اندیشمند بزرگترین احساسش عشق است و هر عملش با خرد

Wednesday, August 13, 2025

آیا حکومت ملاها رو به اتمام است؟

این پرسشی است که بسیاری پس از مرور اخبار ایران از خود می‌کنند، که آیا این رژیم در حال پاشیدگی است، و یا چه مدتی‌ به پایان این رژیم ارتجاعی باقی‌ مانده است. البته واضح است که اخباری که در ایران و تحت نظر هیات حاکمه پخش می‌شود، با آنچه که در خارج کشور منتشر می‌شود تفاوت‌های بسیاری دارد. دلیل اصلی‌ که برای بسیاری پوشیده نیست این است که آنچه که به عنوان خبر به مردم مقیم در ایران می‌رسد یا از طریق رژیم اسلامی منتشر می‌شود، و یا تحت نظارت و یا کنترل دولت می‌باشد. بنابراین، اکثر کسانی‌ که در ایران زندگی‌ می‌کنند اخباری را که در ایران پخش می‌شود درست ندانسته، آن گزارشات را جعلی و ساخته و پرداختهٔ رژیم قلمداد می‌کنند، که تا حدی نیز درست است. از سوی دیگر، خبر‌های سازمان‌های خبری خارج از ایران درست برعکس آن عمل می‌کنند، بطوری که در این چهار دهه و نیم، هرروز نوید پایان حکومت ملاها داده شده است. ولی‌ جالب است که بدانیم که موقعیت سیاسی رژیم حاکم بر ایران را فقط می‌توان با مطالعهٔ نشریات داخل ایران کشف کرد.ا

وسائل ارتباط جمعی‌ کشور‌های دیکتاتوری عموما مجیز‌گوی دیکتاتور هستند. در زمان شاه نیز روزنامه‌ها و رادیو و تلویزیون همواره در بالا بردن و به اوج رساندن دولت و سلطنت، گوی سبقت را از یکدیگر می‌ربودند. حتی در آمریکا که سیاست توسط متمولین اداره می‌شود، وسائل ارتباط جمعی‌ سخن‌گوی این گروه می‌باشند. نشریات و وسائل ارتباط جمعی‌ فارسی که در خارج از کشور منتشر می‌شوند، به منظور آگاهی‌ ایرانیانی است که بیرون از ایران نیز زندگی‌ می‌کنند. کسانی‌ که زندگی‌ در کشور‌های دیگر را به زندگی‌ در ایران ارجح دانسته‌ا‌ند در درجه نخست به دلیل نفرت آنها، و یا حداقل عدم علاقه آنها به سیستم سیاسی ایران است. بنابراین، روزنامه‌های خارج از کشور به منظور خشنودی آنها همواره در اخبارشان از فروپاشی رژیم سیاسی ایران سخن می‌گویند.ا

با مطالعهٔ اخباری که از ایران می‌رسد، چه در روزنامه‌ها و یا رادیو و تلویزیون و یا شبکه‌های اجتماعی داخل ایران، می‌توان وضعیت رژیم حاکم بر ایران را تشخیص داد. البته اگر این مطالعه ادامه‌دار باشد، می‌توان به آگاهی‌ بهتری رسید. به عنوان مثال، یکی‌ از این وسائل زیر سلطه نگاه داشتن زنان ایران در مورد حجاب، از روز نخست بوده و هست. ما شاهد ضرب و شتم زنان توسط عوامل خود فروخته این رژیم پلید بارها بوده‌ایم، و بسیاری جان خود را در اعتراض به این سیاست تبعیض‌گرایانه از دست داده‌ا‌ند. این سیاست در عرض این چند دهه، و به واسطهٔ نفرت مردم از این سیاست و مبارزه با آن، تعدیل یافته است. هم اکنون تصاویری از ایران می‌رسد که در یک نمایش عمومی‌، زنان بدون حجاب اجباری، و گاهی با موهای کاملا آزاد و بدون پوشش در آن مراسم شرکت کرده‌ا‌ند. هم‌چنین در کلیپ‌های کوتاهی‌ مشاهده می‌کنیم که نه تنها از اسلام انتقاد می‌شود، بلکه آنرا تحت تمسخر نیز قرار می‌دهند. گاهی فیلم‌های کوتاهی‌ در اینجا پخش می‌شوند که فرضا آخوندی از روش‌های دولتی، و حتی گاهی از شخص رهبر انتقاد می‌کند. واضح است که یک آخوند که در مدرسهٔ آخوند‌پروری، که به آن حوزهٔ علمیه می‌گویند، تحصیلات داشته است، پس از فروپاشی دولت آخوندی بیکار خواهد ماند. از آنجائی که ملاها نبض حکومت را بهتر از سایرین در دست دارند و از قدرت و ضعف رژیم بهتر آگاه می‌باشند، چنانچه خطری متوجه رژیم شود، آنها سعی‌ می‌کنند که خود را به مخالفین نزدیک کنند. در اینکه اکثریت هشتاد درصدی مردم ایران هیچگاه از این رژیم رضایت نداشتند شکی نیست. ولی‌ آنچه که امروزه شاهدش هستیم انتقاد جلوی دوربین است.ا

یکی‌ از طرق خبر‌رسانی وسائل ارتباط جمعی‌ می‌باشند، که به دلیل گسترش وسائل ارتباطی‌ در دو سه دههٔ اخیر، تقریبا هر کسی‌ از سن خاصی‌ به بالا شخصا دارای یکی‌ از این تلفن‌های دستی‌ می‌باشد. نرم‌افزار‌های جدید، مانند تلگرام و یا واتس‌اپ، نیز بسیار گسترش یافته‌ا‌ند. ارتباط جمعی‌ آنچنان پیشرفت کرده است که دولت در مقابله با آن عقیم مانده است. البته در این شکی نیست که زندان‌های ایران پر از افرادی است که از سیاست‌های این رژیم منحوس انتقاد کرده‌ا‌ند، و این خود نیز دلیل دیگری بر این است که رژیم اسلامی را وادار می‌کند که تحمل بیشتری نسبت به افرادی که انتقاد می‌کنند داشته باشد. البته با توجه به کمبود آب و برق در تهران و شهر‌های بزرگ، امروزه دولت در ضعیف‌ترین شرایط خود قرار گرفته است.ا

از سوی دیگر، همواره می‌توان آزادی‌های ملتی را به تدریج محدود کرد، ولی‌ نمی‌توان همهٔ آزادی‌های اکثریت یک جامعه را یکباره منکر شد. البته خمینی یکبار چنین کرد و در خلال دههٔ شصت شمسی‌ جرات آنرا داشت که با کشتار عظیم و یکپارچه خاکستر مرگ بر ایران بپاشد و هر صدائی را در گلو خفه کند. و البته همین باعث پا گرفتن و ماندگار شدن رژیم کریه اسلامی شد. امروزه به دلیل تکنولوژی پیشرفته و با جهانی‌ شدن اطلاعات، عقیم ساختن نسل جدید با روشی‌ که خمینی انجام داد، برای خامنه‌ای مقدور نبوده است.ا

پیاده کردن یک روش سیاسی چیز تازه‌ای نیست، و اصولا یک حکومت جدید با سیاست‌های جدید می‌آید که پاره‌ای از آن سیاست‌ها ممکن است به عبث، عقیم ساختن آزادی‌های پیشین باشد. از آنجائی که دین یک پدیدهٔ عقب‌گرا است و سعی‌ دارد که انسان را به قرن‌ها پیش که زمان ظهور رهبر آن دین بوده است سوق دهد، هیچگاه و در هیچ کجای دنیا نمی‌تواند جامعه را به فرهنگ آن زمان بازگرداند، و باید رفتارش به گونه‌ای باشد و قوانینی را وضع کند که باعث سلب آزادی‌های افراد نشود. کسانی‌ که به پایتخت مسیحیت کاتولیک، یعنی‌ واتیکان، سفر کرده‌ا‌ند مشاهده نموده‌ا‌ند که قوانین مسیحیت در مرکز این دین نیز رعایت نمی‌شود. به عنوان نمونه همین پنهان کردن موی زنان که باعث شهوت مردان می‌شود، و بنابراین زنان که تحت سلطهٔ مردان هستند وظیفه دارند که موی خود را بپوشانند که مردان قادر باشند که شهوت خور را کنترل کنند، و یا اینکه شهوت مردان را برنانگیزند، یک پدیدهٔ مسیحیت است که وارد اسلام شده است، و بدین دلیل زنانی که در کلیسا کار می‌کنند موهای خود را می‌پوشانند. ولی‌ کلیسای واتیکان زنانی را که در خیابان راه می‌روند و یا حتی به کلیسا برای دعا می‌روند، هیچگاه مجبور به پوشاندن موهای خود نمی‌کند. این آزادی زنان در مورد موهایشان به دلیل قدرت واتیکان نیست، بلکه بر عکس، به دلیل ضعف کلیسا است.ا

آنچه که در مغز سیاه خمینی می‌گذشت، به دلیل سرسختی و یکدندگی ذاتی او قابل تغییر نبود. گرچه بسته به موقعیت سیاسی و اجتماعی‌اش، و پذیرش او توسط مردم به عنوان یک رهبر سیاسی، مواضع خود را تغییر نمی‌داد، ولی‌ آن مواضع را تعدیل می‌کرد. در حقیقت‌ می‌بایست به یک چیز اعتراف کرد؛ پس از آنکه او به قدرت خود پی‌ برد، با کشتاری که کرد این قدرت را تثبیت کرد، و با وحشتی که ایجاد کرده بود آنرا پایدار نگاه داشت. همین باعث شد که ترس، و پس از آن سکوت، ایران را فرا گرفت و تا چند دهه کسی‌ جرات اعتراض به ملاها که کلیهٔ امور مملکت را به دست گرفته بودند، را نیافت.ا

دلیل اینکه اعرابی‌ که در صحرا‌های داغ و خشک زندگی‌ می‌کنند ولی‌ از کمبود آب در رنجه نیستند، ولی‌ مردمی که در فلات ایران روزگار می‌گذرانند در چنین مضیقه‌ای هستند، عدم دانش رهبران و فرار مغزها از ایران است. ملاها زندگی‌ در ایران را آنچنان سخت کرده‌ا‌ند که هر کس توان خروج از ایران را داشته باشد یک روز نیز در این کشور نفرین شده نمی‌ماند. در غرب که ملیت‌های متفاوتی زندگی‌ می‌کنند، ما شاهد بسیاری ایرانیان موفق و تاثیر‌گذار در فرهنگ و تکنولوژی هستیم. دولت اسلامی از روز نخست با برافراشتنِ این ایدئولوژیِ نه تنها کهنه، بلکه عقب‌گرا، کسانی‌ را که در ظاهر بدین دین پلید خود را آراسته بودند به قدرت رساند. مردانی‌ که نه تنها از نظر علمی‌ و تخصصی و تجربی‌ نمی‌بایستی آن مشاغل را کسب می‌کردند، بلکه لیاقت دربانیِ آن سازمان اداری و دولتی را نیز نداشتند، یکشبه مدیر آن اداره شدند. بدین دلیل، کسی‌ که سواد و معلومات و تجربه داشت رضایت نمی‌داد که زیر دست چنین افراد بی‌مایه‌ای کار کند. همین باعث شد که اقتصاد ایران تحلیل رود. اگر از این مدیران این پَس‌رفت پرسش شود، دلیل ناکارآمدی خود را تحریمات غرب عنوان می‌کنند؛ در حالیکه روسیه تحریم‌هایش به مراتب از ایران بیشتر است و دارای چنان اقتصاد پر قدرتی‌ است. زمانی‌ که دین، آنهم دین پلیدی چون اسلام، شرط نخست احراز مقامی باشد، کشور جز به قهقرا رفتن چارهٔ دیگری ندارد. این است دست‌آورد رژیم اسلامی در این چند دهه.ا

پرسش این بود که آیا ملاها رفتنی هستند؟ باید توجه داشت که اکثریت ایرانیان زمان انقلاب را به خاطر نمی‌آورند، و چون گفته می‌شود که شرایط زندگی‌ در آن زمان بهتر از شرایط فعلی‌ بود، در صورتی‌ که در اکثر نقاط دنیا همه چیز به از چهار و نیم دهه پیش است، همه حسرت آن زمان را می‌خورند و به امید بازگشت پهلوی‌ها هستند.ا

انقلاب ایران یکی‌ از انقلابات بزرگ تاریخ بود. چنانچه آن زمان را با نیم قرن پیش از آن، یعنی‌ زمانی‌ که رضا شاه پادشاه بود مقایسه کنیم، از تحولی‌ که ایرانیان در این فاصلهٔ زمانی‌ کرده بودند، دچار حیرت می‌شویم. شگفت‌انگیز‌تر آنکه دوران رضا شاه نیز با زمان حکومت قاجاریه قابل مقایسه نبود. آخرین شاه ایران سی‌ و هشت سال، و پدرش شانزده سال حکومت کردند. این دو در دورانی زندگی‌ می‌کردند که تحولات تاریخی‌ عظیمی‌ در دنیا روی میداد. البته آنها می‌توانستند مانند اکثر پادشاهان قاجار صبح تا شام کنار منقل وقت خود را بگذرانند! ولی‌ آنها با پیشرفت جهان همراه شدند و ایران را به سمت جلو هدایت کردند. پرسش اینجاست که با توجه به چنین پیشرفت‌هائی، پس چرا انقلاب شد؟ در این چهار دهه و نیم که از انقلاب ایران می‌گذرد، مقالات و کتب بسیاری به منظور توضیح و تشریح علل وجودی انقلاب انتشار یافته است و می‌توان به آن نوشته‌ها مراجعه کرد. بطور خیلی‌ خلاصه می‌توان گفت که جوانان ایرانی‌ با سفر به کشور‌های غربی در پی‌ ریشه‌کن کردن دیکتاتوری در ایران بودند، و دولت کارتر نمی‌خواست که شاه به هدفش که گسترش ایران به عنوان بزرگترین کشور خاورمیانه بود، برسد. از طرف دیگر، آگاهی‌ سیاسی ایرانیان نیز بسیار بالا رفته بود و ساواک را که حافظ حکومت پهلوی بود به عنوان سازمانی منفور و پلید می‌شناختند. چون مذهب اسلام در ایران ریشه عمیقی داشت، اکثر ایرانیان در اینکه خمینی شخصی‌ صالح و خیرخواه بود شکی‌ نداشتند، و او را به عنوان رهبر انقلاب قبول، و به قول‌های او اعتماد کردند. به این ترتیب، آنچه که پیش آمد و خیانت این مرد پست به مردم ایران، البته به هیچ وجهی قابل پیش‌بینی‌ نبود.ا

چنان که گفته شد، با توجه به ناکارآمدی عظیمی‌ که رژیم فعلی‌ ایران گریبان‌گیرش شده است، امیدهای عده‌ای به بازگشت پهلوی‌هاست. دلیل اینکه در این چند دهه انقلاب دیگری، با توجه به تمام کجروی‌ها و پستی‌های رژیم فعلی‌ به عمل نیامده است بسیار ساده است، و آن اینکه انقلاب بطور کلی‌ بسیار هزینه‌بردار است و دهه‌ها بطول می‌انجامد تا روحیهٔ انقلابی رشد کند. از آنطرف، ارتش و پلیس کاملا تحت کنترل رژیم است. امروزه این آشکار است و همه میدانند که انقلاب پیشین را ملاها دزدیدند و به نتیجه‌ای که انقلابیون امید داشتند هیچگاه نرسید. به همین دلیل احتمال یک انقلاب دیگر در ایران بسیار ضعیف است و تنها راه آن است که رژیم اسلامی بخود بیاید و تغییری کلی‌ در جامعه ایجاد کند. در ایران و در رژیم فعلی‌ اشخاص بسیاری هستند که دلسوز جامعه می‌باشند، و اگر رهبر کمی‌ شعور و بینش داشته باشد باید دزدان را برکنار، و این اشخاص را بجای آنها بگمارد، چرا که تغییر این رژیم در شرایط فعلی به نظر نمی‌رسد.ا

No comments:

Post a Comment