کسانی
که به شعر علاقه دارند به یقین فروغ فرخزاد را میشناسند. او در سن سی و دو سالگی
در یک سانحهٔ رانندگی کشته شد. از فروغ پنج کتاب تحت عنوان؛ اسیر، دیوار، عصیان،
تولدی دیگر، و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، به جای مانده است، که دو کتاب پسین
تحولی در شعر نو بودند. او در آخرین کتاب خود شعری دارد تحت عنوان "پرنده مُردنی
است". این یکی از اشعار کوتاه ولی بسیار زیبای فروغ است، که میگوید:ا
ولی آنچه که به این
شعر نیرو میبخشد دو بیت آخرین است. اگر همهٔ ما به این میاندیشیدیم که آنچه که
از ما در این جهان باقی میماند رفتار و کردار ما میباشد، دنیای ما به نهایت زیباتر
میبود. زمانی چگونگی و درجهٔ این رفتار و کردار، چه در زمان حیات و چه پس از
مرگ، تعیین میشوند که شاید به زبان عامیانه تفاوت بین "خدا رحمتش کند"
و "خدا لعنتش کند" باشد! بسیاری از آنچه را که ما نیاز داریم با پول و
کار میتوان به دست آورد، و در جهت بدست آوردن آنچه که مورد نیاز است، چه در پندار
و چه در کُنِش، چنانچه پرندهای بودیم اجبار به پرواز داشتیم، و این آن چیزی است
که از هر یک از ما، در خاطرات جاری و یا تاریخی دیگران ثبت خواهد شد.ا
بسیاری بر این واقف نیستند
که زنده بودن و زندگی کردن با یکدیگر تفاوت دارند، و گرچه لازمهٔ زندگی کردن
زنده بودن است، ولی بسیاری فقط زندهاند و زندگی نمیکنند. آنها آنچنان در پی
افزایش قدرت مالی خود هستند که به این نمیاندیشند که هدف از زنده بودن متحول و
پُر رنگ کردن زندگی است. دنیا پر است از جنگ و کشتار و سرقت و نادیده گرفتن حقوق
دیگران توسط گروهی از افراد جامعه، و بخصوص اکثر رهبران کشورها که همواره در پی
افزایش وسعت جغرافیاییِ مناطق تحت سلطهٔ خود میباشند. ولی از طرف دیگر زیبائی در
این جهان بیشمار است که بسیاری از چشمان قادر به دیدار آن نیستند.ا
آنچه که به زندگی نیرو
میبخشد همین پرواز است. این قابل انکار نیست که صورت ظاهر ما، و دارائی ما، در
آنچه که ما در طول زندگی خود انجام میدهیم مؤثّر میباشند. ولی پرسش در اینجا
این است که چگونه میتوانیم دوست داشته باشیم، و همیشه مثبت فکر کنیم، و همواره
در پی ساختن و سازش، بجای تخریب و جنگ و جدال باشیم؟ اینها افکاری هستند که با
پرداختن به چنین روش تفکری همواره ما را قادر میسازند که از خود و آنچه که به ما
در ارتباط است راضی و خشنود باقی بمانیم. در آن زمان نه تنها زندگی خود را شیرین
کردهایم، بلکه بدین وسیله شاید بتوانیم نمودار راهی برای کسانی باشیم که از این
نعمت محرومند.ا
رفتار ما از طرز تفکر
ما سرچشمه میگیرد. زمانی که سخنی میگوئیم، این گفتار ما میتواند نتیجهٔ مثبت یا
منفی در شنونده ایجاد کند. کسی که به سخنان ما گوش فرا میدهد، در حقیقت بر ما
منّت میگذارد که بجای آنکه به سخنان دیگران بپردازد، و یا وقتش را صرف کار دیگری
بکند، آن وقت را در اختیار ما گذاشته است. بنابراین، باید مطلبی را با او در میان
بگذاریم که آن موضوع مورد پسند او باشد، او را به اندیشیدن باز دارد، و یا او هم
بتواند نظر خود را در آن مورد ابراز کند. چنین گفتگوئی برای هردوی ما دلنشین، و یا
قابل تفکر است. بسیاری از کسانی که در سطح بالای اجتماعی، ادبی، سیاسی، و یا خبری
قرار دارند، بدین باور میباشند که هر سخنی که از دهان آنها خارج میشود، شنوندهای
دارد، و بدین دلیل عادت میکنند که هر سخن ناشایسته و مهملی را به زبان بیاورند.
به عنوان مثال پیشوایان مذهبی در مورد خدا و یا خدایانی سخن میگویند که ساخته و
پرداختهٔ ذهن خود آنان است. البته تاریخ ثابت کرده است که قدرت بازو و تنوع سلاح و
همراه ساختن اراذل و اوباش در متقاعد کردن دیگران به آنچه که نظر آنان است بیتاثیر
نبوده است!ا
تاریخ بشر به هزارهها
بازمیگردد. تعداد انسانهائی که به این دنیا قدم گذاشتهاند و پس از مدتی به
زندگی آنها پایان داده شده است قابل دسترسی نیست، و اگر میبود شاید عددی برای
ثبت آن رقم وجود نداشت. از زمانی که یک موجود تکسلولی به وجود آمد، و یا حیوانی
از آب بیرون آمد و به زمین خشک قدم گذاشت، تا زمانی که ما انسانها توانستیم به
آغاز خود و جهان خود پی ببریم، میلیونها سال گذشته است. آنچه از هر یک از این
انسانها و یا انساننماها باقی مانده است شاید بیش از یک تئوری نباشد. اکثر قریب
به اتفاق کسانی که زمانی در این دنیا زندگی کردند و سپس زمان عمرشان پایان گرفت
هیچ خاطرهای بر جای نگذاشتند. نام تعداد کمی از نوابغ و دانشمندان در رشتههای
مختلف علمی و هنری بر جای مانده و در تواریخ ثبت شده است. گروهی به دلیل آوردن
مذهب جدیدی، چون بودا و عیسی و موسی و محمد و چند تن دیگر؛ گروهی به دلیل اختراعی
که زندگی را برای بشر آسانتر ساخت، همچون بِل، فرنکلین، تسلا، فورد، گوتمبرگ،
وات، و صدها دیگر؛ کسانی که در شعر و ادبیات نامشان بر جایی مانده است، مانند هدایت،
دهخدا، بهار، مولوی، فردوسی، شاملو، مارک تواین، لوئیس کرول، جرج ارول و هزاران دیگر؛
کسانی که در رشتههای سیاسی نامی به جای گذاشتند مانند مصدق، طبری، مارکس، و
هزاران دیگر؛ همهٔ این اشخاص و بسیاری دیگر پروازشان در خاطرهها ثبت شده است.ا
در تاریخ بشر، مردان
و زنان بیشماری با نبوغ خود، راه جدید و در عین حال درخشانی در پیش پای دیگران
گذاشتهاند که به آنها نیروی جدیدی بخشیده، و یا زندگی را برای آنها شیرینتر
کرده است. تعداد این افراد کم نیست، که گروهی در رشتههای مختلف نام برده شدند.
کسانی که شانس این را داشتهاند که چند دههٔ اواسط قرن بیستم میلادی را به خاطر
داشته باشند و آنرا با تکنولوژی کنونی و شکل امروزهٔ زندگی ما مقایسه کنند، میدانند
که هر تغییری به جلو، جهشی عظیم است که این جهش بصورت یک افزایش ریاضی در علم
حساب نیست، بلکه بصورت جبری و توانی صعود میکند و افزایش مییابد. به عنوان
نمونه، با گسترش قدرت استفاده از انرژیهای متفاوت، بخصوص انرژی خورشیدی، شکل زندگی
روزمرهٔ ما امروزه، با شکل زندگی ما در یک قرن پیش قابل مقایسه نیست، و مانند دو
دنیای متفاوت است. کسانی که با دانش خود توانستند بشر را بطور سریعی به سمت جلو
پرواز دهند، از زمانی که تاریخنگاری اختراع شد، نامشان در تواریخ ثبت شده است.
در قرون پیشین، اطلاعاتی را که شخص علاقهمند با مطالعهٔ چندین کتاب و صرف وقت بسیار
میتوانست کشف کند، امروزه با داشتن یک تلفن دستی و در عرض چند دقیقه میتوان
کاووش کرد. تحول بشری با زمانهای پیشین قابل مقایسه نیست، و این تحول هر چه سریعتر
ادامه میابد و پیش میرود.ا
اگر همهٔ انسانها به مضمون این شعر فروغ اعتقاد پیدا کنند، دنیا سرشار از صلح و دوستی میشود. در طول قرنها ثابت شده است که آنچه که بشر را به قهقرا میبرد افکار پلید عدهٔ بسیار کمی است که در صدر سیاسی جوامع قرار گرفتهاند. آیندهٔ بشر را نیز همین افراد به یک زمستان اتمی تبدیل خواهند کرد، مگر آنکه ما بتوانیم به جای جنگ و نفرت به دلیل زیادهخواهی، عشق را به آنان که در قدرتند بیاموزیم.ا

No comments:
Post a Comment