفاوت است، و آینده صحت و سُقم، و یا درستی‌ و کاستیِ هر یک از این نظریات را به اثبات خواهد رساند.ا

No comments:

Post a Comment